گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بیدل دهلوی

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «ساختم قانع دل از عافیت بیگانه را» مصرع اول یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «ا» است.

حرف آخر قافیه

الف
ب
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی

غزل شماره ۱: آیینه بر خاک زد صنع یکتا

غزل شماره ۲: اگر به گلشن ز ناز گردد قد بلند تو جلوه‌فرما

غزل شماره ۳: ای خیال قامتت آه ضعیفان را عصا

غزل شماره ۴: او سپهر و من‌کف خاک اوکجا و من‌کجا

غزل شماره ۵: کرده‌ام باز به آن گریه سودا، سودا

غزل شماره ۶: جولان ما فسرد به زنجیر خواب پا

غزل شماره ۷: خط جبین ماست هم آغوش نقش پا

غزل شماره ۸: روزی‌که زد به خواب شعورم ایاغ پا

غزل شماره ۹: آخرزفقر بر سر دنیا‌ زدیم پا

غزل شماره ۱۰: به اوج‌کبریاکزپهلوی عجز است راه آنجا

غزل شماره ۱۱: به دعوت هم‌کسی راکس نمی‌گوید بیا اینجا

غزل شماره ۱۲: پل و زورق نمی‌خواهد محیط‌کبریا اینجا

غزل شماره ۱۳: آبیار چمن رنگ‌، سراب است اینجا

غزل شماره ۱۴: صبح پیری اثر قطع امید است اینجا

غزل شماره ۱۵: جام امید نظرگاه خمار است اینجا

غزل شماره ۱۶: جوش اشکیم وشکست آیینه‌دار است اینجا

غزل شماره ۱۷: در خموشی همه صلح است‌، نه جنگ است اینجا

غزل شماره ۱۸: نه طرح باغ و نه گلشن فکنده‌اند اینجا

غزل شماره ۱۹: کسی در بندغفلت‌مانده‌ای چون من ندید اینجا

غزل شماره ۲۰: به مهر مادر گیتی مکش رنج امید اینجا

غزل شماره ۲۱: دریای خیالیم و نمی نیست در اینجا

غزل شماره ۲۲: چون غنچه همان به‌که بدزدی نفس اینجا

غزل شماره ۲۳: شب وصل است و نبود آرزو را دسترس اینجا

غزل شماره ۲۴: در محفل ما و منم‌، محو صفیر هر صدا

غزل شماره ۲۵: درین نه آشیان غیر از پر عنقا نشد پیدا

غزل شماره ۲۶: چه‌ امکان است‌ گرد غیر ازین محفل‌ شود پیدا

غزل شماره ۲۷: کجا الوان نعمت زین بساط آسان شود پیدا

غزل شماره ۲۸: کو بقاگر نفست‌گشت مکرر پیدا

غزل شماره ۲۹: چه ظلمت است اینکه گشت غفلت به چشم یاران ز نور پیدا

غزل شماره ۳۰: نشد دراین درسگاه عبرت به‌فهم چندین رساله پیدا

غزل شماره ۳۱: برآن سرم‌که ز دامن برون‌کشم پا را

غزل شماره ۳۲: به رنگ غنچه سودای خطت پیچیده دلها را

غزل شماره ۳۳: پریشان نسخه‌کرد اجزای مژگان تر ما را

غزل شماره ۳۴: جز پیش ما مخوانید افسانه فنا را

غزل شماره ۳۵: خط آوردی و ننوشتی برات مطلب ما را

غزل شماره ۳۶: گذشت‌از چرخ و بگرفت‌آبله چشم‌ثریا را

غزل شماره ۳۷: کسی چه شکرکند دولت تمنا را

غزل شماره ۳۸: موج پوشید روی دریا را

غزل شماره ۳۹: نزیبد پرده فانوس دیگر شمع سودا را

غزل شماره ۴۰: نسیم شانه‌کند زلف موج دریا را

غزل شماره ۴۱: نفس آشفته می‌دارد چو گل جمعیت ما را

غزل شماره ۴۲: نگاه وحشی لیلی چه افسون کرد صحرا را

غزل شماره ۴۳: دو روزی فرصت آموزد درود مصطفا ما را

غزل شماره ۴۴: به خاک تیره آخر خودسری‌ها می‌برد ما را

غزل شماره ۴۵: ز بزم وصل‌ خواهش‌های بی‌جا می‌برد ما را

غزل شماره ۴۶: جنون کی قدردان کوه و هامون می‌کند ما را

غزل شماره ۴۷: در عالمی‌ که با خود رنگی نبود ما را

غزل شماره ۴۸: حسابی نیست با وحشت جنون‌ کامل ما را

غزل شماره ۴۹: سری‌ نبود به وحشت‌ ز بزم‌ جستن‌ ما را

غزل شماره ۵۰: محبت بس که پر کرد از وفا جان و تن ما را

غزل شماره ۵۱: مکن سراغ غبار ز پا نشسته ما را

غزل شماره ۵۲: نشاند بر مژه اشک ز هم‌ گسسته ما را

غزل شماره ۵۳: خدا چو شمع دهد جرأت آب دیده ما را

غزل شماره ۵۴: نقاب عارض گلجوش کرده‌ای ما را

غزل شماره ۵۵: درین وادی چسان آرام باشد کاروان‌ها را

غزل شماره ۵۶: شرر تمهید سازد مطلب ما داستان‌ها را

غزل شماره ۵۷: گذشتگان که هوس دیده‌اند دنیا را

غزل شماره ۵۸: حسنی است بر رخش رقم مشک ناب را

غزل شماره ۵۹: فال حباب زن‌، بشمر موج آب را

غزل شماره ۶۰: یک آه سرد نیم شبی ازجگربرآ

غزل شماره ۶۱: نیستی پیشه‌کن از عالم پندار برآ

غزل شماره ۶۲: فرصتی داری زگرد اضطراب دل برآ

غزل شماره ۶۳: با دل آسوده از تشویش آب و نان برآ

غزل شماره ۶۴: شور جنون در قفسی با همه بیگانه برآ

غزل شماره ۶۵: بیا تا دی‌کنیم امروز فردای قیامت را

غزل شماره ۶۶: هرزه برگردون رساندی وهم بود و هست را

غزل شماره ۶۷: خاکسار تو تپیدن کند آغاز چرا

غزل شماره ۶۸: پرتو آهی ز جیبت‌گل نکرد ای دل چرا

غزل شماره ۶۹: خار غفلت می‌نشانی در ریاض دل چرا

غزل شماره ۷۰: به خیال آن عرق جبین ز فغان علم نزدی چرا

غزل شماره ۷۱: ای غافل از رنج هوس آیینه‌پردازی چرا

غزل شماره ۷۲: فشاند محمل نازت‌گل چه رنگ به صحرا

غزل شماره ۷۳: حیف‌کز افلاس نومیدی فواید مرد را

غزل شماره ۷۴: ستم‌ است اگر هوست‌ کشد که به‌سیر سرو و سمن درآ

غزل شماره ۷۵: به شبنم صبح، این‌گلستان‌، نشاند جوش غبار خود را

غزل شماره ۷۶: نمی‌دزدد کس از لذات‌ کاهش‌آفرین خود را

غزل شماره ۷۷: آنجا که فشارد مژه‌ام دیده تر را

غزل شماره ۷۸: ای آب رخ از خاک درت دیده تر را

غزل شماره ۷۹: شوق اگر بی‌پرده سازد حسرت مستور را

غزل شماره ۸۰: عشق اگر در جلوه آرد پرتو مقدور را

غزل شماره ۸۱: پاس کار خود نباشد صاحب تدبیر را

غزل شماره ۸۲: تا به‌کی در پرده دارم آه بی‌تأثیر را

غزل شماره ۸۳: ز آهم مجویید تأثیر را

غزل شماره ۸۴: گر کمان‌دار خیالت در زه آرد تیر را

غزل شماره ۸۵: گرکنی با موج خونم همزبان شمشیررا

غزل شماره ۸۶: هرکجا تسلیم بندد بر میان شمشیر را

غزل شماره ۸۷: هستی به‌تپش رفت واثرنیست نفس را

غزل شماره ۸۸: کی جزا می‌رسد از اهل حیا سرکش را

غزل شماره ۸۹: لب جویی‌ که از عکس تو پردازی‌ست آبش را

غزل شماره ۹۰: نباشدگرکمند موج تردستی حجابش را

غزل شماره ۹۱: مکش ای آفتاب از فکر زربرپشت آتش را

غزل شماره ۹۲: به یاد آرد دل بیتاب اگر نقش میانش را

غزل شماره ۹۳: چه‌امکان است فردا عرض شوخی ناتوانش را

غزل شماره ۹۴: جوش زخمم دادسر در صبح محشرتیغ را

غزل شماره ۹۵: گر، دمی‌، بوس کفت‌گردد میسر تیغ را

غزل شماره ۹۶: سادگی باغی‌ست طبع عافیت‌آهنگ را

غزل شماره ۹۷: عشق هرجا شوید از دلها غبار رنگ را

غزل شماره ۹۸: گرکنم با این سر پرشور بالین سنگ را

غزل شماره ۹۹: اگرحیرت به‌این رنگست دست وتیغ قاتل را

غزل شماره ۱۰۰: به تردستی بزن ساقی غنیمت‌دار قلقل را

غزل شماره ۱۰۱: به گلشن گر برافشاند ز روی ناز کاکل را

غزل شماره ۱۰۲: بهار اندیشه صدرنگ عشرت‌کرد بسمل را

غزل شماره ۱۰۳: بر طاق نه تبخیر جاه و جلال را

غزل شماره ۱۰۴: ای چشم تو مهمیز جنون وحشی رم را

غزل شماره ۱۰۵: خیال قرب غفلت دوری ازانس است محرم را

غزل شماره ۱۰۶: گریک نفس آیینه‌کنی نقش قدم را

غزل شماره ۱۰۷: نباشد بی‌عصا امداد طاقت پیکر خم را

غزل شماره ۱۰۸: بوی وصلت‌گر ببالاند دل ناکام را

غزل شماره ۱۰۹: در طلب تا چند ریزی آبروی‌کام را

غزل شماره ۱۱۰: کی بود سیری ز ناز آن نرگس خودکام را

غزل شماره ۱۱۱: غم‌، طر‌ب جوش‌کرده است مرا

غزل شماره ۱۱۲: شکوه جور تو نگشاید دهان زخم را

غزل شماره ۱۱۳: کیست‌کز راه تو چون خاشاک بردارد مرا

غزل شماره ۱۱۴: زبن وجودی‌کز عدم شرمنده می‌گیرد مرا

غزل شماره ۱۱۵: عبرتی‌کوتا لب از هذیان به هم دوزد مرا

غزل شماره ۱۱۶: چو تخم اشک به‌کلفت سرشته‌اند مرا

غزل شماره ۱۱۷: کافرم‌گر مخمل و سنجاب می‌باید مرا

غزل شماره ۱۱۸: تبسم ریز لعلش‌گر نشان پرسد غبارم را

غزل شماره ۱۱۹: به‌تازگی نکشد عافیت دماغ مرا

غزل شماره ۱۲۰: بس که دارد ناتوانی نبض احوال مرا

غزل شماره ۱۲۱: بی‌سخن باید شنیدن چون نگین نام مرا

غزل شماره ۱۲۲: قاصد به حیرت‌کن ادا تمهید پیغام مرا

غزل شماره ۱۲۳: بسکه چون‌گل پرده‌ها بر پرده شد سامان مرا

غزل شماره ۱۲۴: رخصت نظاره‌ای‌گر می‌دهد جانان مرا

غزل شماره ۱۲۵: سوار برق عمرم‌، نیست برگشتن عنانم را

غزل شماره ۱۲۶: گدازگوهر دل باده ناب است شبنم را

غزل شماره ۱۲۷: وهم راحت صید الفت‌کرد مجنون مرا

غزل شماره ۱۲۸: بسکه‌ وحشت کرده‌ است آزاد مجنون‌ مرا

غزل شماره ۱۲۹: دام یک عالم تعلق‌ گشت حیرانی مرا

غزل شماره ۱۳۰: داغ عشقم‌، نیست الفت با تن‌آسانی مرا

غزل شماره ۱۳۱: به عجزی‌که داری قوی‌کن میان را

غزل شماره ۱۳۲: حیف است‌کشد سعی دگر باده‌کشان را

غزل شماره ۱۳۳: شدی پیر وهمان دربند غفلت می‌کنی جان را

غزل شماره ۱۳۴: عبث تعلیم آگاهی مکن افسرده طبعان را

غزل شماره ۱۳۵: هرچند گرانی بود اسباب جهان را

غزل شماره ۱۳۶: هوس مشتاق رسوایی مکن سودای پنهان را

غزل شماره ۱۳۷: الهی پاره‌ای تمکین رم وحشی نگاهان را

غزل شماره ۱۳۸: چنان پیچیده توفان سرشکم‌کوه و هامون را

غزل شماره ۱۳۹: نظر بر کج‌روان از راستان بیش است‌ گردون‌ را

غزل شماره ۱۴۰: نمی‌دانم چه تنگی درهم افشرد آه مجنون را

غزل شماره ۱۴۱: اگر اندیشه کند ط‌رز نگاه او را

غزل شماره ۱۴۲: به‌ گلشنی‌ که دهم عرض شوخی او را

غزل شماره ۱۴۳: سرمه سنگین نکند شوخی چشم اورا

غزل شماره ۱۴۴: مکن ز شانه پریشان دماغ‌گیسو را

غزل شماره ۱۴۵: کیست بردارد ز اهل معرفت ناز تو را

غزل شماره ۱۴۶: حسن شرم آیینه داند روی تابان ترا

غزل شماره ۱۴۷: کرده‌ام سرمشق حیرت سرو موزون تورا

غزل شماره ۱۴۸: به حیرت آینه پرداختند روی تو را

غزل شماره ۱۴۹: گداز سعی دلیل است جستجوی تو را

غزل شماره ۱۵۰: مغتنم‌گیرید دامان دل آگاه را

غزل شماره ۱۵۱: بدزدگردن بی‌مغز برفراخته را

غزل شماره ۱۵۲: عقبه‌ای دیگر نباشد روح از تن رسته را

غزل شماره ۱۵۳: نیست باک از برق آفت دل به‌آفت بسته‌را

غزل شماره ۱۵۴: قید هستی نیست مانع خاطر آزاده را

غزل شماره ۱۵۵: کو دماغ جهد، تن در خاکساری داده را

غزل شماره ۱۵۶: گل بر رخت‌گشود نقاب‌کشیده را

غزل شماره ۱۵۷: نیست با مژگان تعلق اشک وحشت‌پیشه را

غزل شماره ۱۵۸: بیاکه جام مروت دهیم حوصله را

غزل شماره ۱۵۹: از سپند ما که می‌یابد سراغ ناله را ؟

غزل شماره ۱۶۰: کردم رقم به‌کلک نفس مد ناله را

غزل شماره ۱۶۱: ساختم قانع دل از عافیت بیگانه را

غزل شماره ۱۶۲: با بد ونیک است یک رنگ هوس آیینه را

غزل شماره ۱۶۳: نیست با حسنت مجال‌گفتگو آیینه را

غزل شماره ۱۶۴: جلوه او داد فرمان نگاه آیینه را

غزل شماره ۱۶۵: گه ازموی میان شهرت دهد نازک خیالی را

غزل شماره ۱۶۶: مآل‌کار نقصانهاست هر صاحب‌کمالی را

غزل شماره ۱۶۷: ندیدم مهربان دلهای از انصاف خالی را

غزل شماره ۱۶۸: به‌هستی انقطاعی نیست از سر سرگرانی را

غزل شماره ۱۶۹: عیش داند دل سرگشته پریشانی را

غزل شماره ۱۷۰: فسون جاه عذر لنگ سازد پرفشانی را

غزل شماره ۱۷۱: هرکجا نسخه‌کنند آن خط ریحانی را

غزل شماره ۱۷۲: نباشد یاد اسباب طرف وحشت‌گزینی را

غزل شماره ۱۷۳: ربود از بس خیال ساعد او هوش ماهی را

غزل شماره ۱۷۴: اثر دور است ازین یاران حقوق آشنایی را

غزل شماره ۱۷۵: کو ذوق نگاهی‌که به هنگام تماشا

غزل شماره ۱۷۶: درین محفل که دارد شام بربند و سحر بگشا

غزل شماره ۱۷۷: نرسیدی به فهم خود ره عزم دگرگشا

غزل شماره ۱۷۸: اگر مردی در تسلیم زن راه طلب مگشا

غزل شماره ۱۷۹: پیش توانگرمنشان‌، پهلوی لاغر مگشا

غزل شماره ۱۸۰: در بی‌زری ز جبهه اخلاق چین‌گشا

غزل شماره ۱۸۱: تجدید سحرکاری‌ست در جلوه‌زار عنقا

غزل شماره ۱۸۲: ما رشته سازیم مپرس از ادب ما

غزل شماره ۱۸۳: پرکرده جرو لایتجزاکتاب ما

غزل شماره ۱۸۴: سطر یقین به حک داد تکرار بی‌حد ما

غزل شماره ۱۸۵: آن پری‌ گویند شب خندید بر فریاد ما

غزل شماره ۱۸۶: بحرمی‌پیچد به‌موج از اشک غم‌پرورد ما

غزل شماره ۱۸۷: حیرت حسنی است در طبع نگه پرورد ما

غزل شماره ۱۸۸: زگفت وگو نیامد صید جمعیت به بند ما

غزل شماره ۱۸۹: بی‌ثمری حصار شد در چمن امید ما

غزل شماره ۱۹۰: لغزشی خورده ز پا تا سر ما

غزل شماره ۱۹۱: نیست خاکستر ما شعله‌صفت بستر ما

غزل شماره ۱۹۲: آخر به لو‌ح آ‌ینه اعتبار ما

غزل شماره ۱۹۳: خارج آهنگی ندارد سبحه و زنار ما

غزل شماره ۱۹۴: سخت موهوم است نقش پرده اظهار ما

غزل شماره ۱۹۵: همه عمر با تو قدح زدیم و نرفت رنج خمارما

غزل شماره ۱۹۶: چون سروکلفتی چند پیچیده‌اند بر ما

غزل شماره ۱۹۷: رنگ شوخی نیست درطبع ادب تخمیر ما

غزل شماره ۱۹۸: نغمه رنگ افتاده نقش بی‌نشان تأثیر ما

غزل شماره ۱۹۹: چه‌ممکن است‌که راحت سری برآورد از ما

غزل شماره ۲۰۰: هرجا روی ای ناله سلامی ببر ازما

غزل شماره ۲۰۱: چون صبح مجو طاقت آزارکس از ما

غزل شماره ۲۰۲: دل می‌رود و نیست کسی دادرس ما

غزل شماره ۲۰۳: تا بوی‌گل به رنگ ندوزد لباس ما

غزل شماره ۲۰۴: اینقدر نقشی که گل کرد از نهان و فاش ما

غزل شماره ۲۰۵: ای جگرها داغدا‌ر شوق پیکان شما

غزل شماره ۲۰۶: شور صد صحرا جنون‌گرد نمکدان شما

غزل شماره ۲۰۷: ای همه آیات قدرت ظاهر از شان شما

غزل شماره ۲۰۸: ز فسانه لب خامش‌ که رسید مژده به‌گوش ما

غزل شماره ۲۰۹: افتاده زندگی به‌ کمین هلاک ما

غزل شماره ۲۱۰: به خیال چشم‌که می‌زند قدح جنون دل تنگ ما

غزل شماره ۲۱۱: سلسله شوق‌کیست سر خط آهنگ ما

غزل شماره ۲۱۲: آیینه چندین تب وتاب است دل ما

غزل شماره ۲۱۳: هم آبله هم چشم پر آب است دل ما

غزل شماره ۲۱۴: نشود جاه و حشم شهرت خام دل ما

غزل شماره ۲۱۵: با سحر ربطی ندارد شام ما

غزل شماره ۲۱۶: مپسند جزبه رهن تغافل پیام ما

غزل شماره ۲۱۷: از حادث آفرینی طبع سقیم ما

غزل شماره ۲۱۸: همچو عنقا بی‌نیاز عرض ایجادیم ما

غزل شماره ۲۱۹: آنچه نذر درگه آوردیم ما

غزل شماره ۲۲۰: عمری‌ست‌گردگردش رنگ خودیم ما

غزل شماره ۲۲۱: بسکه از ساز ضعیفی‌ها خبر داریم ما

غزل شماره ۲۲۲: تا دربن‌گلزار چون شبنم‌گذر داریم ما

غزل شماره ۲۲۳: حیرت دیدار سامان سفر داریم ما

غزل شماره ۲۲۴: نام خود را تا به رسوایی علم داریم ما

غزل شماره ۲۲۵: صورت وهم به هستی متهم داریم ما

غزل شماره ۲۲۶: با کمال اتحاد از وصل مهجوریم ما

غزل شماره ۲۲۷: طرح قیامتی ز جگر می‌کشیم ما

غزل شماره ۲۲۸: عمری‌ست ناز دیده تر می‌کشیم ما

غزل شماره ۲۲۹: چون نگاه از بس به ذوق جلوه همدوشیم ما

غزل شماره ۲۳۰: حیرتیم اما به وحشتها هماغوشیم ما

غزل شماره ۲۳۱: زین گلستان درس دیدارکه می‌خوانیم ما

غزل شماره ۲۳۲: با همه افسردگی مفت تماشاییم ما

غزل شماره ۲۳۳: به طوق فاخته نازد محبت از فن ما

غزل شماره ۲۳۴: بی‌توچون شمع زضعف تن ما

غزل شماره ۲۳۵: چون شمع زآتشی‌که وفا زد به جان ما

غزل شماره ۲۳۶: از بس‌گرفته است تحیر عنان ما

غزل شماره ۲۳۷: داغیم چون سپند مپرس از بیان ما

غزل شماره ۲۳۸: غیر وحدت برنتابد همت عرفان ما

غزل شماره ۲۳۹: گر به‌این وحشت‌دهدگرد جنون‌سامان ما

غزل شماره ۲۴۰: نبود به غیر نام تو ورد زبان ما

غزل شماره ۲۴۱: خداوندا به آن نور نظر در دیده جا بنما

غزل شماره ۲۴۲: پر تشنه است حرص فضولی‌کمین ما

غزل شماره ۲۴۳: بی‌ربشه سوخت مزرع آه حزین ما

غزل شماره ۲۴۴: پا به نومیدی شکست آزادی دلخواه ما

غزل شماره ۲۴۵: کوتاه نیست سلسله دود آه ما

غزل شماره ۲۴۶: نخل شمعیم‌که در شعله دود ریشه ما

غزل شماره ۲۴۷: می‌خورد خون نفس اندر دل غم پیشه ما

غزل شماره ۲۴۸: داغ‌گل‌کرد بهار از اثر لاله ما

غزل شماره ۲۴۹: غنچه‌سان بی‌در است خانه ما

غزل شماره ۲۵۰: سعی دیر و حرم بهانه ما

غزل شماره ۲۵۱: به پیری الفت حرص و هوس شد آینه ما

غزل شماره ۲۵۲: از ما پیام وصل تهی‌کرد جای ما

غزل شماره ۲۵۳: فقر نخواست شکوه مفلسی ازگدای ما

غزل شماره ۲۵۴: گر چنین بالد ز طوف دامنت اجزای ما

غزل شماره ۲۵۵: ز باده‌ای‌ست به بزم شهود، مستی ما

غزل شماره ۲۵۶: جهان‌گرفت غبار جنون تلاشی ما

غزل شماره ۲۵۷: چون نقش پا ز عجز نگردید روی ما

غزل شماره ۲۵۸: کلک مصوراز چه ننگ‌،‌کرد نظربه‌سوی ما

غزل شماره ۲۵۹: وصف لب توگر دمد ازگفتگوی ما

غزل شماره ۲۶۰: شوق تو دامنی زد بر نارسایی ما

غزل شماره ۲۶۱: بر سنگ زد زمانه ز بس ساز آشنا

غزل شماره ۲۶۲: چو شمع یک مژه وا کن ز پرده مست برون آ

غزل شماره ۲۶۳: چه‌کدخدایی‌ست ای ستمکش جنون‌کن از دردسر برون‌آ

غزل شماره ۲۶۴: از نام اگر نگذری از ننگ برون آ

غزل شماره ۲۶۵: ازین هوسکده با آرزوبه جنگ برون آ

غزل شماره ۲۶۶: ای مرده تکلف از کیف و کم برون آ

غزل شماره ۲۶۷: بود بی‌مغزسرتند خروش مینا

غزل شماره ۲۶۸: ازین محفل چه امکان است بیرون رفتن مینا

غزل شماره ۲۶۹: بیا خورشید معنی را ببین ازروزن مینا

غزل شماره ۲۷۰: ز بخت نارسا نگرفت دستم‌گردن مینا

غزل شماره ۲۷۱: شفق در خون حسرت می‌تپد از دیدن مینا

غزل شماره ۲۷۲: چندین دماغ دارد اقبال و جاه مینا

غزل شماره ۲۷۳: کدامین نشئه بیرون داد راز سینه مینا

غزل شماره ۲۷۴: مآل‌کار چه بیندکسی نظر به هوا

غزل شماره ۲۷۵: تاراجگرگل بود بدمستی اجزاها

غزل شماره ۲۷۶: گر لعل خموشت‌کند آهنگ نواها

غزل شماره ۲۷۷: ز بس جوش اثر زد از تب شوق تو یارب‌ها

غزل شماره ۲۷۸: زهی سودایی شوق تو مذهب‌ها و مشرب‌ها

غزل شماره ۲۷۹: ای به زلفت جوهر آیینه دل تاب‌ها

غزل شماره ۲۸۰: ای ز شوخی‌های حسن‌ات محو پیچ و تاب‌ها

غزل شماره ۲۸۱: ز چشم بی‌نگه بودم خراب‌آباد غارتها

غزل شماره ۲۸۲: غباریم زحمتکش بادها

غزل شماره ۲۸۳: زهی نظاره را ازجلوه حسن تو زیورها

غزل شماره ۲۸۴: سجود خاک راحت‌گرهوا جوشاند ازسرها

غزل شماره ۲۸۵: نگردد همت موجم قفس‌فرسود گوهرها

غزل شماره ۲۸۶: ای بهار جلوه بس‌کن کز خجالت یارها

غزل شماره ۲۸۷: بسکه شد حیرت‌پرست جلوه‌ات‌ گلزارها

غزل شماره ۲۸۸: حیرت دل گر نپردازد به ضبط‌کارها

غزل شماره ۲۸۹: از پا نشیند ای کاش محمل‌کش هوس‌ها

غزل شماره ۲۹۰: بر قماش پوچ هستی تا به‌کی وسواس‌ها

غزل شماره ۲۹۱: شرم از خط پیشانی ما ریخته شق‌ها

غزل شماره ۲۹۲: بی‌دماغی با نشاط از بس که دارد جنگ‌ها

غزل شماره ۲۹۳: جنون آنجا که می‌گردد دلیل وحشت دل‌ها

غزل شماره ۲۹۴: ز برق این تحیر آب شد آیینه دل‌ها

غزل شماره ۲۹۵: خواجه ممکن نیست ضبط عمر و حفظ مال‌ها

غزل شماره ۲۹۶: ای ز چشم می‌پرستت مست حیرت جام‌ها

غزل شماره ۲۹۷: پیش آن چشم سخنگو موج می در جام‌ها

غزل شماره ۲۹۸: گفتگو صد رنگ ناکامی دماند از کام‌ها

غزل شماره ۲۹۹: چیست این باغ و این شکفتن‌ها

غزل شماره ۳۰۰: در باغ دل نهان بود از رفتگان نشان‌ها

غزل شماره ۳۰۱: ای آینه حسن تمنای تو جان‌ها

غزل شماره ۳۰۲: ا‌ی داغ کمال تو عیان‌ها و نهان‌ها

غزل شماره ۳۰۳: ای گرد تکاپوی سراغ نو نشان‌ها

غزل شماره ۳۰۴: این انجمن عشق است توفانگر سامان‌ها

غزل شماره ۳۰۵: زهی چون گل به یاد چیدن از شوق تو دامان‌ها

غزل شماره ۳۰۶: چو سایه چند به هر خاک جبهه سودن‌ها

غزل شماره ۳۰۷: چو اشک، آن کس که می‌چیند گل عیش از تپیدن‌ها

غزل شماره ۳۰۸: چو شمعم از خجالت رهنمود نارسیدن‌ها

غزل شماره ۳۰۹: فلک این سرکشی چند از غبار آرمیدن‌ها

غزل شماره ۳۱۰: در فکر حق و باطل خوردیم عبث خون‌ها

غزل شماره ۳۱۱: وفاق تخم ثباتی نکاشت در دل و دین‌ها

غزل شماره ۳۱۲: ای رسته ز گلزارت آن نرگس جادوها

غزل شماره ۳۱۳: ای فدای جلوه مستانه‌ات میخانه‌ها

غزل شماره ۳۱۴: چیده است لاف خلق به چیدن ترانه‌ها

غزل شماره ۳۱۵: ای موج‌زن بهار خیالت ز سینه‌ها

غزل شماره ۳۱۶: ای آرزوی مهرتو سیلاب‌کینه‌ها

غزل شماره ۳۱۷: تعلق بود سیر آهنگ چندین نوحه‌سازی‌ها

غزل شماره ۳۱۸: باز آب شمشیرت از بهار جوشی‌ها

غزل شماره ۳۱۹: به ذوق داغ کسی در کنار سوختگی‌ها

غزل شماره ۳۲۰: تا چند به هر عیب و هنر طعنه‌زنی‌ها

غزل شماره ۳۲۱: سخن شد داغ دل چون شمع از آتش‌بیانی‌ها

غزل شماره ۳۲۲: بود سرمشق درس خامشی باریک‌بینی‌ها

غزل شماره ۳۲۳: به داغ غربتم واسوخت آخر خودنمایی‌ها

غزل شماره ۳۲۴: ای بهارستان اقبال ای چمن سیما بیا

غزل شماره ۳۲۵: چه فسردگی‌ بلد تو شد که به محفل من و ما بیا

غزل شماره ۳۲۶: ای‌گداز دل نفسی اشک شو به دیده بیا

غزل شماره ۳۲۷: به هر جبین‌که بود سطری ازکتاب حیا

غزل شماره ۳۲۸: به نمود هستی بی‌اثر چه نقاب شق‌کنم از حیا

غزل شماره ۳۲۹: مارا زگرد این دشت‌عزمی است رو به‌دریا

غزل شماره ۳۳۰: آسودگان گوشه دامان بوریا

غزل شماره ۳۳۱: در شهد راحتند فقیران بوریا

غزل شماره ۳۳۲: حرص فرصت انتظار و دوررنگ است آسیا

غزل شماره ۳۳۳: چیست آدم مفردکلک د‌بیرستان رب

غزل شماره ۳۳۴: همیشه سنگدلان‌اند نامدار طرب

غزل شماره ۳۳۵: اگر برافکنی از روی ناز طرف نقاب

غزل شماره ۳۳۶: به‌روی‌نسخه‌هستی‌که نیست جز تب وتاب

غزل شماره ۳۳۷: بس‌که دارد برق تیغت درگذشتنها شتاب

غزل شماره ۳۳۸: تا از آن پای نگارین بوسه‌ای‌کرد انتخاب

غزل شماره ۳۳۹: تا نمی‌دزدد غبار غفلت هستی خطاب

غزل شماره ۳۴۰: چو شمع تا سحر افسانه می‌شود تب وتاب

غزل شماره ۳۴۱: ز درد تشنه‌لبیها در این محیط سراب

غزل شماره ۳۴۲: ممسک اگر به عرض سخا جوشد از شراب

غزل شماره ۳۴۳: می‌دهد دل را نفس آخر به سیل اضطراب

غزل شماره ۳۴۴: می‌کنم‌گاهی به یاد مستی چشمت شتاب

غزل شماره ۳۴۵: وقت پیری شرم دارید از خضاب

غزل شماره ۳۴۶: بسکه شد از تشنه‌کامی‌های ما نایاب آب

غزل شماره ۳۴۷: چو من زکسوت هستی ترآمده‌ست حباب

غزل شماره ۳۴۸: کیفیت هوای که دارد سر حباب

غزل شماره ۳۴۹: گذشته‌ام به تنک ظرفی از مقام حباب

غزل شماره ۳۵۰: پیام داشت به عنقا خط جبین حباب

غزل شماره ۳۵۱: بی‌لطافت نیست از بس وحشت آهنگ است آب

غزل شماره ۳۵۲: تا زند فال‌گهر بیتابی آهنگ است آب

غزل شماره ۳۵۳: ای منت عرق زجبینت برآفتاب

غزل شماره ۳۵۴: تاب زلفت سایه آویزد به طرف آفتاب

غزل شماره ۳۵۵: ای جلوه تو سرشکن شان آفتاب

غزل شماره ۳۵۶: ای چیده نقش پای تو دکان آفتاب

غزل شماره ۳۵۷: به خاک راه‌که‌گردید قطره‌زن مهتاب

غزل شماره ۳۵۸: علمی‌که خلق یافته بیچونش انتخاب

غزل شماره ۳۵۹: بی‌کمالی‌نیست دل از شرم چون می‌گردد آب

غزل شماره ۳۶۰: هرکجا بی‌رویت از چشمم برون می‌گردد آب

غزل شماره ۳۶۱: گر در این بحر اعتباری از هنر می‌دارد آب

غزل شماره ۳۶۲: از روانی در تحیر هم اثر می‌دارد آب

غزل شماره ۳۶۳: هرگه به باغ بی‌تو فکندم نظر در آب

غزل شماره ۳۶۴: نشسته‌ایم به یادت زگریه تنگ در آب

غزل شماره ۳۶۵: پرتو حسن تو هرجا شد نقاب افکن در آب

غزل شماره ۳۶۶: سایه اندازد اگر بخت سیاه من در آب

غزل شماره ۳۶۷: از سر مستی نبود امشب خطابم با شراب

غزل شماره ۳۶۸: بزم ما را نیست غیر از شهرت عنقا شراب

غزل شماره ۳۶۹: گرشود آن نرگس میگون مقابل با شراب

غزل شماره ۳۷۰: به نیم‌گردش آن چشم فتنه رنگ شراب

غزل شماره ۳۷۱: پیوسته است از مژه بر دیده‌ها نقاب

غزل شماره ۳۷۲: یا حسن‌گیر صورت آفاق یا نقاب

غزل شماره ۳۷۳: باز درگلشن ز خویشم می‌برد افسون آب

غزل شماره ۳۷۴: ببند چشم و خط هرکتاب را دریاب

غزل شماره ۳۷۵: فال تسلیم زن و شوکت شاهی دریاب

غزل شماره ۳۷۶: نی‌ام آنکه به جرأت وصف لبت رسدم خم و پیچ عنان ادب

غزل شماره ۳۷۷: امشب ز ساز مینا گرم است جای مطرب

غزل شماره ۳۷۸: ندانم بازم آغوش‌ که خواهد شد دچار امشب

غزل شماره ۳۷۹: صبحدم سیاره بال افشاند از دامان شب

غزل شماره ۳۸۰: هرکه راکردند راحت محرم احسان شب

غزل شماره ۳۸۱: بود داغ من مردم دیده شب

غزل شماره ۳۸۲: طرب در این باغ می‌خرامد ز ساز فرصت پیام بر لب

غزل شماره ۳۸۳: به وصول مقصد عافیت نه دلیل جو نه عصا طلب

غزل شماره ۳۸۴: دل از خمار طلب خون کن و شراب طلب

غزل شماره ۳۸۵: نگویمت به خطا سازیا صواب طلب

غزل شماره ۳۸۶: فیض حلاوت از دل بی‌کبر و کین طلب

غزل شماره ۳۸۷: خون بسته است ازغم آن لعل پان به لب

غزل شماره ۳۸۸: از خامشی مپرس و زگفتار عندلیب

غزل شماره ۳۸۹: شب‌که شد جوش فغانم همنوای عندلیب

غزل شماره ۳۹۰: گر به این‌گرمی است آه شعله‌زای عندلیب

غزل شماره ۳۹۱: چه دارد این صفات حاجت آیات

غزل شماره ۳۹۲: ای خم مژگان شکوه نرگس مستانه‌ات

غزل شماره ۳۹۳: ای هستی از قصر غنا افکنده در ویرانه‌ات

غزل شماره ۳۹۴: سرکیست تا برد آرزو به غبار سجده‌کمینی‌ات

غزل شماره ۳۹۵: شب‌گریه‌ام به‌ آن همه سامان ‌شکست ‌و ریخت

غزل شماره ۳۹۶: عشق از خاک من آن روز که وحشت می‌بیخت

غزل شماره ۳۹۷: آیینه دل داغ جلا ماند و نفس سوخت

غزل شماره ۳۹۸: بسکه برق یأس بنیاد من ناکام سوخت

غزل شماره ۳۹۹: چولاله بی‌تو ز بس رنگ اعتبارم سوخت

غزل شماره ۴۰۰: هوس نماند ز بس عشق آن نگارم سوخت

غزل شماره ۴۰۱: گر همه در سنگ بود آتش جدایی دید و سوخت

غزل شماره ۴۰۲: رنگت به چشم لاله بساط نظاره سوخت

غزل شماره ۴۰۳: هرکجا گل کرد داغی بر دل دیوانه سوخت

غزل شماره ۴۰۴: یاد وصلی‌ کردم آغوش من دیوانه ‌سوخت

غزل شماره ۴۰۵: آن شعله‌که در دل شرر عشق وهوس ریخت

غزل شماره ۴۰۶: بیتابی عشق این همه نیرنگ هوس ریخت

غزل شماره ۴۰۷: شب ‌که حیرت ‌با خیالت‌ طرح ‌قیل ‌و قال ریخت

غزل شماره ۴۰۸: زان اشک‌که چون شمع زچشم‌تر من ریخت

غزل شماره ۴۰۹: اشک از مژگان در این ویرانه نشکست و نریخت

غزل شماره ۴۱۰: زاهد،‌که‌بادش‌، آفت ایمان شکست و ریخت

غزل شماره ۴۱۱: د‌ی ترنگی از شکست ساغرم ‌کل ‌کرد و ریخت

غزل شماره ۴۱۲: بسکه از طرز خرامت جلوه مستانه ریخت

غزل شماره ۴۱۳: شوخ بی‌باکی‌که رنگ عیش هر کاشانه ریخت

غزل شماره ۴۱۴: هرکجا لعل تو رنگ خنده مستانه ریخت

غزل شماره ۴۱۵: توخودشخص نفس‌خویی که بادل‌نیست پیوندت

غزل شماره ۴۱۶: چه خوش است اگر بود آنقدر هوس بلندی منظرت

غزل شماره ۴۱۷: ما و من ‌گم ‌گشت هرگه خواب شد هم‌بسترت

غزل شماره ۴۱۸: ای ذوق فضولی ز خود انداخته دورت

غزل شماره ۴۱۹: زهی ‌خمخانه حیرت‌،‌کلام‌ هوش تسخیرت

غزل شماره ۴۲۰: چوگوید آینه‌ام شکر خوش معاشی حیرت

غزل شماره ۴۲۱: آمد ورفت نفس نیرنگ توفان بلاست

غزل شماره ۴۲۲: اضطراب نبض دل تمهید آهنگ فناست

غزل شماره ۴۲۳: ای عدم‌پرورده لاف هستی‌ات جای حیاست

غزل شماره ۴۲۴: تهمت‌افسردگی بر طینت عاشق خطاست

غزل شماره ۴۲۵: خط لعلت غبار حیرت‌افزاست

غزل شماره ۴۲۶: خیالی سد راه عبرت ماست

غزل شماره ۴۲۷: رفتن عمر ز رفتار نفسها پیداست

غزل شماره ۴۲۸: ز آهم نخل حسرت شعله بالاست

غزل شماره ۴۲۹: زندگی سد ره جولان ماست

غزل شماره ۴۳۰: سایه دستی اگر ضامن احوال ماست

غزل شماره ۴۳۱: شوخی‌انداز جرأتها ضعیفان را بلاست

غزل شماره ۴۳۲: شوق تا گرم عنان نیست فسردن برجاست

غزل شماره ۴۳۳: صد هنر در پرده دل فرش اقبال صفاست

غزل شماره ۴۳۴: عشرت‌فروز انجمن هستی‌ام حیاست

غزل شماره ۴۳۵: غفلت از عاقبت عقوبت‌زاست

غزل شماره ۴۳۶: فضای وادی امکان پر از غبار فناست

غزل شماره ۴۳۷: کام همت اگر انباشته ذوق خفاست

غزل شماره ۴۳۸: گرد اندوه دلم دام تماشای صفاست

غزل شماره ۴۳۹: گردی ز خویش رفتن ما هیچ برنخاست

غزل شماره ۴۴۰: ما و من شور گرفتاری هاست

غزل شماره ۴۴۱: نسبت اشراف با دونان خطاست

غزل شماره ۴۴۲: نشئه هستی به دور جام پیری نارساست

غزل شماره ۴۴۳: نفس محرک جسم به غم فسرده ماست

غزل شماره ۴۴۴: نقش دیبای هنر فرش ره اهل صفاست

غزل شماره ۴۴۵: نه جاه مایه عصیان نه مال غفلت‌زاست

غزل شماره ۴۴۶: یاد آن جلوه ز چشمم‌ گره اشک‌ گشاست

غزل شماره ۴۴۷: باز گردون در عبیرافشانی زلف شب است

غزل شماره ۴۴۸: تیره‌بختی چون هجوم آرد سخن مهر لب است

غزل شماره ۴۴۹: چشم خرد آیینه جام می ناب است

غزل شماره ۴۵۰: بسکه سودای توام سرتا به پا زنجیر پاست

غزل شماره ۴۵۱: چون حبابم الفت وهم بقا زنجیرپاست

غزل شماره ۴۵۲: گل‌کردن هوس ز دل صاف تهمت است

غزل شماره ۴۵۳: زبان چو کج‌ روش افتد جنون بد مست است

غزل شماره ۴۵۴: سیرابی ازین باغ هوس‌، یاس‌پرست است

غزل شماره ۴۵۵: از چمن تا انجمن جوش بهار رحمت است

غزل شماره ۴۵۶: در خموشی یک قلم آوازه جمعیت است

غزل شماره ۴۵۷: یارب امشب آن جنون‌آشوب جان و دل ‌کجاست

غزل شماره ۴۵۸: فنا مثالم و آیینه بقا اینجاست

غزل شماره ۴۵۹: غلغل صبح ازل از دل عالم برخاست

غزل شماره ۴۶۰: سوخت دل در محفل تسلیم و از جا برنخاست

غزل شماره ۴۶۱: بی‌شکست از پرده سازم نوایی برنخاست

غزل شماره ۴۶۲: زیر گردون طبع آزادی‌نوایی برنخاست

غزل شماره ۴۶۳: تنم ز بند لباس تکلف آزاد است

غزل شماره ۴۶۴: درآن مقام‌که عرض جلال معبود است

غزل شماره ۴۶۵: هرچه از مدت هست و بود است

غزل شماره ۴۶۶: کاهش طبع من از فطرت بیباک خود است

غزل شماره ۴۶۷: نیک و بدم از بخت بدانجام سفید است

غزل شماره ۴۶۸: تا نفس باقی است دردل ر‌نگ‌کلفت مضمراست

غزل شماره ۴۶۹: خاک غربت‌کیمیای مردم نیک اختر است

غزل شماره ۴۷۰: خاموشی‌ام جنونکده شور محشر است

غزل شماره ۴۷۱: در تپش‌آباد دهر حیرت دل لنگر است

غزل شماره ۴۷۲: دوری منزلم از بسکه ندامت اثر است

غزل شماره ۴۷۳: شعله بی‌بال وپر سجده گر اخگر است

غزل شماره ۴۷۴: وحشت مدعا جنون ثمر است

غزل شماره ۴۷۵: به خوان لذت دنیاگزند بسیار است

غزل شماره ۴۷۶: اشک یک لحظه به مژگان بار است

غزل شماره ۴۷۷: خواب در چشم و نفس بر دل محزون بار است

غزل شماره ۴۷۸: رزق‌، خلوتگه اندیشه روزی‌خوار است

غزل شماره ۴۷۹: ز دهر نقد تو جز پیچ وتاب دشوار است

غزل شماره ۴۸۰: ز گریه‌، سیری چشم پر آب دشوار است

غزل شماره ۴۸۱: اوگفتن ما وتو به هر رنگ ضرور است

غزل شماره ۴۸۲: نسیم‌گل به خموشی ترانه‌پرداز است

غزل شماره ۴۸۳: ز شور حیرت من گوش‌ عالمی باز است

غزل شماره ۴۸۴: بیاکه آتش‌کیفیت هوا تیز است

غزل شماره ۴۸۵: ز خود رمیدن ‌دل بسکه شوخی‌انگیز است

غزل شماره ۴۸۶: از حباب اینقدرم عبرت احوال بس است

غزل شماره ۴۸۷: سفله با جاه نیزهیچکس است

غزل شماره ۴۸۸: بندگی هنگامه عشرت پرستیها بس است

غزل شماره ۴۸۹: عشرت موهوم هستی‌کلفت دنیا بس است

غزل شماره ۴۹۰: ما را به راه عشق طلب رهنما بس است

غزل شماره ۴۹۱: هستی به رنگ صبح دلیل فنا بس است

غزل شماره ۴۹۲: بی‌دماغی مژده پیغام‌محبوبم بس است

غزل شماره ۴۹۳: سر خط درس‌کمالت منتخب دانی بس است

غزل شماره ۴۹۴: بروت تافتنت‌گربه شانی هوس است

غزل شماره ۴۹۵: ز دستگاه جنون راز همتم فاش است

غزل شماره ۴۹۶: بسکه امشب بی‌توام سامان اعضا آتش است

غزل شماره ۴۹۷: آنچه‌در بال‌طلب رقص است‌، در دل آتش است

غزل شماره ۴۹۸: همت زگیر و دار جهان رم‌ کمین خوش است

غزل شماره ۴۹۹: سرمایه عذر طلبم از همه بیش است

غزل شماره ۵۰۰: خنده تنها نه همین برگل و سوسن تیغ است

غزل شماره ۵۰۱: نفس بوالهوسان بر دل ر‌وشن تیغ است

غزل شماره ۵۰۲: دل از غبار نفس زخم خفته در نمک است

غزل شماره ۵۰۳: حذر ز راه محبت که پر خطرناک است

غزل شماره ۵۰۴: میی‌که شوخی رنگش جنون افلاک است

غزل شماره ۵۰۵: از بس قماش دامن دلدار نازک است

غزل شماره ۵۰۶: در ندامت‌گل مقصود به بر نزدیک است

غزل شماره ۵۰۷: یار دور است ز ما تا به نظر نزدیک است

غزل شماره ۵۰۸: بسکه این‌گلشن افسرده‌کدورت رنگ است

غزل شماره ۵۰۹: دلم چو غنچه در آغوش ‌‌عافیت تنگ است

غزل شماره ۵۱۰: دل‌ مضطرب یأس ‌و نفس ناله به‌ چنگ است

غزل شماره ۵۱۱: نه منزل بی‌نشان، نی جاده تنگ است

غزل شماره ۵۱۲: بس که ساز این بساط آشفتگی‌های دل است

غزل شماره ۵۱۳: احتیاجی با مزاج سبزه وگل شامل است

غزل شماره ۵۱۴: الفت تن باعث فکر پریشان دل است

غزل شماره ۵۱۵: بس که دشت از نقش پای لیلی ما پرگل است

غزل شماره ۵۱۶: عالم ایجاد عشرتخانه جزو و کل است

غزل شماره ۵۱۷: آگاهی و افسردگی دل چه خیال است

غزل شماره ۵۱۸: در وصلم و سیرم به‌گریبان خیال است

غزل شماره ۵۱۹: داغ اگر حلقه زند ساغر صهبای دل است

غزل شماره ۵۲۰: صبح این بادیه آشوب تپشهای دل است

غزل شماره ۵۲۱: چشم بیدار طرب مایه سامان‌گل است

غزل شماره ۵۲۲: خنده‌صبحی‌ست‌که در بندگریبان‌گل است

غزل شماره ۵۲۳: بسکه بیقدری دلیل دستگاه عالم است

غزل شماره ۵۲۴: در خیال‌آباد راحت آگهی نامحرم است

غزل شماره ۵۲۵: در سیرگاه امر تحیر مقدم است

غزل شماره ۵۲۶: شوکت ‌شاهی‌ام از فیض‌ جنون ‌در قدم است

غزل شماره ۵۲۷: عمری‌ست به حیرت نفس سوخته رام است

غزل شماره ۵۲۸: اگر می نیست جمعیت‌کدام است

غزل شماره ۵۲۹: چشمی که ندارد نظری حلقه دام است

غزل شماره ۵۳۰: ستم شریک من یاس خوشدن ستم است

غزل شماره ۵۳۱: چون سایه بس‌که‌کلفت غفلت سرشت ماست

غزل شماره ۵۳۲: شعله‌ ها در گرم جوشی‌، داغ آه سرد ماست

غزل شماره ۵۳۳: طوق چون فاخته‌، شیرازه مشت پر ماست

غزل شماره ۵۳۴: ای غره اقبال سرانجام تو شوم است

غزل شماره ۵۳۵: امروزکه امید به‌کوی تو مقیم است

غزل شماره ۵۳۶: طبعی‌که امیدش اثر آماده بیم است

غزل شماره ۵۳۷: این انجمن چو شمع مپندار جای ماست

غزل شماره ۵۳۸: زندگی را شغل پرواز فنا جزوتن است

غزل شماره ۵۳۹: می‌روم از خو‌یش ‌و حسرت گر‌م‌ اشک افشاندن است

غزل شماره ۵۴۰: بسکه آفت ما ضعیفان را حصار آهن است

غزل شماره ۵۴۱: چون حباب آیینه مااز خموشی روشن‌است

غزل شماره ۵۴۲: کینه را در دامن دلهای سنگین مسکن است

غزل شماره ۵۴۳: دری از اسباب ما و من به حق پیوستن است

غزل شماره ۵۴۴: راحت‌ جاوید عشاق ‌از فضولی رستن است

غزل شماره ۵۴۵: ای‌کعبه جو یقینی اگرکار بستن است

غزل شماره ۵۴۶: زندگانی در جگرخار است و در پا سوزن است

غزل شماره ۵۴۷: خنده‌ام صبحی به صد چاک گریبان آشناست

غزل شماره ۵۴۸: عجز بینش با تعلقهای امکان آشناست

غزل شماره ۵۴۹: زندگی تمهید اسباب فناست

غزل شماره ۵۵۰: خودگدازی نم‌کیفیت صهبای من است

غزل شماره ۵۵۱: بحر رازم پیچ و تاب فکرگرداب من است

غزل شماره ۵۵۲: بزم‌گردون صبح‌خیز ازگرد بیتاب من است

غزل شماره ۵۵۳: شوق‌دیدارم و در چشم‌کسان راه من است

غزل شماره ۵۵۴: زلف آشفته سری موجه د‌ربای من است

غزل شماره ۵۵۵: نیک و بد این مرحله خاکش به ‌کمین است

غزل شماره ۵۵۶: دارم ز نفس ناله‌که جلاد من این است

غزل شماره ۵۵۷: خامش نفسم شوخی آهنگ من این است

غزل شماره ۵۵۸: زین سال و ماه فرصت کارت منزه است

غزل شماره ۵۵۹: ز غصه چاره ندارد دلی که آگاه است

غزل شماره ۵۶۰: تپیدن دل عشاق محوکسوت آه است

غزل شماره ۵۶۱: آفت سر و برگ هوس آرایی جاه است

غزل شماره ۵۶۲: خاک نمیم‌، ما را،‌کی فکر عجز و جاه است

غزل شماره ۵۶۳: دل را ز نگه دام هوس بر سر راه است

غزل شماره ۵۶۴: سیر بهار این باغ از ما تمیز‌‌خواه است

غزل شماره ۵۶۵: عرق‌فشانی شبنم در این حدیقه‌ گواه است

غزل شماره ۵۶۶: گوهر دل ز سخن رنگ صفا باخته است

غزل شماره ۵۶۷: نه عشق سوخته و نه هوس‌گداخته است

غزل شماره ۵۶۸: هرکجا وحشتی از آتشم افروخته است

غزل شماره ۵۶۹: آتش وحشتم آنجاکه برافروخته است

غزل شماره ۵۷۰: برروی ما چوصبح نه‌رنگی شکسته است

غزل شماره ۵۷۱: گلدسته نزاکت حسنت که بسته است

غزل شماره ۵۷۲: الفت دل عمرها شد دست وپایم بسته است

غزل شماره ۵۷۳: پیر عقل از ما به درد نان مقدم رفته است

غزل شماره ۵۷۴: دوستان ظلمی به حال نامرادم رفته است

غزل شماره ۵۷۵: گر به سیر انجمن یا گشت‌ گلشن رفته است

غزل شماره ۵۷۶: دل عمرهاست آینه ترتیب داده است

غزل شماره ۵۷۷: آن جنگجو به ظاهر گرپشت داده است

غزل شماره ۵۷۸: برگ عیش من به ساز بیخودی آماده است

غزل شماره ۵۷۹: بسکه حرف مدعا نازک رقم افتاده است

غزل شماره ۵۸۰: در بهارگریه عیش بیدلان آماده است

غزل شماره ۵۸۱: دل به یاد جلوه‌ای طاقت به غارت داده است

غزل شماره ۵۸۲: زندگانی از نفس آفت بنا افتاده است

غزل شماره ۵۸۳: در گلستانی‌که‌گرد عجز ما افتاده است

غزل شماره ۵۸۴: آرزوی دل‌، چو اشک از چشم ما افتاده است

غزل شماره ۵۸۵: چشم‌واکن حسن نیرنگ قدم بی‌پرده است

غزل شماره ۵۸۶: خامشی در پرده سامان تکلم‌کرده است

غزل شماره ۵۸۷: پیری‌ام پیغامی از رمز سجود آورده است

غزل شماره ۵۸۸: بعد مرگم شام‌نومیدی سحرآورده است

غزل شماره ۵۸۹: ناله ما شیوه‌ها امشب به بر آورده است

غزل شماره ۵۹۰: هم در ایجاد شکستی به دلم پا زده است

غزل شماره ۵۹۱: موج هرجا، در جمعیت‌گوهر زده است

غزل شماره ۵۹۲: سر هرکس زگلی پر زده است

غزل شماره ۵۹۳: باز سرگرمی نظاره به سامان شده است

غزل شماره ۵۹۴: جایی که نه فلک ز حیا سر فکنده است

غزل شماره ۵۹۵: شور استغنای عشق از حسرت دل بوده است

غزل شماره ۵۹۶: رنگ خون گلجوش زخم تیغ گلچین بوده است

غزل شماره ۵۹۷: سرنوشت روی‌ جانان خط مشکین بوده است

غزل شماره ۵۹۸: تا حیرت خرام تو سامان دیده است

غزل شماره ۵۹۹: تا ز آغوش‌وداعت داغ حیرت‌چیده است

غزل شماره ۶۰۰: جنس موهومم دکان آبرویی چیده است

غزل شماره ۶۰۱: در جنونم موی سر سامان راحت چیده است

غزل شماره ۶۰۲: بازم به دل نوید صفایی رسیده است

غزل شماره ۶۰۳: جنس ما با این‌کسادی قیمتی فهمیده است

غزل شماره ۶۰۴: عالمی را بی‌زبانیهای من پوشیده است

غزل شماره ۶۰۵: واژگونی بسکه با وضعم قرین‌کردیده است

غزل شماره ۶۰۶: هرکجا دستت برون از آستین‌گردیده است

غزل شماره ۶۰۷: صبح هستی نیست نیرنک هوس بالیده است

غزل شماره ۶۰۸: ای که دنیا و جلالش دیده‌ای خمیازه است

غزل شماره ۶۰۹: تا فلک درگردش است آفت به‌هرسوهاله است

غزل شماره ۶۱۰: چون سپند آرام جسم دردناکم ناله است

غزل شماره ۶۱۱: بسکه در بزم توام حسرت جنون پیمانه است

غزل شماره ۶۱۲: دل به‌سعی آب‌گردیدن طرب پیمانه است

غزل شماره ۶۱۳: در آن بساط‌که حسنت دچار آینه است

غزل شماره ۶۱۴: زبس به خلوت حسن توبارآینه است

غزل شماره ۶۱۵: ز نقش پای تو کابینه ‌دار آینه است

غزل شماره ۶۱۶: قید الفت هستی وحشت‌آشیانی‌هاست

غزل شماره ۶۱۷: باز درس خاشاکم سطر شعله‌خوانی‌هاست

غزل شماره ۶۱۸: لاف ما و من یکسر دعوی خدایی‌هاست

غزل شماره ۶۱۹: بیقراریهای چرخ از دست کجرفتاری است

غزل شماره ۶۲۰: لوح‌هستی یک قلم از نقش قدرت عاری است

غزل شماره ۶۲۱: صفای آب به یاد غبار راه‌ کسی است

غزل شماره ۶۲۲: به‌گلزاری‌که حسنت بی‌نقابست

غزل شماره ۶۲۳: در سایه‌ای‌ابرو نگهت مست و خرابست

غزل شماره ۶۲۴: مشاطه شوخی‌که به دستت دل ما بست

غزل شماره ۶۲۵: نفس را الفت دل پیچ و تابست

غزل شماره ۶۲۶: هرسو نگرم دیده به دیدار حجابست

غزل شماره ۶۲۷: هستی چو سحر عهد به پرواز فنا بست

غزل شماره ۶۲۸: برکمرتا بهله آن‌ترک نزاکت مست بست

غزل شماره ۶۲۹: نقاش ازل تا کمر مو کمران بست

غزل شماره ۶۳۰: همت چه برفرازد از شرم فقر ما دست

غزل شماره ۶۳۱: کنون که مژده دیدار شوق بنیادست

غزل شماره ۶۳۲: نه دیر مانع و نی‌کعبه حایل افتادست

غزل شماره ۶۳۳: مرا به آبله پا چه مشکل افتادست

غزل شماره ۶۳۴: گداز امن درین انجمن کم افتادست

غزل شماره ۶۳۵: فسون وهم چه مقدار رهزن افتادست

غزل شماره ۶۳۶: بی‌محابا بر من مجنون میفشان پشت دست

غزل شماره ۶۳۷: خم مکن در عرض حاجت تا توانی پشت دست

غزل شماره ۶۳۸: دل ز اوهام غبارآلودست

غزل شماره ۶۳۹: اجابتی ندمید از دعای‌کس به دو دست

غزل شماره ۶۴۰: دل راگشاد کار ز صد عقده برترست

غزل شماره ۶۴۱: سرکشیها به مرگ راهبرست

غزل شماره ۶۴۲: عمرها شد عجزطاقت سوی‌جیبم رهبرست

غزل شماره ۶۴۳: نسخه آرام دل در عرض آهی ابترست

غزل شماره ۶۴۴: زندگی نقد هزار آزارست

غزل شماره ۶۴۵: هوس دل را شکست اعتبارست

غزل شماره ۶۴۶: توان به صبر نمودن دل شکسته درست

غزل شماره ۶۴۷: قابل نخل ما بر دگرست

غزل شماره ۶۴۸: دل از بهار خیال توگلشن رازست

غزل شماره ۶۴۹: تو محو خواب و در سیرکن‌فکان بازست

غزل شماره ۶۵۰: دل به یاد پرتو حسنت سراپا آتشست

غزل شماره ۶۵۱: تا به‌کی خواهی زلاف بخت بر سرها نشست

غزل شماره ۶۵۲: تا غبارخط برآن حسن صفا پیرا نشست

غزل شماره ۶۵۳: عاقبت چون شعله خاکستر به فرق ما نشست

غزل شماره ۶۵۴: جوش حرص از یأس من آخر ز تاب‌وتب نشست

غزل شماره ۶۵۵: تازمستی غنچه برفرق چمن میناشکست

غزل شماره ۶۵۶: در تماشایی‌که باید صد مژه بالا شکست

غزل شماره ۶۵۷: بی‌تو در هرجا دل صبر آزما خواهد شکست

غزل شماره ۶۵۸: چون حبابم‌شیشه دل هرکجا خواهد شکست

غزل شماره ۶۵۹: در چمن‌گر طرف دامانت صبا خواهد شکست

غزل شماره ۶۶۰: ناتوانی ‌گر چنین اعضای ما خواهد شکست

غزل شماره ۶۶۱: شیخ تا عزم بر نماز شکست

غزل شماره ۶۶۲: هوس ‌به فتنه صد انجمن نگاه شکست

غزل شماره ۶۶۳: صفحه دل بی‌خط زخم تو فرد باطلست

غزل شماره ۶۶۴: دل انجمن صد طرب ازیاد وصالست

غزل شماره ۶۶۵: صورت راحت نفور از مردمان عالمست

غزل شماره ۶۶۶: با کمال بی‌نقابی پرده‌دارم شیونست

غزل شماره ۶۶۷: در جهان عجز طاقت پیشگی‌گردن زنست

غزل شماره ۶۶۸: درخور غفلت نگاهی رونق ما و منست

غزل شماره ۶۶۹: فکر تدبیر سلامت خون راحت خوردنست

غزل شماره ۶۷۰: فردوس دل‌، اسیر خیال تو بودنست

غزل شماره ۶۷۱: نی نقش چین نه حسن فرنگ آفریدنست

غزل شماره ۶۷۲: پیوستگی به حق‌، ز دو عالم بریدنست

غزل شماره ۶۷۳: از میانش مو به موی ناتوانان جستجوست

غزل شماره ۶۷۴: بسکه مستان را به قدر میکشیها آبروست

غزل شماره ۶۷۵: نیست ایمن از بلا هر کس به فکر جستجوست

غزل شماره ۶۷۶: شوخی که جهان‌ گرد جنون نظر اوست

غزل شماره ۶۷۷: بزم پیری‌کزقد خم‌گشته ما چنگ اوست

غزل شماره ۶۷۸: بسکه اجزایم چمن‌پرورده نیرنگ اوست

غزل شماره ۶۷۹: شهید خنده زخمم ‌که تیغ‌ همدم اوست

غزل شماره ۶۸۰: غزال امن که الفت خیال مبهم است

غزل شماره ۶۸۱: قصر غناکه عالم تحقیق نام اوست

غزل شماره ۶۸۲: عالم طلسم وحشت چشم سیاه اوست

غزل شماره ۶۸۳: کو خلوت و چه انجمن آثار جاه اوست

غزل شماره ۶۸۴: بسکه دارم غنچه شوق توپنهان زیرپوست

غزل شماره ۶۸۵: بسکه رازعجز ما بالید پنهان زیرپوست

غزل شماره ۶۸۶: سعی ناپیدا و حسرتها دویدن آرزوست

غزل شماره ۶۸۷: اوج جاه‌، آثارش از اجزای مهمل ریخته‌ست

غزل شماره ۶۸۸: به‌دست و تیغ‌کسی خون من حنابسته‌ست

غزل شماره ۶۸۹: چنین‌که نیک وبد ما به عجزوابسته‌ست

غزل شماره ۶۹۰: دل در قدم آبله پایان‌که شکسته‌ست

غزل شماره ۶۹۱: گردباد امروز در صحرا قیامت ‌کاشته‌ست

غزل شماره ۶۹۲: سخت‌ جانی از من محزون‌ که باور داشته‌ست

غزل شماره ۶۹۳: تنها نه ذره دقت اظهار داشته‌ست

غزل شماره ۶۹۴: عجز ما چندین غبار از هرکمین برداشته‌ست

غزل شماره ۶۹۵: جایی‌که مرگ شهرت انجام داشته‌ست

غزل شماره ۶۹۶: صاحب خلق حسن‌،‌ گلها به دامن داشته‌ست

غزل شماره ۶۹۷: چون شمع اگر خلق پس و پیش‌گذشته‌ست

غزل شماره ۶۹۸: دل از ندامت هستی‌، مکدر ا‌فتاده‌ست

غزل شماره ۶۹۹: همچو شبنم ادب آیینه زدودن بوده‌ست

غزل شماره ۷۰۰: ادب اظهارم و با وصل توام‌کاری هست

غزل شماره ۷۰۱: تا ز جنس تب وتاب نفس آثاری هست

غزل شماره ۷۰۲: بی‌توام جای نگه جنبش مژگانی هست

غزل شماره ۷۰۳: گر آینه‌ات محرم زشتی و نکوییست

غزل شماره ۷۰۴: ناله‌ها داریم و کس زین انجمن آگاه نیست

غزل شماره ۷۰۵: غنچه در فکر دهانت ‌گوشه‌گیر خسته‌ای‌ست

غزل شماره ۷۰۶: حیرت دمیده‌ام گل داغم بهانه‌ای‌ست

غزل شماره ۷۰۷: نه ما را صراحی نه پیمانه ‌ایست

غزل شماره ۷۰۸: ادب نه‌کسب عبادت نه سعی حق‌طلبی‌ست

غزل شماره ۷۰۹: به محفلی‌که دل آیینه رضاطلبی‌ست

غزل شماره ۷۱۰: زین دو شرر داغ دل هستی ما عبرتیست

غزل شماره ۷۱۱: ساز تو کمین نغمه بیداد شکستی‌ست

غزل شماره ۷۱۲: غم فراق چه و حسرت وصال تو چیست

غزل شماره ۷۱۳: فکر آزادی به این عاجز سرشتیها تریست

غزل شماره ۷۱۴: حضورکلبه فقر از تکلفات بری‌ست

غزل شماره ۷۱۵: خودنماییها کثافت جوهریست

غزل شماره ۷۱۶: درگلستانی‌که دل را با اشاراتش سری‌ست

غزل شماره ۷۱۷: تا به مطلوب رسیدن‌کاریست

غزل شماره ۷۱۸: درین‌گلشن دو روزت خنده‌کاریست

غزل شماره ۷۱۹: به زخم هستی اگر شرم بخیه پردازی‌ست

غزل شماره ۷۲۰: در پیچ‌وتاب‌ گیسو تا شانه را عروسی‌ست

غزل شماره ۷۲۱: امروز دور صحبت وقف ستم ایاغی‌ست

غزل شماره ۷۲۲: چمن امروز فرش منزل‌ کیست

غزل شماره ۷۲۳: ای صبح گرد ناز تو از کاروان کیست

غزل شماره ۷۲۴: سرو بهار جلوه قد دلستان‌ کیست

غزل شماره ۷۲۵: موج جنون می‌زند، اشک پریشان ‌کیست

غزل شماره ۷۲۶: وحشی صحرای حسن نرگس فتان ‌کیست

غزل شماره ۷۲۷: دل گرم من آتشخانه‌کیست

غزل شماره ۷۲۸: سرشکم نسخه دیوانه کیست

غزل شماره ۷۲۹: دل را به خیال خط او سیر فرنگیست

غزل شماره ۷۳۰: صفای حال ما مغشوش رنگیست

غزل شماره ۷۳۱: بی‌کدورت نیست هرجا محرمی یا غافلی‌ست

غزل شماره ۷۳۲: چاره دردسر دیر محبت جلی‌ست

غزل شماره ۷۳۳: بجاست‌شکوه ما تا ره فغان خالیست

غزل شماره ۷۳۴: جهان ز جنس اثرهای این و آن خالی‌ست

غزل شماره ۷۳۵: بندگی با معرفت خاص حضور آدمی‌ست

غزل شماره ۷۳۶: زندگی شوخی کمین رمیست

غزل شماره ۷۳۷: وضع خطوط جبین از قلم مبهمیست

غزل شماره ۷۳۸: بیاکه هیچ بهاری به حسرت ما نیست

غزل شماره ۷۳۹: تومست وهم ودرین بزم بوی صهبا نیست

غزل شماره ۷۴۰: قانون ادب پرده در صورت و صدا نیست

غزل شماره ۷۴۱: نیاز نامه ما عرض سجده عنوانیست

غزل شماره ۷۴۲: برچهره آثارجهان رنگ سبب نیست

غزل شماره ۷۴۳: برگ و سازم جز هجوم‌گریه بیتاب نیست

غزل شماره ۷۴۴: بی‌رخت در چشمه آیینه خاک است آب نیست

غزل شماره ۷۴۵: جز‌خون‌دل ز نقد سلامت به دست نیست

غزل شماره ۷۴۶: هیچکس چون من درین‌ حرمان‌سرا ناشاد نیست

غزل شماره ۷۴۷: بر تپیدنهای دل هم دیده‌ای واکردنی‌ست

غزل شماره ۷۴۸: چون سحر طومارچاک سینه‌ام واکردنی‌ست

غزل شماره ۷۴۹: عمری‌ست به‌چشمم ز نم اشک اثر نیست

غزل شماره ۷۵۰: بی‌ادب بنیاد هستی عافیت دربار نیست

غزل شماره ۷۵۱: خواب را‌در دیده حیران عاشق بار نیست

غزل شماره ۷۵۲: دیده حیرت نگاهان را به مژگان ‌کار نیست

غزل شماره ۷۵۳: رنگ‌عجزم لیک با وضع‌ خموشم ‌کار نیست

غزل شماره ۷۵۴: در طریق رفتن از خود رهبری درکار نیست

غزل شماره ۷۵۵: مست‌عرفان را شراب دیگری درکار نیست

غزل شماره ۷۵۶: سرمنزل ثبات قدم جاده‌ساز نیست

غزل شماره ۷۵۷: زین عبارات جنون تحقیق بی‌ناموس نیست

غزل شماره ۷۵۸: صنعت نیرنگ دل بر فطرت‌ کس فاش نیست

غزل شماره ۷۵۹: عاشقی مقدور هر عیاش نیست

غزل شماره ۷۶۰: برق با شوقم شراری بیش نیست

غزل شماره ۷۶۱: درگلشن هوس‌که سراغ‌گلیش نیست

غزل شماره ۷۶۲: بزم تصور توکدورت ایاغ نیست

غزل شماره ۷۶۳: وضع ترتیب ادب در عرصه‌گاه لاف نیست

غزل شماره ۷۶۴: آستان عشق جولانگاه هر بیباک نیست

غزل شماره ۷۶۵: خلق را بر سرهر لقمه ز بس سرشکنی‌ست

غزل شماره ۷۶۶: حایل عزم نفس‌گرد ره و فرسنگ نیست

غزل شماره ۷۶۷: جای آرام به وحشتکده عالم نیست

غزل شماره ۷۶۸: دیده‌ای راکه به نظاره دل محرم نیست

غزل شماره ۷۶۹: عزت ‌و خواری دهر آن همه دور از هم نیست

غزل شماره ۷۷۰: تعین جز افسون اوهام نیست

غزل شماره ۷۷۱: چو صبحم دماغ می‌آشام نیست

غزل شماره ۷۷۲: پر بیکسم امروزکسی را خبرم نیست

غزل شماره ۷۷۳: هما سراغم و زیر فلک مگس هم نیست

غزل شماره ۷۷۴: پیش چشمی‌که نورعرفان نیست

غزل شماره ۷۷۵: مقیدان وفا را ز دل رمیدن نیست

غزل شماره ۷۷۶: کتاب عافیتی قیل و قال باب تو نیست

غزل شماره ۷۷۷: جهان قلمرو توفان اعتبار تو نیست

غزل شماره ۷۷۸: در خیال مزن فهم خویش سازتو نیست

غزل شماره ۷۷۹: تویی‌که غیر دلم هیچ‌جا مقام تو نیست

غزل شماره ۷۸۰: تو آفتاب و جهان جزبه جستجوی تو نیست

غزل شماره ۷۸۱: نور دل در کشور آیینه نیست

غزل شماره ۷۸۲: راحت‌ کجاست گر دلت‌ از خویش رسته نیست

غزل شماره ۷۸۳: رنگم درین چمن به هوس پر زننده نیست

غزل شماره ۷۸۴: مبتذل صبح و شام تازگی‌ آرنده نیست

غزل شماره ۷۸۵: در تکلم از ندامت هیچ‌کس آسوده نیست

غزل شماره ۷۸۶: با دل تنگ است‌کار اینجا ز حرمان چاره نیست

غزل شماره ۷۸۷: خط‌خوبان هم‌،حریف طبع وحشت‌پیشه نیست

غزل شماره ۷۸۸: خواجه تاکی باید این بنیاد رسوایی‌که نیست

غزل شماره ۷۸۹: ز انقلاب جسم‌، دل بر ساز وحشت هاله نیست

غزل شماره ۷۹۰: هیچکس جز یأس‌، غمخوار من دیوانه نیست

غزل شماره ۷۹۱: آزادگی‌، غبار در و بام خانه نیست

غزل شماره ۷۹۲: این‌زمان یک طالب‌مستی درین میخانه نیست

غزل شماره ۷۹۳: محرم حسن ازل اندیشه بیگانه نیست

غزل شماره ۷۹۴: صاف‌طبعان را غمی از خار خارکینه نیست

غزل شماره ۷۹۵: طاس این نرد اختیاری نیست

غزل شماره ۷۹۶: از ره و منزل تحقیق اگر دوری نیست

غزل شماره ۷۹۷: فریاد که در عالم تحقیق‌ کسی نیست

غزل شماره ۷۹۸: سرو چمن دل الف شعله آهیست

غزل شماره ۷۹۹: عنقا سراغم از اثرم وهم و ظن تهیست

غزل شماره ۸۰۰: بی‌ساز انفعال سراپای من تهی‌ست

غزل شماره ۸۰۱: برگ طربم عشرت بی‌برگ و نوایی‌ست

غزل شماره ۸۰۲: در ربط خلق یکسر ناموس‌کبریایی‌ست

غزل شماره ۸۰۳: ز خویش‌ مگذر اگر جوهرت‌ شناسایی‌ ست

غزل شماره ۸۰۴: هرچند درین‌ گلشن هرسو گل خودروییست

غزل شماره ۸۰۵: گرم‌رفتاری که سر در راه آن یکتا گذاشت

غزل شماره ۸۰۶: نیشی تا علم همت عنقا برداشت

غزل شماره ۸۰۷: یک شبم در دل نسیم یاد آن گیسو گذشت

غزل شماره ۸۰۸: زان خوشه‌که میناگری باغ عنب داشت

غزل شماره ۸۰۹: جرأت سؤال شرم ترا گر جواب داشت

غزل شماره ۸۱۰: جز خموشی هرکه دل بر ناله و فریاد داشت

غزل شماره ۸۱۱: حیرتم عمری به امید ندامت شاد داشت

غزل شماره ۸۱۲: سعی‌جاه آرزوی خاک شدن در سر دا‌شت

غزل شماره ۸۱۳: برق آفت لمعه در بی‌ضبطی اسرار داشت

غزل شماره ۸۱۴: شب‌که شور بلبل ما ریشه درگلزار داشت

غزل شماره ۸۱۵: ز بس که معنی مکتوب عشق پیچش داشت

غزل شماره ۸۱۶: تا جنون نقد بهار عشرتم در چنگ داشت

غزل شماره ۸۱۷: تا ز حسن وگلستان تماشا رنگ داشت

غزل شماره ۸۱۸: دوش در راه خیالت عجز شوق آهنگ داشت

غزل شماره ۸۱۹: اندیشه در نزاکت معنی کمال داشت

غزل شماره ۸۲۰: در وادیی که قدرت عجزم کمال داشت

غزل شماره ۸۲۱: هرجا دلی تپیدن شوق خیال داشت

غزل شماره ۸۲۲: تا نظر بر شوخی من نرگس خودکام داشت

غزل شماره ۸۲۳: سادگی دل را اسیر فکرهای خام داشت

غزل شماره ۸۲۴: شب‌ که جوش‌ حسرتی ‌زان نرگس‌ خودکام داشت

غزل شماره ۸۲۵: شب‌که طاووس مرا شوق تو بال‌افشان داشت

غزل شماره ۸۲۶: وهم هستی هیچکس را ازتپیدن وانداشت

غزل شماره ۸۲۷: هرکه را دستی ز همت بود جز بر دل نداشت

غزل شماره ۸۲۸: زندگانی‌ست‌ که جز مرگ سرانجام نداشت

غزل شماره ۸۲۹: امشب که به دل حسرت دیدارکمین داشت

غزل شماره ۸۳۰: چه سحر بود که دوشم دل آرزوی تو داشت

غزل شماره ۸۳۱: آغاز نگاهم به قیامت نظری داشت

غزل شماره ۸۳۲: گر جنونم هوس قطع منازل می‌داشت

غزل شماره ۸۳۳: تو ازآن خلوت یکتا چه خبر خواهی داشت

غزل شماره ۸۳۴: گل در چمن رسید و قدم بر هواگذاشت

غزل شماره ۸۳۵: همت من از نشان جاه چون ناوک‌ گذشت

غزل شماره ۸۳۶: تا عرقناک از چمن آن شوخ بی‌پرواگذشت

غزل شماره ۸۳۷: در طلبت شب چه جنونهاگذشت

غزل شماره ۸۳۸: یأس مجنون آخر از پیچ و خم سودا گذشت

غزل شماره ۸۳۹: چنین‌که عمر تأملگر شتاب‌گذشت

غزل شماره ۸۴۰: فرصت نظاره تا مژگان گشودن درگذشت

غزل شماره ۸۴۱: شب به یاد آن لب خموش گذشت

غزل شماره ۸۴۲: به فکر دل لبم از ربط قیل و قال‌گذشت

غزل شماره ۸۴۳: دوش از نظر خیال تو دامن‌کشان گذشت

غزل شماره ۸۴۴: همت ‌از هر دو جهان ‌جست ‌و ز دل در نگذشت

غزل شماره ۸۴۵: نه همین سبزه از خطش ترگشت

غزل شماره ۸۴۶: ز فقر تا به شهادت شد آشنا انگشت

غزل شماره ۸۴۷: بی‌روی تو مژگان چه نگارد به سرانگشت

غزل شماره ۸۴۸: شب هجوم جلوه او در خیالم جا گرفت

غزل شماره ۸۴۹: دی حرف خرامش به لبم بال‌گشا رفت

غزل شماره ۸۵۰: سعی روزی داشتم آخر ندامت پیش رفت

غزل شماره ۸۵۱: قامتش سامان شوخی از نگاه ما گرفت

غزل شماره ۸۵۲: ز آتش رخسار که ساغر گرفت

غزل شماره ۸۵۳: بعد از این باید سراغ من ز خاموشی گرفت

غزل شماره ۸۵۴: دل ماند بی‌حس و غمت افشانده بال رفت

غزل شماره ۸۵۵: صبح از دل چاک‌که دراین باغ سخن رفت

غزل شماره ۸۵۶: ازین بساط‌کسی داغ آرمیدن رفت

غزل شماره ۸۵۷: فغان‌ که فرصت دام تلاش چیدن رفت

غزل شماره ۸۵۸: آخر سیاهی از سر داغم به‌در نرفت

غزل شماره ۸۵۹: عمرگذشته بر مژه‌ام اشک بست و رفت

غزل شماره ۸۶۰: دی به شبنم گریه ما نوگلی خندید و رفت

غزل شماره ۸۶۱: باز وحشی‌جلوه‌ای‌در دیده جولان‌کرد و رفت

غزل شماره ۸۶۲: هرکه آمد سیر یأسی زین‌ گلستان‌ کرد و رفت

غزل شماره ۸۶۳: زین من و ما زندگی سیر فنایی کرد و رفت

غزل شماره ۸۶۴: رنگ گلش بهار خط از دور دید و رفت

غزل شماره ۸۶۵: هر کس اینجا یک دو دم دکان بسمل چید و رفت

غزل شماره ۸۶۶: به حیرتم چه فسون داشت بزم نیرنگت

غزل شماره ۸۶۷: که شود به وادی مدعا بلد تسلی منزلت

غزل شماره ۸۶۸: ای ظفر شیفته همت نصرت فالت

غزل شماره ۸۶۹: زهی مخموری عالم گلی از حسرت جامت

غزل شماره ۸۷۰: آمدم تا صد چمن بر جلوه‌نازان بینمت

غزل شماره ۸۷۱: باز با طرزتکلف آشنا می‌بینمت

غزل شماره ۸۷۲: ای پر فشان چون بوی‌گل بیرنگی از پیراهنت

غزل شماره ۸۷۳: جهان در سرمه خوابید از خیال چشم فتانت

غزل شماره ۸۷۴: زهی هنگامه امکان‌، جنون‌ساز غریبانت

غزل شماره ۸۷۵: نسزد به وضع فسردگی ز بهار دل مژه بستنت

غزل شماره ۸۷۶: بهار آیینه رنگی‌که باشد صرف آیینت

غزل شماره ۸۷۷: بیا ای جام و مینای طرب نقش‌کف پایت

غزل شماره ۸۷۸: همه‌کس‌ کشیده محمل به جناب‌ کبریایت

غزل شماره ۸۷۹: زهی چمن‌ساز صبح فطرت‌، ‌تبسم لعل مهرجویت

غزل شماره ۸۸۰: کار به نقش پا رساند جهد سر هواییت

غزل شماره ۸۸۱: ره مقصدی که گم است و بس به خیال می ‌سپری عبث

غزل شماره ۸۸۲: بی‌مغزی و داری به من سوخته جان بحث

غزل شماره ۸۸۳: خواری‌ست بهر کج‌ منش از راست‌روان بحث

غزل شماره ۸۸۴: تأمل عارفان چه دارد به کارگاه جهان حادث

غزل شماره ۸۸۵: نتوان برد زآینه ما رنگ حدوث

غزل شماره ۸۸۶: تا ز پیدایی به‌گوشم خواند افسون احتیاج

غزل شماره ۸۸۷: در لاف حلقه ر‌با مزن به ترانه‌های بیان‌کج

غزل شماره ۸۸۸: عمری‌ست ‌سرشکی نزد از دیده تر موج

غزل شماره ۸۸۹: عمری‌ست‌که در حسرت آن لعل‌گهر موج

غزل شماره ۸۹۰: به عبرت آب شو ای ‌غافل از خمیدن موج

غزل شماره ۸۹۱: مباد چشمه شوق مرا فسردن موج

غزل شماره ۸۹۲: از بس‌که خورده‌ام به خم زلف یار پیچ

غزل شماره ۸۹۳: جان هیچ و جسد هیچ و نفس هیچ و بقا هیچ

غزل شماره ۸۹۴: عنقا سر و برگیم مپرس از فقرا هیچ

غزل شماره ۸۹۵: ماییم و خاک و وعده گه انتظار و هیچ

غزل شماره ۸۹۶: انجم چو تکمه ریخت ز بند نقاب صبح

غزل شماره ۸۹۷: بی‌پرده است جلوه ز طرف نقاب صبح

غزل شماره ۸۹۸: از کواکب گل فشاند چرخ در دامان صبح

غزل شماره ۸۹۹: بازم از فیض جنون آماد شد سامان صبح

غزل شماره ۹۰۰: نداشت دیده من بی‌تو تاب خنده صبح

غزل شماره ۹۰۱: دل فتح و دست فتح و نظر فتح و کار فتح

غزل شماره ۹۰۲: خجلم ز حسرت پیریی ‌که ز چشم تر نکشد قدح

غزل شماره ۹۰۳: شب‌که حسنش برعرق پیچید سامان قدح

غزل شماره ۹۰۴: خلقی از پهلوی قدرت قصر و ایوان کرد طرح

غزل شماره ۹۰۵: مگو طاق و سرایی‌ کرده‌ام طرح

غزل شماره ۹۰۶: موی پیری بست بر طبع حسد تخمیر صلح

غزل شماره ۹۰۷: دم سرد بسته به پیش خود چقدر دماغ فسرده یخ

غزل شماره ۹۰۸: باز از پان‌گشت لعل نو خط دلدار سرخ

غزل شماره ۹۰۹: شد لب شیرین ادایش با من از ابرام تلخ

غزل شماره ۹۱۰: تنگی آورده خانه صیاد

غزل شماره ۹۱۱: ز درد یأس ندانم کجا کنم فریاد

غزل شماره ۹۱۲: گر شور مستی‌ام کند اندیشه گردباد

غزل شماره ۹۱۳: یأس‌فرسای تغافل دل ناشاد مباد

غزل شماره ۹۱۴: گر بی‌تو نگه را به تماشا هوس افتاد

غزل شماره ۹۱۵: تا عرق‌،‌گلبرگ حسنت یک دوشبنم آب داد

غزل شماره ۹۱۶: حسنی که یادش آینه حیرت آب داد

غزل شماره ۹۱۷: سیل غمی‌ که داد جهان خراب داد

غزل شماره ۹۱۸: شب که باد جلوه‌ات چشم خیالم آب داد

غزل شماره ۹۱۹: شوق تو به مشت پرم آتش زد و سر داد

غزل شماره ۹۲۰: داد عشق از بی‌نیازی درس طفلانم به یاد

غزل شماره ۹۲۱: شب‌که توفان جوشی چشم ترم آمد به یاد

غزل شماره ۹۲۲: چو ناله گرد نمودم اثر نمی‌تابد

غزل شماره ۹۲۳: گذشت عمر و دل از حرص سر نمی‌تابد

غزل شماره ۹۲۴: چنین کز تاب می گلبرگ حسنت شعله‌رنگ افتد

غزل شماره ۹۲۵: به روی آن جهان جلوه‌، یک عالم نقاب افتد

غزل شماره ۹۲۶: کسی که چون مژه عبرت دلیل روشنش افتد

غزل شماره ۹۲۷: ادب چه چاره کند چون فضول افتد

غزل شماره ۹۲۸: ز ننگ منت راحت به مرگم‌ کار می‌افتد

غزل شماره ۹۲۹: دل از نیرنگ آگاهی به چندین پیشه می‌افتد

غزل شماره ۹۳۰: نفس درازی‌ کس تا به چون و چند نیفتد

غزل شماره ۹۳۱: تو کار خویش کن اینجا تویی در من نمی‌گنجد

غزل شماره ۹۳۲: جنون اندیشه‌ای بگذار تا دل بر هنر پیچد

غزل شماره ۹۳۳: به روی عالم‌آرا گر نقاب زلف درپیچد

غزل شماره ۹۳۴: نه با سازهوس جوشد نه برکسب هنرپیچد

غزل شماره ۹۳۵: حسرتی در دل از آن لاله قبا می‌پیچد

غزل شماره ۹۳۶: به سرم شور تمنای تو تا می‌پیچد

غزل شماره ۹۳۷: فریب جاه مخور تا دل تو تنگ نگردد

غزل شماره ۹۳۸: جنون جولانی‌ام هرجا به‌وحشت رهنماگردد

غزل شماره ۹۳۹: دل اگر محو مدعا گردد

غزل شماره ۹۴۰: جنون بینوایان هرکجا بخت‌آزما گردد

غزل شماره ۹۴۱: هرچه آنجاست چو آنجا روی‌اینجاگردد

غزل شماره ۹۴۲: همین دنیاست کانجامش قیامت پرده‌در گردد

غزل شماره ۹۴۳: بر دستگاه اقبال کس خیره‌سر نگردد

غزل شماره ۹۴۴: دل تا به‌کی‌ام جز پی آزار نگردد

غزل شماره ۹۴۵: به عبرت سرکشان را موی پیری رهنمون‌گردد

غزل شماره ۹۴۶: به حرف و صوت مگو کار دل تباه نگردد

غزل شماره ۹۴۷: در این ‌گلشن ‌کدامین شعله با این تاب می‌گردد

غزل شماره ۹۴۸: سیه مستی به دور ساغرت بیتاب می‌گردد

غزل شماره ۹۴۹: نگه ز روی تو تا کامیاب می‌گردد

غزل شماره ۹۵۰: چو شمع از عضو عضوم آگهی سرشار می‌گردد

غزل شماره ۹۵۱: ساغرم بی‌ تو داغ می ‌گردد

غزل شماره ۹۵۲: به هرجا ساز غیرت انفعال آهنگ می‌گردد

غزل شماره ۹۵۳: ز انداز نگاهت فتنه برق آهنگ می‌ گردد

غزل شماره ۹۵۴: به اندک شوخیی بنیاد تمکین‌کنده می‌گردد

غزل شماره ۹۵۵: ادب سازیم بر ما کیست تمهید صدا بندد

غزل شماره ۹۵۶: تا کاتب ایجادم نقش من و ما بندد

غزل شماره ۹۵۷: هوس تا چند بر دل تهمت هر خشک و تر بندد

غزل شماره ۹۵۸: گره به رشته نفس خوش آن‌که نبندد

غزل شماره ۹۵۹: باز بی‌تابی‌ام احرام چه در می‌بندد

غزل شماره ۹۶۰: به یادت‌گردش رنگم به هرجا بار می‌بندد

غزل شماره ۹۶۱: قضا تا نقش بنیاد من بیکار می‌بندد

غزل شماره ۹۶۲: چشم تو به حال من‌ گر نیم نظر خندد

غزل شماره ۹۶۳: لعل لب او یکدم بر حالم اگر خندد

غزل شماره ۹۶۴: صبری‌که صبح این باغ از ما جدا نخندد

غزل شماره ۹۶۵: ستمکشی‌ که به جز گریه‌اش نشا‌ید و خندد

غزل شماره ۹۶۶: جهان‌کجاست‌،‌گلی زان نقاب می‌خندد

غزل شماره ۹۶۷: رنگم نقاب غیرت آن جلوه می‌درد

غزل شماره ۹۶۸: هوس در مزرع آمال‌ گو صد خرمن انبارد

غزل شماره ۹۶۹: بر این ستمکده یارب چه سنگ می‌بارد

غزل شماره ۹۷۰: نه فخر می‌دمد اینجا نه ننگ می‌بارد

غزل شماره ۹۷۱: ادب‌سنج بیان حرفی از آن لب هرکجا دارد

غزل شماره ۹۷۲: اگر معشوق‌ بی‌مهر است‌ وگر عاشق‌ وفا دارد

غزل شماره ۹۷۳: تصور جوهر اکاهی قدرت‌کجا دارد

غزل شماره ۹۷۴: حرصت آن نیست‌ که مرگش‌ ز هوس وادارد

غزل شماره ۹۷۵: رگ گل آستین شوخی کمین صید ما دارد

غزل شماره ۹۷۶: زمینگیری ز جولانم چه امکانست وادارد

غزل شماره ۹۷۷: گهی بر سر،‌ گهی در دل‌،‌ گهی در دیده جا دارد

غزل شماره ۹۷۸: نوبهار است و جهان سیر چمنها دارد

غزل شماره ۹۷۹: دماغ بلبل ما کی هوای بال و پر دارد

غزل شماره ۹۸۰: بت هندی‌ کی از دردسر ترکان خبر دارد

غزل شماره ۹۸۱: بر طمع‌، طبع خسیسی‌ که تفاخر دارد

غزل شماره ۹۸۲: بیا ای شعله تا دل فال وصلی از تو بردارد

غزل شماره ۹۸۳: در این وادی‌ کف یایی ز آسایش خبر دارد

غزل شماره ۹۸۴: ز جرگه سخنم خامشی به در دارد

غزل شماره ۹۸۵: شمع بزمت چه قدم بردارد

غزل شماره ۹۸۶: مگو دل از غم و صبر از جفا خبر دارد

غزل شماره ۹۸۷: درین ره تا کسی از وصل مقصد کام بردارد

غزل شماره ۹۸۸: کسی از التفات چشم خوبان‌ کام بردارد

غزل شماره ۹۸۹: دل از دم محبت، چندین فتور دارد

غزل شماره ۹۹۰: هوس‌پیمای فرصت گرد کلفت در قفس دارد

غزل شماره ۹۹۱: جهان‌، جنون بهار غفلت‌، ز نرگس سرمه‌ساش دارد

غزل شماره ۹۹۲: حیا عمری‌ست با صد گردش رنگم طرف دارد

غزل شماره ۹۹۳: هر سو نظرگشودیم زان جلوه رنگ دارد

غزل شماره ۹۹۴: بی‌نمک از نمک غیر توهم دارد

غزل شماره ۹۹۵: جنون از بس شکست آبله در هر قدم دارد

غزل شماره ۹۹۶: شکوه مفلسی ما را به خاموشی علم دارد

غزل شماره ۹۹۷: گرفتار رسوم اندیشه آرام‌ کم دارد

غزل شماره ۹۹۸: مگو این نسخه طور معنیی یک دست‌کم دارد

غزل شماره ۹۹۹: هوس‌پیمایی جاهت خمارآلود غم دارد

غزل شماره ۱۰۰۰: جایی‌ که جام در دست آن مه خرام دارد

غزل شماره ۱۰۰۱: ادب چون ماه نو امشب پی تکلیف من دارد

غزل شماره ۱۰۰۲: ز شرم سرنوشتی‌کز ازل بنیاد من دارد

غزل شماره ۱۰۰۳: سحر آه و گلستان نکهت و بلبل فغان دارد

غزل شماره ۱۰۰۴: اگر خضر خطت از چشمه حیوان نشان دارد

غزل شماره ۱۰۰۵: به پستی وانماند هر که از دردی نشان دارد

غزل شماره ۱۰۰۶: به خیال زنده بودن هوس بقا ندارد

غزل شماره ۱۰۰۷: فنا کی شغل سودای محبت را زیان دارد

غزل شماره ۱۰۰۸: کام دل از لب خاموش گرفتن دارد

غزل شماره ۱۰۰۹: اسیر آن پنجه نگارین رهایی ازهیچ در ندارد

غزل شماره ۱۰۱۰: چه بلاست اینکه پیری ز فنا خبر ندارد

غزل شماره ۱۰۱۱: دل با غبار هستی ربط آنقدر ندارد

غزل شماره ۱۰۱۲: رنگ حنا در کفم بهار ندارد

غزل شماره ۱۰۱۳: کس طاقت آن لمعه رخسار ندارد

غزل شماره ۱۰۱۴: نشئه یأسم غم خمار ندارد

غزل شماره ۱۰۱۵: اسرار در طبایع ضبط نفس ندارد

غزل شماره ۱۰۱۶: گلهای آن تبسم باغ فلک ندارد

غزل شماره ۱۰۱۷: سعی نفس جز شمار گام ندارد

غزل شماره ۱۰۱۸: نامم هوس نگین ندارد

غزل شماره ۱۰۱۹: چرا کسی چو حباب از ادب نگاه ندارد

غزل شماره ۱۰۲۰: خامش‌نفسی خفت گوینده ندارد

غزل شماره ۱۰۲۱: بهار صبح نفس زین دودم بقا که ندارد

غزل شماره ۱۰۲۲: نفس به غیر تک و پوی باطلی‌ که ندارد

غزل شماره ۱۰۲۳: غبار ما به جز این پر شکستنی‌که ندارد

غزل شماره ۱۰۲۴: به هرجا نعمتی هست انفعالی درکمین دارد

غزل شماره ۱۰۲۵: قدح، می بر ‌کف است‌ و شمع‌، گل در آستین دارد

غزل شماره ۱۰۲۶: نهال زندگی بالیدنی وحشت‌کمین دارد

غزل شماره ۱۰۲۷: دل از وسعت اگر شانی ندارد

غزل شماره ۱۰۲۸: عدم زین بیش برهانی ندارد

غزل شماره ۱۰۲۹: حرص اگر بر عطش غلو دارد

غزل شماره ۱۰۳۰: پر افشانده‌ام با اوج عنقا گفتگو دارد

غزل شماره ۱۰۳۱: مگو رند از می و زاهد زتقوا گفتگو دارد

غزل شماره ۱۰۳۲: این دور، دور حیز است‌، وضع متین که دارد

غزل شماره ۱۰۳۳: آنجاکه خیالت ز تمناگله دارد

غزل شماره ۱۰۳۴: بی‌یأس دل از هرچه ندارد گله دارد

غزل شماره ۱۰۳۵: هرجا نفسی هست ز هستی‌ گله دارد

غزل شماره ۱۰۳۶: از پنبه اگر آتش سوزان گله دارد

غزل شماره ۱۰۳۷: از چرخ نه هر ابله و نادان‌گله دارد

غزل شماره ۱۰۳۸: بهار عیش امکان رنگ وحشت دیده‌ای دارد

غزل شماره ۱۰۳۹: نفس را شور دل از عافیت بیگانه‌ای دارد

غزل شماره ۱۰۴۰: نفس زینسان که بر عزم پرافشانی کدی دارد

غزل شماره ۱۰۴۱: خیال خوش‌نگاهان باز با شوخی سری دارد

غزل شماره ۱۰۴۲: عالم گرفتاری‌، خوش تسلسلی دارد

غزل شماره ۱۰۴۳: نه مفصل نه مجملی دارد

غزل شماره ۱۰۴۴: غرور قدرت اگر بازوی خمی دارد

غزل شماره ۱۰۴۵: ضعیفی‌ها بیان عجز طاقت برنمی‌دارد

غزل شماره ۱۰۴۶: تک و پوی نفس از عالم عبرت فنی دارد

غزل شماره ۱۰۴۷: مگر با نقش پایت مژده جوشیدنی دارد

غزل شماره ۱۰۴۸: اینقدر ریش چه معنی دارد

غزل شماره ۱۰۴۹: خیالت در غبار دل صفاپردازیی دارد

غزل شماره ۱۰۵۰: نقشم‌کسی از سعی چه فرهنگ برآرد

غزل شماره ۱۰۵۱: گرشوق به راهت قدمی پیش برآرد

غزل شماره ۱۰۵۲: گر آن خروش جهان یکتا سری به این انجمن برآرد

غزل شماره ۱۰۵۳: حاشاکه مرا طعن‌کسان بر سقط آرد

غزل شماره ۱۰۵۴: فسردن از مزاج شعله خاکستر برون آرد

غزل شماره ۱۰۵۵: من و حسنی‌که هرجا یادش از دل سر برون آرد

غزل شماره ۱۰۵۶: نگاهت جوش صد میخانه از ساغر برون آرد

غزل شماره ۱۰۵۷: احتیاجی که سر مرد به خم می‌آرد

غزل شماره ۱۰۵۸: در احتیاج نتوان بر سفله التجا برد

غزل شماره ۱۰۵۹: خاکستری نماند ز ما تا هوا برد

غزل شماره ۱۰۶۰: ناموس عالم عین اندیشه سوا برد

غزل شماره ۱۰۶۱: هیهات دم بازپسین عرض ادب برد

غزل شماره ۱۰۶۲: احتیاجم خجلت از احباب برد

غزل شماره ۱۰۶۳: حسرت‌، پیام بیکسی آخر به یار برد

غزل شماره ۱۰۶۴: شرم‌قصورم از سخن‌، شکوه‌اعتبار برد

غزل شماره ۱۰۶۵: رنگ در دل داشتم روشنگر ادراک برد

غزل شماره ۱۰۶۶: پیری‌ام آخر می و پیمانه برد

غزل شماره ۱۰۶۷: ما را به در دل ادب هیچکسی برد

غزل شماره ۱۰۶۸: مکتوب من به هرکه برد باد می‌برد

غزل شماره ۱۰۶۹: فکر خویشم آخر از صحرای امکان می‌برد

غزل شماره ۱۰۷۰: آه به دوستان دگر عرض دعا که می‌برد

غزل شماره ۱۰۷۱: یک سر مو گر هوس از فکر جاهی بگذرد

غزل شماره ۱۰۷۲: عرق‌آلوده جمالی ز نظر می‌گذرد

غزل شماره ۱۰۷۳: زین گلستان که گلش رنگ ندامت دارد

غزل شماره ۱۰۷۴: بهار می‌رود و گل ز باغ می‌گذرد

غزل شماره ۱۰۷۵: ز سخت‌جانی من عمر تنگ می‌گذرد

غزل شماره ۱۰۷۶: ز ساز جسم هزار انفعال می‌گذرد

غزل شماره ۱۰۷۷: باکه‌گویم چه قیامت به سرم می‌گذرد

غزل شماره ۱۰۷۸: تا لبش در نظرم می‌گذرد

غزل شماره ۱۰۷۹: دل مباد افسرده تا برکس نگرددکار سرد

غزل شماره ۱۰۸۰: داغ بودم‌که چه خواهم به غمت انشا کرد

غزل شماره ۱۰۸۱: دل‌گداخته بر شش جهت بغل واکرد

غزل شماره ۱۰۸۲: امروز بعد عمری دلدار یاد ما کرد

غزل شماره ۱۰۸۳: دل به زلف یار هم آرام نتوانست‌کرد

غزل شماره ۱۰۸۴: وحشت ما را تعلق رام نتوانست کرد

غزل شماره ۱۰۸۵: خودسر به مرک گردن دعوی فرود کرد

غزل شماره ۱۰۸۶: اول دل ستمزده قطع امید کرد

غزل شماره ۱۰۸۷: از تغافل‌زدنی ترک سبب باید کرد

غزل شماره ۱۰۸۸: پیش ارباب حسب ترک نسب باید کرد

غزل شماره ۱۰۸۹: دل سحرگاهی به‌گلشن یاد آن رخسار کرد

غزل شماره ۱۰۹۰: عشق مطرب‌زاده‌ای بر ساز و تقوا زور کرد

غزل شماره ۱۰۹۱: آگاهی از خیال خودم بی‌نیاز کرد

غزل شماره ۱۰۹۲: گرد مرا تحیر، صبح جنون سبق ‌کرد

غزل شماره ۱۰۹۳: بیستون یادی ز فرهاد ندامت فال ‌کرد

غزل شماره ۱۰۹۴: روزی‌که نقش‌گردش چشمت خیال‌کرد

غزل شماره ۱۰۹۵: اینقدر اشک به دیدارکه حیران گل کرد

غزل شماره ۱۰۹۶: شب‌ که دل از یأس مطلب باده‌ای در جام‌ کرد

غزل شماره ۱۰۹۷: عجز طاقت به‌ گرفتاری غم شادم‌ کرد

غزل شماره ۱۰۹۸: وداع عمر چمن‌ساز اعتبارم کرد

غزل شماره ۱۰۹۹: گر کمال اختیار خواهم کرد

غزل شماره ۱۱۰۰: طبع سرکش خاک‌گشت و چشم شرمی وانکرد

غزل شماره ۱۱۰۱: اگر نظاره‌ گل می‌توان کرد

غزل شماره ۱۱۰۲: ناتوانی در تلاش حرص بهتانم نکرد

غزل شماره ۱۱۰۳: دورگردون تا دماغ جام عیشم تازه‌کرد

غزل شماره ۱۱۰۴: حرف پیری داشتم لغزیدنم دیوانه کرد

غزل شماره ۱۱۰۵: بی فقر آشکار نگردد عیار مرد

غزل شماره ۱۱۰۶: عمر ارذل ای خدا مگمار بر نیروی مرد

غزل شماره ۱۱۰۷: پیکرم چون تیشه تا از جان‌ کنی یاد آورد

غزل شماره ۱۱۰۸: پای طلب دمی‌که سر از دل برآورد

غزل شماره ۱۱۰۹: زین شیشه ساعت ‌که مه و سال برآورد

غزل شماره ۱۱۱۰: عملی که سر به هوا خم از همه پیکرت به‌در آورد

غزل شماره ۱۱۱۱: ز دنیا چه‌گیرد اگر مردگیرد

غزل شماره ۱۱۱۲: اگر به افواج عزم شاهان سواد روم و فرنگ گیرد

غزل شماره ۱۱۱۳: دمی ‌که تیغ تو خون مرا بحل ‌گیرد

غزل شماره ۱۱۱۴: تا ساز نفسها کم مضراب نگیرد

غزل شماره ۱۱۱۵: گر شوق پی مطلب نایاب نگیرد

غزل شماره ۱۱۱۶: به محفلی‌که فضولی قدح به دست نگیرد

غزل شماره ۱۱۱۷: من آن غبارم که حکم نقشم به هیچ آیینه درنگیرد

غزل شماره ۱۱۱۸: تدبیر عنان من پر شور نگیرد

غزل شماره ۱۱۱۹: اگر دماغم درین خمستان خمار شرم عدم نگیرد

غزل شماره ۱۱۲۰: فسردگیهای ساز امکان ترانه‌ام را عنان نگیرد

غزل شماره ۱۱۲۱: دل به خرسندی اگر ترک هوس می‌گیرد

غزل شماره ۱۱۲۲: غنا مفت هوس‌گر نام آسودن نمی‌گیرد

غزل شماره ۱۱۲۳: نه هستی از نفس‌هایم شمار ناله می‌گیرد

غزل شماره ۱۱۲۴: راه فضولی ما هم در ازل حیا زد

غزل شماره ۱۱۲۵: چنین‌گر طیع‌بیدر‌ت‌به‌خورد و خواب‌می‌سازد

غزل شماره ۱۱۲۶: نفس ‌با یک‌ جهان وحشت به‌ خاک‌ و آب می‌سازد

غزل شماره ۱۱۲۷: چو دندان ریخت نعمت حرص را مأیوس می‌سازد

غزل شماره ۱۱۲۸: تا جلوه بیرنگ تو بر قلب صور زد

غزل شماره ۱۱۲۹: حدیث عشق شودناله ترجمانش و لرزد

غزل شماره ۱۱۳۰: زبان به‌کام خموشی‌ کشد بیانش و لرزد

غزل شماره ۱۱۳۱: روزی ‌که قضا سر خط آفاق رقم زد

غزل شماره ۱۱۳۲: جام غرور کدام رنگ توان زد

غزل شماره ۱۱۳۳: آنکه ما را به جفا سوخته یا می‌سوزد

غزل شماره ۱۱۳۴: دل مپرسید چرا سوخته یا می‌سوزد

غزل شماره ۱۱۳۵: تو شمشیر حقی هر کس ز غفلت با تو بستیزد

غزل شماره ۱۱۳۶: به این عجزم چه ز خاک حیاپرورد برخیزد

غزل شماره ۱۱۳۷: چو شمع از ساز من دیگرکدام آهنگ برخیزد

غزل شماره ۱۱۳۸: چوگوهر قطره‌ام تاکی به آب افتدکه برخیزد

غزل شماره ۱۱۳۹: چه غفلت یارب از تقریر یأس انجام می‌خیزد

غزل شماره ۱۱۴۰: بهار حیرت‌ست اینجا نه‌گل نی جام می‌خیزد

غزل شماره ۱۱۴۱: به این ضعفی ‌که جسم زارم از بستر نمی‌خیزد

غزل شماره ۱۱۴۲: نشئه دودی است‌ که از آتش می می‌خیزد

غزل شماره ۱۱۴۳: تبسم هرکجا رنگ سخن زان لعل تر ریزد

غزل شماره ۱۱۴۴: وداع‌ کلفتم تا گل‌ کند چاک جگر ریزد

غزل شماره ۱۱۴۵: خرد به عشق‌ کند حیله‌ساز جنگ و گریزد

غزل شماره ۱۱۴۶: مباش غره به سامان این بنا که نریزد

غزل شماره ۱۱۴۷: به ‌گرمی نگه از شعله تاب می‌ریزد

غزل شماره ۱۱۴۸: به هرکجا مژه‌ام رنگ خواب می‌ریزد

غزل شماره ۱۱۴۹: خطی‌ که بر گل روی تو آب می‌ریزد

غزل شماره ۱۱۵۰: باز اشکم به خیالت چه فسون می‌ریزد

غزل شماره ۱۱۵۱: چاک کسوت فقرم رنگ خنده می‌ریزد

غزل شماره ۱۱۵۲: به طراز دامن ناز و چه ز خاکساری ما رسد

غزل شماره ۱۱۵۳: بر رمز کارگاه ازل کیست وارسد

غزل شماره ۱۱۵۴: همت از گردنکشی مشکل به استغنا رسد

غزل شماره ۱۱۵۵: دگر تظلم ما عاجزان‌کجا برسد

غزل شماره ۱۱۵۶: سراغت از چمن‌‌ کبریا که می‌پرسد

غزل شماره ۱۱۵۷: کیست‌ کز جهد به آن انجمن ناز رسد

غزل شماره ۱۱۵۸: جایی‌ که شکوه‌ها به صف زیر و بم رسد

غزل شماره ۱۱۵۹: سحر طلو‌ع گل دعا که مراد اهل همم رسد

غزل شماره ۱۱۶۰: تا ز عبرت سر مژگان به خمیدن نرسد

غزل شماره ۱۱۶۱: همه راست زین چمن آرزو، که به کام دل ثمری رسد

غزل شماره ۱۱۶۲: تا ز چمن دماغ را بوی بهار می‌رسد

غزل شماره ۱۱۶۳: زبرگردون آنچه ازکشت تو و من می‌رسد

غزل شماره ۱۱۶۴: آه به درد عجز هم‌ کوشش ما نمی‌رسد

غزل شماره ۱۱۶۵: تا گرد ما به اوج ثریا نمی‌رسد

غزل شماره ۱۱۶۶: کار دلها باز از آن مژگان به سامان می‌رسد

غزل شماره ۱۱۶۷: هرگز به دستگاه نظر پا نمی‌رسد

غزل شماره ۱۱۶۸: نشئه‌گوشه دل از دیر و حرم نمی‌رسد

غزل شماره ۱۱۶۹: صبح شو ای‌شب‌که خورشید من‌اکنون می‌رسد

غزل شماره ۱۱۷۰: هوس تعین خواجگی‌، به نیاز بنده نمی‌رسد

غزل شماره ۱۱۷۱: به امید فنا تاب و تب هستی گوارا شد

غزل شماره ۱۱۷۲: ز تنگی منفعل‌ گردید دل آفاق پیدا شد

غزل شماره ۱۱۷۳: صفا داغ‌ کدورت‌ گشت سامان من و ما شد

غزل شماره ۱۱۷۴: کسی معنی بحر فهمیده باشد

غزل شماره ۱۱۷۵: پی اشک من ندانم به‌کجا رسیده باشد

غزل شماره ۱۱۷۶: آن فتنه ‌که آفاقش شور من و ما باشد

غزل شماره ۱۱۷۷: به که چندی دل ما خامشی انشا باشد

غزل شماره ۱۱۷۸: تا در آیینه دل راه نفس واباشد

غزل شماره ۱۱۷۹: چراکس منکر بی‌طاقتیهای درا باشد

غزل شماره ۱۱۸۰: زشوخی چشم من‌تاکی به روی غیرواباشد

غزل شماره ۱۱۸۱: تسلی کو اگر منظورت اسباب هوس باشد

غزل شماره ۱۱۸۲: مرا این آبرو در عالم پرواز بس باشد

غزل شماره ۱۱۸۳: صبحی‌ که‌ گلت به باغ باشد

غزل شماره ۱۱۸۴: تا مشرب محبت ننگ وفا نباشد

غزل شماره ۱۱۸۵: محبت ستمگر نباشد نباشد

غزل شماره ۱۱۸۶: عشق هرجا ادب‌آموز تپیدن باشد

غزل شماره ۱۱۸۷: رمز آشنای معنی هر خیره‌سر نباشد

غزل شماره ۱۱۸۸: مکتوب شوق هرگز بی‌نامه‌بر نباشد

غزل شماره ۱۱۸۹: هرچند به حق قرب تو مقدور نباشد

غزل شماره ۱۱۹۰: راحت نصیب ایجاد زنگ و حبش نباشد

غزل شماره ۱۱۹۱: هرچند دل از وصل قدح‌نوش نباشد

غزل شماره ۱۱۹۲: وضع فلک آنجا که به یک حال نباشد

غزل شماره ۱۱۹۳: هرچند خودنمایی تخت و حشم نباشد

غزل شماره ۱۱۹۴: اگر تعین عنقا هوس پیام نباشد

غزل شماره ۱۱۹۵: گر بوی وفا را نفس آیینه نباشد

غزل شماره ۱۱۹۶: دل انجمن محرم و بیگانه نباشد

غزل شماره ۱۱۹۷: خیال نامد!ری تا کیت خاطرنشین باشد

غزل شماره ۱۱۹۸: بپرهیز از حسد تا فضل یزدانت قرین باشد

غزل شماره ۱۱۹۹: وداع سرکشی‌کن‌گر دلت راحت‌کمین باشد

غزل شماره ۱۲۰۰: جمعیت از آن دل‌که پریشان تو باشد

غزل شماره ۱۲۰۱: ما راکه نفس آینه پرداخته باشد

غزل شماره ۱۲۰۲: چشمی‌ که بر آن جلوه نظر داشته باشد

غزل شماره ۱۲۰۳: محو طلبت گردی اگر داشته باشد

غزل شماره ۱۲۰۴: مشتاق تو گر نامه‌بری داشته باشد

غزل شماره ۱۲۰۵: هر کس به رهت چشم تری داشته باشد

غزل شماره ۱۲۰۶: از نامه‌ام آن شوخ مکدر شده باشد

غزل شماره ۱۲۰۷: آنجاکه طلب محوتوکل شده باشد

غزل شماره ۱۲۰۸: تغافل‌چه‌خجلت‌به‌خود چیده‌باشد

غزل شماره ۱۲۰۹: خلوتسرای تحقیق کاشانه که باشد

غزل شماره ۱۲۱۰: نیام تیغ عالمگیر مستی موج می باشد

غزل شماره ۱۲۱۱: در این خرابه نه دشمن نه دوست می‌باشد

غزل شماره ۱۲۱۲: نگه در شبهه تحقیق من معذور می‌باشد

غزل شماره ۱۲۱۳: لب بی‌صرفه نوا جهل سبق می‌باشد

غزل شماره ۱۲۱۴: نقش نیرنگ جهان جوهر رم می‌باشد

غزل شماره ۱۲۱۵: پیر خمیازه‌کش وضع جوان می‌باشد

غزل شماره ۱۲۱۶: راحت دل ز نفس بال‌فشان می‌باشد

غزل شماره ۱۲۱۷: دماغ وحشت‌آهنگان خیال‌آور نمی‌باشد

غزل شماره ۱۲۱۸: بنای رنگ فطرت بر مزاج دون نمی‌باشد

غزل شماره ۱۲۱۹: بی زنگ درین محفل آیینه نمی‌باشد

غزل شماره ۱۲۲۰: دل خاک سر کوی وفا شد چه بجا شد

غزل شماره ۱۲۲۱: دلدار مقیم دل ما شد چه بجا شد

غزل شماره ۱۲۲۲: جگری آبله زد تخم غمی پیدا شد

غزل شماره ۱۲۲۳: صیاد بی‌نشانی پرواز رنگ ما شد

غزل شماره ۱۲۲۴: بازم از شرم سجود امشب عرق بیتاب شد

غزل شماره ۱۲۲۵: ای شمع تک وتاز نفس ‌گرد سفر شد

غزل شماره ۱۲۲۶: اینقدر نمی‌دانم صیدم از چه لاغر شد

غزل شماره ۱۲۲۷: مژده ای ذوق وصال آیینه بی‌زنگار شد

غزل شماره ۱۲۲۸: نقطه دل‌گرد خودگشت و خط پرگار شد

غزل شماره ۱۲۲۹: شب که از شور شکست دل اثر پرزور شد

غزل شماره ۱۲۳۰: هرکجا عشاق را درد طلب منظور شد

غزل شماره ۱۲۳۱: فکر نازک عالمی را سرمه تقریر شد

غزل شماره ۱۲۳۲: تا دل دیوانه واماند از تپیدن داغ شد

غزل شماره ۱۲۳۳: آگاهی دل انجمن اختلاف شد

غزل شماره ۱۲۳۴: به‌ کدام فرصت ازین چمن هوس از فضولی اثر کشد

غزل شماره ۱۲۳۵: جبهه‌حرص اگر چنین‌گرد ره هوس‌کشد

غزل شماره ۱۲۳۶: از غبارم هرچه بالا می‌کشد

غزل شماره ۱۲۳۷: هرکه حرفی از لبت وامی‌کشد

غزل شماره ۱۲۳۸: شوق دیداری ‌که از دل بال حسرت می‌کشد

غزل شماره ۱۲۳۹: عریانی آنقدر به برم تنگ می‌کشد

غزل شماره ۱۲۴۰: مد بقا کجا به مه و سال می‌کشد

غزل شماره ۱۲۴۱: حرص پیری شیأالله از خروشم می‌کشد

غزل شماره ۱۲۴۲: باز دامان دل آهنگ چه گلشن می‌کشد

غزل شماره ۱۲۴۳: بار ما عمری‌ست دوش چشم حیران می‌کشد

غزل شماره ۱۲۴۴: چو شمع هیچکس به زیانم نمی‌کشد

غزل شماره ۱۲۴۵: رفته‌رفته این بزرگی‌ها به بازی می‌کشد

غزل شماره ۱۲۴۶: همچو مینا غنچه رازم بهار آهنگ شد

غزل شماره ۱۲۴۷: کم و بیش وهم تعینت سر و برگ نقص و کمال شد

غزل شماره ۱۲۴۸: دل شهره تسلیم ز ضبط‌ نفسم شد

غزل شماره ۱۲۴۹: روز سیهم سایه صفت جزو بدن شد

غزل شماره ۱۲۵۰: تا پری به ‌عرض آمد موج شیشه عریان شد

غزل شماره ۱۲۵۱: ترک آرزو کردم رنج هستی آسان‌ شد

غزل شماره ۱۲۵۲: رم وحشی نگاه من غبارانگیز جولان شد

غزل شماره ۱۲۵۳: قیامت خنده‌ریزی بر مزار من‌ گل ‌افشان شد

غزل شماره ۱۲۵۴: مخمل و دیبا حجاب هستی رسوا نشد

غزل شماره ۱۲۵۵: مکتوب مقصد ما از بیکسی فغان شد

غزل شماره ۱۲۵۶: عید است غبار سر راه تو توان شد

غزل شماره ۱۲۵۷: پیر گردیدم و هستی سبب ننگ نشد

غزل شماره ۱۲۵۸: گل نکرد آهی‌که بر ما خنجر قاتل نشد

غزل شماره ۱۲۵۹: از حوادث خاطر آزاد ما غمگین نشد

غزل شماره ۱۲۶۰: چون شفق از رنگ خونم هیچکس‌گلچین نشد

غزل شماره ۱۲۶۱: پر هما چه‌ کند بخت اگر دگرگون شد

غزل شماره ۱۲۶۲: حیرت‌کفیل پر زدن‌گفتگو نشد

غزل شماره ۱۲۶۳: آهی به هوا چتر زد و چرخ برین‌ شد

غزل شماره ۱۲۶۴: شب حسرت دیدار توام دام ‌کمین شد

غزل شماره ۱۲۶۵: زین ساز بم و زیر توقع چه خروشد

غزل شماره ۱۲۶۶: کسی ‌که نیک و بد هوشیار و مست بپوشد

غزل شماره ۱۲۶۷: رضاعت از برم چندانکه گردم پیر می‌جوشد

غزل شماره ۱۲۶۸: نه تنها از قدح مستی و از گل رنگ می‌جوشد

غزل شماره ۱۲۶۹: حال دل از دوری دلبر نمی‌دانم چه شد

غزل شماره ۱۲۷۰: حاصلم زبن مزرع بی‌بر نمی‌دانم چه شد

غزل شماره ۱۲۷۱: ز وهم متهم ظرف کم نخواهی شد

غزل شماره ۱۲۷۲: باغ نیرنگ جنونم نیست آسان بشکفد

غزل شماره ۱۲۷۳: وحشتم گر یک تپش در دشت امکان بشکفد

غزل شماره ۱۲۷۴: به یاد آستانت هرکه سر بر خاک می‌مالد

غزل شماره ۱۲۷۵: سپند بزم تو تا بیقرار گردد و نالد

غزل شماره ۱۲۷۶: اگر سور است وگر ماتم دل‌مایوس می‌نالد

غزل شماره ۱۲۷۷: دل باز به جوش یارب آمد

غزل شماره ۱۲۷۸: ز هستی قطع‌کن‌ گر میل راحت در نمود آمد

غزل شماره ۱۲۷۹: نتوان به تلاش از غم اسباب برآمد

غزل شماره ۱۲۸۰: عالم همه زین میکده بیهوش برآمد

غزل شماره ۱۲۸۱: تمام شوقیم لیک غافل که دل به راه که می‌خرامد

غزل شماره ۱۲۸۲: ز ابرام طلب نومیدی‌ام آخر به چنگ آمد

غزل شماره ۱۲۸۳: شبم آهی ز دل در حسرت قاتل برون آمد

غزل شماره ۱۲۸۴: فالی از داغ زدم دل چمن‌آیین آمد

غزل شماره ۱۲۸۵: گل به سر، جام به کف‌، آن چمن‌ آیین آمد

غزل شماره ۱۲۸۶: ز تخمت چه نشو و نما می‌دمد

غزل شماره ۱۲۸۷: پر مفلسم به من چه نوا می‌توان رساند

غزل شماره ۱۲۸۸: به هرجا باغبان در یاد مستان تاک بنشاند

غزل شماره ۱۲۸۹: اگر درد طلب این گردم از رفتار جوشاند

غزل شماره ۱۲۹۰: دل به قید جسم از علم یقین بیگانه ماند

غزل شماره ۱۲۹۱: طالعم زلف یار را ماند

غزل شماره ۱۲۹۲: موج‌گل بی‌تو خار را ماند

غزل شماره ۱۲۹۳: دلدار رفت و دیده به حیرت دچار ماند

غزل شماره ۱۲۹۴: رفتیم و داغ ما به دل روزگار ماند

غزل شماره ۱۲۹۵: از دلم‌بگذشت و خون‌در چشم حیرت‌ساز ماند

غزل شماره ۱۲۹۶: در گلستانی‌ که چشمم محو آن طناز ماند

غزل شماره ۱۲۹۷: شوق تا محمل به دوش طبع وحشت‌ساز ماند

غزل شماره ۱۲۹۸: از هجوم کلفت دل ناله بی‌آهنگ ماند

غزل شماره ۱۲۹۹: رشته بگسیخت نفس زیر و بم ساز نماند

غزل شماره ۱۳۰۰: گر آیینه‌ات در مقابل نماند

غزل شماره ۱۳۰۱: دل بال یاس زد نفس مغتنم نماند

غزل شماره ۱۳۰۲: کم نیست صحبت دل‌گر مرد، زن نماند

غزل شماره ۱۳۰۳: دلدار گذشت و نگه بازپسین ماند

غزل شماره ۱۳۰۴: بسکه بیمارتو بر بستر غم یکرو ماند

غزل شماره ۱۳۰۵: بهار عمر به صبح دمیده می‌ماند

غزل شماره ۱۳۰۶: ز بعد ما نه غزل نی قصیده می‌ماند

غزل شماره ۱۳۰۷: نه غنچه سر به گریبان‌ کشیده می‌ماند

غزل شماره ۱۳۰۸: زان نشئه‌ که قلقل به لب شیشه دواند

غزل شماره ۱۳۰۹: گر ناله من پرتو اندیشه دواند

غزل شماره ۱۳۱۰: پی تحقیق کسانی که گرو تاخته‌اند

غزل شماره ۱۳۱۱: در بساطی که دم تیغ ادب آخته‌اند

غزل شماره ۱۳۱۲: صفا فریب فقیهان نفس گداخته‌اند

غزل شماره ۱۳۱۳: چون برگ گل ز بس پر و بالم شکسته‌اند

غزل شماره ۱۳۱۴: نقش دویی بر آینه‌ من نبسته‌اند

غزل شماره ۱۳۱۵: عمری‌ست رخت حسرتم از سینه بسته‌اند

غزل شماره ۱۳۱۶: دونان که در تلاش گهر دست شسته‌اند

غزل شماره ۱۳۱۷: جمعی‌که پر به فکر هنر درشکسته‌اند

غزل شماره ۱۳۱۸: این حرصها که دامن صد فن شکسته‌اند

غزل شماره ۱۳۱۹: شمعها زین انجمن بی‌صرفه‌تازان رفته‌اند

غزل شماره ۱۳۲۰: آن سبکروحان که تن در خاکساری داده‌اند

غزل شماره ۱۳۲۱: ذره تا خورشید امکان جمله حیرت زاده‌اند

غزل شماره ۱۳۲۲: هرجا صلای محرمی راز داده‌اند

غزل شماره ۱۳۲۳: از شکست رنگم آب روی شاهی داده‌اند

غزل شماره ۱۳۲۴: روزگاری شد که از اهل وفا دل برده‌اند

غزل شماره ۱۳۲۵: غفلت آهنگان که دل را ساز غوغا کرده‌اند

غزل شماره ۱۳۲۶: اینکه در دیر غمت ذم شرد پیدا کرد‌ه‌اند

غزل شماره ۱۳۲۷: آن سخا کیشان ‌که بر احسان نظر واکرده‌اند

غزل شماره ۱۳۲۸: فرصت انشایان هستی‌ گر تکلف ‌کرده‌اند

غزل شماره ۱۳۲۹: تا ز گرد انتظارت مستفیدم‌ کرده‌اند

غزل شماره ۱۳۳۰: آب و رنگ عبرتی صرف بهارم‌ کرده‌اند

غزل شماره ۱۳۳۱: با خزان آرزو حشر بهارم‌ کرد‌ه‌اند

غزل شماره ۱۳۳۲: وعده افسونان طلسم انتظارم کرده‌اند

غزل شماره ۱۳۳۳: گرد عجزم‌، خوشخرامان سرفرازم کرده‌اند

غزل شماره ۱۳۳۴: همچو گوهر قطره خشکی عیانم‌ کرده‌اند

غزل شماره ۱۳۳۵: موج گوهرطینتان‌، گر شوخی افزون کرده‌اند

غزل شماره ۱۳۳۶: یاران تمیز هستی بدخو نکرده‌اند

غزل شماره ۱۳۳۷: بر من فسون عجز در ایجاد خوانده‌اند

غزل شماره ۱۳۳۸: اهل معنی ‌گر به گفت‌وگو نفس فرسوده‌اند

غزل شماره ۱۳۳۹: آنها که رنگ خودسری شمع دیده‌اند

غزل شماره ۱۳۴۰: امروز ناقصان به کمالی رسید‌ه‌اند

غزل شماره ۱۳۴۱: لاله و گل چشمک رمز خوان فهمیده‌اند

غزل شماره ۱۳۴۲: حاضران از دور چون محشر خروشم دیده‌اند

غزل شماره ۱۳۴۳: محرمان‌ کاثار صنع از عشق پر فن دیده‌اند

غزل شماره ۱۳۴۴: در عشق آنکه قابل دردش ندیده‌اند

غزل شماره ۱۳۴۵: در غبار هستی اسرار فنا پوشیده‌اند

غزل شماره ۱۳۴۶: یاران فسانه‌های تو و من شنیده‌اند

غزل شماره ۱۳۴۷: این ستم‌کیشان ‌که وهم زندگی ‌را هاله‌اند

غزل شماره ۱۳۴۸: بیقراران تو کز شوق فنا دیوانه‌اند

غزل شماره ۱۳۴۹: معنی‌سبقان‌گر همه صد بحر کتابند

غزل شماره ۱۳۵۰: چشم چون آیینه برنیرنگ عرض نازبند

غزل شماره ۱۳۵۱: محرم آهنگ دل شو سرمه بر آواز بند

غزل شماره ۱۳۵۲: ای ساز قدس دل به جهان نوا مبند

غزل شماره ۱۳۵۳: ای بهار پرفشان دل برگل و سنبل مبند

غزل شماره ۱۳۵۴: مدعا دل بود اگر نیرنگ امکان ریختند

غزل شماره ۱۳۵۵: تا به عالم‌، رنگ بنیاد تمنا ریختند

غزل شماره ۱۳۵۶: کار دنیا بس که مهمل‌ گشت عقبا ریختند

غزل شماره ۱۳۵۷: آنکه از بوی بهارش رنگ امکان ریختند

غزل شماره ۱۳۵۸: رنگ اطوار ادب‌سنجان به قانون ریختند

غزل شماره ۱۳۵۹: سبکروان‌که به وحشت میان جان بستند

غزل شماره ۱۳۶۰: گذشتگان‌که ز تشویش ما و من رستند

غزل شماره ۱۳۶۱: مصوران به هزار انفعال پیوستند

غزل شماره ۱۳۶۲: بی‌نیازان برق‌ربز بحر و بر برخاستند

غزل شماره ۱۳۶۳: زد نفس فال تن‌آسانی دلی آراستند

غزل شماره ۱۳۶۴: محفل هستی به تحریک دلی آراستند

غزل شماره ۱۳۶۵: آرزو سوخت نفس آینه دل بستند

غزل شماره ۱۳۶۶: غافلی چند که نقش حق وباطل بستند

غزل شماره ۱۳۶۷: هرجا تپش شمع درین خانه نهفتند

غزل شماره ۱۳۶۸: دنیا وتلاش هوس بی‌خبری چند

غزل شماره ۱۳۶۹: خلقی‌ست پراکنده سعی هوسی چند

غزل شماره ۱۳۷۰: گر آگهی به سیر فنا و بقا بخند

غزل شماره ۱۳۷۱: ای بی‌نصیب عشق به ‌کار هوس بخند

غزل شماره ۱۳۷۲: حسرت زلف توام بود شکستم دادند

غزل شماره ۱۳۷۳: یاران مزه عبرت از این مائده بردند

غزل شماره ۱۳۷۴: تا شدم ‌گرم طلب عجز درایم‌ کردند

غزل شماره ۱۳۷۵: حاصل عافیت آنها که به دامن‌کردند

غزل شماره ۱۳۷۶: خوش‌خرامان اگر اندیشه جولان کردند

غزل شماره ۱۳۷۷: ذره تا مسهر هزار آینه عریان‌ کردند

غزل شماره ۱۳۷۸: ز شرم عشق فلکها به خاک روکردند

غزل شماره ۱۳۷۹: رازداران کز ادب راه لب گویا زدند

غزل شماره ۱۳۸۰: روزگاری‌ که به عشق از هوسم افکندند

غزل شماره ۱۳۸۱: روزی که هوسها در اقبال گشودند

غزل شماره ۱۳۸۲: برای خاطرم غم آفریدند

غزل شماره ۱۳۸۳: به شوخی زد طرب غم آفریدند

غزل شماره ۱۳۸۴: ز بسکه منتظران چشم در ره یارند

غزل شماره ۱۳۸۵: محرمانی‌ که به آهنگ فنا مسرورند

غزل شماره ۱۳۸۶: مصور نگهت ساغر چه رنگ زند

غزل شماره ۱۳۸۷: عاقبت شرم امل بر غفلت ما می‌زند

غزل شماره ۱۳۸۸: فطرت آخر بر معاد از سعی اکمل می‌زند

غزل شماره ۱۳۸۹: محوگریبان ادب‌کی سر به هر سو می‌زند

غزل شماره ۱۳۹۰: برق خطی بر سیاهی می‌زند

غزل شماره ۱۳۹۱: عشاق‌ گر از سبحه و زنار نویسند

غزل شماره ۱۳۹۲: تن‌پرستان‌که به این آب و نمک عیاشند

غزل شماره ۱۳۹۳: گر خاک ‌نشینان علم افراخته باشند

غزل شماره ۱۳۹۴: حکم عشق است‌ که‌ تشریف تمنا بخشند

غزل شماره ۱۳۹۵: صد ابد عیش طربخانه دنیا بخشند

غزل شماره ۱۳۹۶: زان زر و سیم ‌که این مردم باذل بخشند

غزل شماره ۱۳۹۷: از چه دعوی شمعها گردن به بالا می‌کشند

غزل شماره ۱۳۹۸: جماعتی‌که نظرباز آن بر و دوشند

غزل شماره ۱۳۹۹: مبصران حقیقت‌ که سر به سر هوشند

غزل شماره ۱۴۰۰: به‌ گفتگوی کسان مردمی که می‌لافند

غزل شماره ۱۴۰۱: چه بوربا و چه مخمل حجاب می‌بافند

غزل شماره ۱۴۰۲: قماش رنگ ز بس بی‌حجاب می‌بافند

غزل شماره ۱۴۰۳: دلها تامل آینه حسن مطلقند

غزل شماره ۱۴۰۴: شور اشکم‌ گر چنین راه تپش سر می‌کند

غزل شماره ۱۴۰۵: نشد آنکه شعله وحشتی به دل فسرده فسون‌کند

غزل شماره ۱۴۰۶: باز مخمور است دل تا بیخودی انشا کند

غزل شماره ۱۴۰۷: دل پا شکسته حق طلب‌، به رهت چگونه ادا کند

غزل شماره ۱۴۰۸: شور لیلی کو که باز آزایش سودا کند

غزل شماره ۱۴۰۹: کو جنون تا عقده هوش از سر ما واکند

غزل شماره ۱۴۱۰: هر سخن ‌سنجی‌ که خواهد صید معنیها کند

غزل شماره ۱۴۱۱: از قضا بر خوان ممسک‌ گر کسی نان بشکند

غزل شماره ۱۴۱۲: هر کجا سعی جنون بر عزم جولان بشکند

غزل شماره ۱۴۱۳: حسن‌کلاه هوسی‌گر به تجمل شکند

غزل شماره ۱۴۱۴: لاغری آن همه زین مرحله دورم افکند

غزل شماره ۱۴۱۵: کلاه هرکه فلک بر سماک می‌فکند

غزل شماره ۱۴۱۶: اگر از گدازم نمی گل کند

غزل شماره ۱۴۱۷: اگر معنی خامشی ‌گل کند

غزل شماره ۱۴۱۸: تقلید از چه علم به لافم علم‌کند

غزل شماره ۱۴۱۹: از بسکه به تحصیل غنا حرص توجان ‌کند

غزل شماره ۱۴۲۰: لمعه مهرش دمی کاینه تابان کند

غزل شماره ۱۴۲۱: هرجا خرام ناز تو تمکین عیان‌ کند

غزل شماره ۱۴۲۲: اشک ‌گهر طینت ما راه تپش سر نکند

غزل شماره ۱۴۲۳: طبع دانا الم دهر مکدر نکند

غزل شماره ۱۴۲۴: هوس جنون‌زده نفس به کدام جلوه کمین کند

غزل شماره ۱۴۲۵: وهم بلند وپست جاه چند دلت سیه‌کند

غزل شماره ۱۴۲۶: باده تحقیق را ظرف هوس تنگی کند

غزل شماره ۱۴۲۷: مشرب عشاق بر وضع هوس تنگی‌کند

غزل شماره ۱۴۲۸: بسکه بی‌روپت بهارم ‌کلفت انشا می‌کند

غزل شماره ۱۴۲۹: عاقبت‌در حلقه‌آن زلف‌، دل جا می‌کند

غزل شماره ۱۴۳۰: ساز امکان از شکست آواز پیدا می‌کند

غزل شماره ۱۴۳۱: هر نفس دل صدهزار اندیشه پیدا می‌کند

غزل شماره ۱۴۳۲: گر طمع دست طلب وامی‌کند

غزل شماره ۱۴۳۳: میل هوس ز عافیتم فرد می‌کند

غزل شماره ۱۴۳۴: درگلستانی‌که حسنش جلوه‌ای سر می‌کند

غزل شماره ۱۴۳۵: اول ،‌در عدم‌، دهنت باز می‌کند

غزل شماره ۱۴۳۶: گر جنونم ناله واری نذر بلبل می‌کند

غزل شماره ۱۴۳۷: هرکجا آیینه حسن جنون‌ گل می‌کند

غزل شماره ۱۴۳۸: بس که زخم‌ کشته نازش تلاطم می‌کند

غزل شماره ۱۴۳۹: داغ عشقم چاره‌جوییها کبابم می‌کند

غزل شماره ۱۴۴۰: حسرت امشب آه بی‌تأثیر روشن می‌کند

غزل شماره ۱۴۴۱: عقل اگر صد انجمن تدبیر روشن می‌کند

غزل شماره ۱۴۴۲: بولهوس از سبک سری حفظ سخن نمی‌کند

غزل شماره ۱۴۴۳: ناتوانی باز چون شمعم چه افسون می‌کند

غزل شماره ۱۴۴۴: قامت خم‌کز حیا سوی زمین رو می‌کند

غزل شماره ۱۴۴۵: ذوق فقر افسانه اقبال‌کوته می‌کند

غزل شماره ۱۴۴۶: با هستی‌ام وداع تو و من چه می‌کند

غزل شماره ۱۴۴۷: بر اهل فضل دانش و فن‌گریه می‌کند

غزل شماره ۱۴۴۸: کارجهان خواه عجز، خواه سری می‌کند

غزل شماره ۱۴۴۹: هر که اینجا می‌رسد بی‌اعتدالی می‌کند

غزل شماره ۱۴۵۰: هرکه در اظهار مطلب هرزه‌نالی می‌کند

غزل شماره ۱۴۵۱: اینکه طاقت‌ها جوانی می‌کند

غزل شماره ۱۴۵۲: نظم امکانی‌کجا ضبط روانی می‌کند

غزل شماره ۱۴۵۳: رفته رفته عافیت هم‌کینه‌خواهی می‌کند

غزل شماره ۱۴۵۴: مفلسی دست تهی بر سودن ارزانی کند

غزل شماره ۱۴۵۵: بلا‌کشان محبت‌ گل چه نیرنگند

غزل شماره ۱۴۵۶: گردی دگر نشد ز من نارسا بلند

غزل شماره ۱۴۵۷: یارب چه‌سان‌کنم به هوای دعا بلند

غزل شماره ۱۴۵۸: پیری آمد ماند عشرتها ز انداز بلند

غزل شماره ۱۴۵۹: غافل شدیم وگشت خروش هوس بلند

غزل شماره ۱۴۶۰: حسرت دل‌کرد بر ما پنجه قاتل بلند

غزل شماره ۱۴۶۱: عجز نپسندید از ما شکوه قاتل بلند

غزل شماره ۱۴۶۲: آنها که لاف افسر و اورنگ می‌زنند

غزل شماره ۱۴۶۳: عشاق چون فسانه تحقیق سر کنند

غزل شماره ۱۴۶۴: جمعی‌ که با قناعت جاوید خو کنند

غزل شماره ۱۴۶۵: حق‌مشربان دمی که به تحقیق رو کنند

غزل شماره ۱۴۶۶: روشندلان چو آینه بر هرچه رو کنند

غزل شماره ۱۴۶۷: این غافلان که آینه‌پرداز می‌دهند

غزل شماره ۱۴۶۸: علویانی ‌که به این عالم دون می‌آیند

غزل شماره ۱۴۶۹: هرکه انجام غرور من و ما می‌بیند

غزل شماره ۱۴۷۰: هرکه زین انجمن آثار صفا می‌بیند

غزل شماره ۱۴۷۱: بهار رنگ عبرت جز دل روشن نمی‌بیند

غزل شماره ۱۴۷۲: آفاق جا ندارد همت کجا نشیند

غزل شماره ۱۴۷۳: به روی من ز کجا رنگ اعتبار نشیند

غزل شماره ۱۴۷۴: سپند بزم‌ تو گویند هیچ جا ننشیند

غزل شماره ۱۴۷۵: اتفاق است آنکه هردشوار را آسان نمود

غزل شماره ۱۴۷۶: بر در دل حلقه زد غفلت‌، ‌کنون آهش چه سود

غزل شماره ۱۴۷۷: ریشه‌واری عافیت در مزرع امکان نبود

غزل شماره ۱۴۷۸: تاآینه‌روبروی ما بود

غزل شماره ۱۴۷۹: نیرنگ امل‌ گل بقا بود

غزل شماره ۱۴۸۰: یاد شوقی‌ کز جفاهایت دل ما شاد بود

غزل شماره ۱۴۸۱: آنجاکه عجزممتحن چون و چند بود

غزل شماره ۱۴۸۲: عیش ما کم نیست گر اشکی به چشم تر بود

غزل شماره ۱۴۸۳: هرکه را اجزای موهوم نفس دفتر بود

غزل شماره ۱۴۸۴: همچو آتش‌ هرکه را دود طلب در سر بود

غزل شماره ۱۴۸۵: برگ و ساز عندلیبان زین چمن‌ گفتار بود

غزل شماره ۱۴۸۶: دیده را مژگان بهم آوردنی درکار بود

غزل شماره ۱۴۸۷: زین باغ بسکه بی‌ثمری آشکاربود

غزل شماره ۱۴۸۸: مطلبی‌ گر بود از هستی همین آزار بود

غزل شماره ۱۴۸۹: شب که در بزم ادب قانون حیرت‌ساز بود

غزل شماره ۱۴۹۰: سجده خاک درت هرکه تمنایش بود

غزل شماره ۱۴۹۱: آدمی‌کاثار تنزیهش رجوع خاک بود

غزل شماره ۱۴۹۲: در ادبگاهی ‌که لب نامحرم تحریک بود

غزل شماره ۱۴۹۳: امشب غبار ناله دل سرمه رنگ بود

غزل شماره ۱۴۹۴: روزی که بی تو دامن ضعفم به چنگ بود

غزل شماره ۱۴۹۵: شب‌ که از جوش خیالت بزم‌ گلشن تنگ بود

غزل شماره ۱۴۹۶: شب‌که از شوق توپروازم بهار آهنگ بود

غزل شماره ۱۴۹۷: ماضی ومستقبل این بزم حیرت حال بود

غزل شماره ۱۴۹۸: درشت‌خو سخنش عافیت ثمر نبود

غزل شماره ۱۴۹۹: نهال وحشت ما خالی از ثمر نبود

غزل شماره ۱۵۰۰: تا نفس ما ومن غبارنبود

غزل شماره ۱۵۰۱: تا دل از انجمن وصل تو مأیوس نبود

غزل شماره ۱۵۰۲: شب که جز یأس به کام دل مأیوس نبود

غزل شماره ۱۵۰۳: ناله می‌افشاند پر در باغ ما بلبل نبود

غزل شماره ۱۵۰۴: نقش هستی جز غبار وهم نیرنگی نبود

غزل شماره ۱۵۰۵: یکدو دم هنگامه تشویش مهر و کینه بود

غزل شماره ۱۵۰۶: چون شرر اقبال هستی بسکه فرصت‌کاه بود

غزل شماره ۱۵۰۷: روزی‌ که عشق رنگ جهان نقش بسته بود

غزل شماره ۱۵۰۸: هرکه را دیدم ز لاف ما و من شرمنده بود

غزل شماره ۱۵۰۹: بسکه در ساز صفاکیشان حیا خوابیده بود

غزل شماره ۱۵۱۰: شب که در یادت سراپایم زبان ناله بود

غزل شماره ۱۵۱۱: شب‌که وصل آغوش‌پرداز دل دیوانه بود

غزل شماره ۱۵۱۲: محوتسلیمیم اما سجده لغزش مایه بود

غزل شماره ۱۵۱۳: آنروز که پیدایی ما را اثری بود

غزل شماره ۱۵۱۴: با ما نه نم اشکی ونی چشم تری بود

غزل شماره ۱۵۱۵: این انجمن افسانه راز دهنی بود

غزل شماره ۱۵۱۶: به‌کوی‌دوست‌که تکلیف بی‌نشانی بود

غزل شماره ۱۵۱۷: به نظم عمرکه سر تا سرش روانی بود

غزل شماره ۱۵۱۸: چون آب روان پر مگذر بی‌خبر از خود

غزل شماره ۱۵۱۹: جایی‌که سعی حرص جنون‌آفرین دود

غزل شماره ۱۵۲۰: تا مه نوبر فلک بال‌گشا می‌رود

غزل شماره ۱۵۲۱: هر که آمد در جان بیکس‌تر از ما می‌رود

غزل شماره ۱۵۲۲: با این خرام ناز اگر آن مست می‌رود

غزل شماره ۱۵۲۳: شبنم صبح از چمن آبله دل می‌رود

غزل شماره ۱۵۲۴: دل ز پی‌اش عمرهاست سجده‌ کمین می‌رود

غزل شماره ۱۵۲۵: بعد ازینت سبزه خط در سیاهی می‌رود

غزل شماره ۱۵۲۶: گر چنین اشکم ز شرم پرگناهی می‌رود

غزل شماره ۱۵۲۷: شوق موسی نگهم رام تسلی نشود

غزل شماره ۱۵۲۸: چو دولت درش بر خسان واشود

غزل شماره ۱۵۲۹: آه نومیدم‌ کجا تأثیر من پیدا شود

غزل شماره ۱۵۳۰: گر چنین بخت نگون عبرت ‌کمین پیدا شود

غزل شماره ۱۵۳۱: حسن بی‌شرم ازهجوم بوالهوس محشر شود

غزل شماره ۱۵۳۲: در بیابانی‌ که سعی بیخودی رهبر شود

غزل شماره ۱۵۳۳: دل جهان دیگر از مرآت یکدیگر شود

غزل شماره ۱۵۳۴: طبع قناعت اختیار مصدر زیب و فر شود

غزل شماره ۱۵۳۵: گر خیال‌گردش چشم توام رهبر شود

غزل شماره ۱۵۳۶: گرنه مشت خاکم از اشک ندامت تر شود

غزل شماره ۱۵۳۷: خواهش از ضبط نفس‌ گر قدمی پیش شود

غزل شماره ۱۵۳۸: بر آستان تو تا جبهه نقش پا نشود

غزل شماره ۱۵۳۹: دلیل شکوه من سعی نارسا نشود

غزل شماره ۱۵۴۰: غرور ناز تو تهمت‌کش ادا نشود

غزل شماره ۱۵۴۱: فسون عیش‌، کدورت‌زدای ما نشود

غزل شماره ۱۵۴۲: می و نغمه مسلم حوصله‌ای که قدح‌کش گردش سر نشود

غزل شماره ۱۵۴۳: جهدکن‌که دل ز هوس پایمال شک نشود

غزل شماره ۱۵۴۴: خودسر هوازده را شرم رهنمون نشود

غزل شماره ۱۵۴۵: هوش تا عافیت آیینه مستی نشود

غزل شماره ۱۵۴۶: کجاست سایه که هستیش دستگاه شود

غزل شماره ۱۵۴۷: اشک ز بیداد عشق پرده‌گشا می‌شود

غزل شماره ۱۵۴۸: حسرت مخمورم آخر مستی انشا می‌شود

غزل شماره ۱۵۴۹: بیقراری در دل آگاه طاقت می‌شود

غزل شماره ۱۵۵۰: دل جهان دیگر از رفع‌ کدورت می‌شود

غزل شماره ۱۵۵۱: شوخی‌، بهار طبع چمن‌زاد می‌شود

غزل شماره ۱۵۵۲: تا مقابل بر رخ آن شعله پیکر می‌شود

غزل شماره ۱۵۵۳: دل چو آزاد از تعلق شد منور می‌شود

غزل شماره ۱۵۵۴: کی به آسانی دم آبم میسر می‌شود

غزل شماره ۱۵۵۵: هرکجا عبرت به درس وعظ رهبر می‌شود

غزل شماره ۱۵۵۶: زندگی در ملک عبرت مرگ مفلس می‌شود

غزل شماره ۱۵۵۷: ازکجا آیینه با مردم موافق می‌شود

غزل شماره ۱۵۵۸: آخر از جمع هوسها عقده حاصل می‌شود

غزل شماره ۱۵۵۹: جزو موزون اعتدال جوهر کل می‌شود

غزل شماره ۱۵۶۰: دل ز هر اندیشه با رجی مقابل می‌شود

غزل شماره ۱۵۶۱: عرض هستی زنگ بر آیینه دل می‌شود

غزل شماره ۱۵۶۲: جوهر تمکین مرد از لاف برهم می‌شود

غزل شماره ۱۵۶۳: آتش شوق طلب آنجا که روشن می‌شود

غزل شماره ۱۵۶۴: طبع خاموشان به نور شرم روشن می‌شود

غزل شماره ۱۵۶۵: هر کجا شمع تماشای تو روشن می‌شود

غزل شماره ۱۵۶۶: باد صحرای جنون هرگه‌ گل‌افشان می‌شود

غزل شماره ۱۵۶۷: تا دم تیغت به عرض جلوه عریان می‌شود

غزل شماره ۱۵۶۸: اشکم از پیری به چشم تر پریشان می‌شود

غزل شماره ۱۵۶۹: طره او در خیالم ‌گر پریشان می‌شود

غزل شماره ۱۵۷۰: فرصت ناز کر و فر ضامن ‌کس نمی‌شود

غزل شماره ۱۵۷۱: یاد تو آتشی است که خامش نمی‌شود

غزل شماره ۱۵۷۲: علم و عیان خلق به جز شک نمی‌شود

غزل شماره ۱۵۷۳: موی دماغ جاه و حشم حل نمی‌شود

غزل شماره ۱۵۷۴: دون طبع قدرش از هوس افزون نمی‌شود

غزل شماره ۱۵۷۵: خارج ابنای جنس است آنکه موزون می‌شود

غزل شماره ۱۵۷۶: دل چو شد روشن جهان هم مشرب او می‌شود

غزل شماره ۱۵۷۷: چون رشته‌ای که ازگهر آگاه می‌شود

غزل شماره ۱۵۷۸: آفات از هوس به سرت هاله می‌شود

غزل شماره ۱۵۷۹: در هوای او دل هر ذره جانی می‌شود

غزل شماره ۱۵۸۰: بیخودی امشب پر و بال فغانی می‌شود

غزل شماره ۱۵۸۱: پیری وداع عمر سبکبال وانمود

غزل شماره ۱۵۸۲: گذشت عمر به لرزیدنم ز بیم و امید

غزل شماره ۱۵۸۳: شدم خاک و نگفتم عاشقم کار اینچنین باید

غزل شماره ۱۵۸۴: ز هر مو دام بر دوشم گرفتار اینچنین باید

غزل شماره ۱۵۸۵: نشاط این بهارم بی‌گل رویت چه کار آید

غزل شماره ۱۵۸۶: از حقه دهانش هر گه سخن برآید

غزل شماره ۱۵۸۷: ظالم چه خیال است مؤدب به ‌در آید

غزل شماره ۱۵۸۸: دل صبرآزما کمتر ز دار و گیر فرساید

غزل شماره ۱۵۸۹: دل در جسد شبهه عبارت چه نماید

غزل شماره ۱۵۹۰: مگو صبح طرب در ملک هستی دیر می‌آید

غزل شماره ۱۵۹۱: چه شمع امشب در این محفل چمن‌پرداز می‌آید

غزل شماره ۱۵۹۲: خیال چشم‌که ساغر به چنگ می‌آید

غزل شماره ۱۵۹۳: نفس تا پرفشان است از تو و من برنمی‌آید

غزل شماره ۱۵۹۴: نفس هم از دل من بی‌شکستن برنمی‌آید

غزل شماره ۱۵۹۵: حریفی‌ها‌ی عشق از هر کس و ناکس نمی‌آید

غزل شماره ۱۵۹۶: جنونی با دل گمگشته از کو‌ی تو می‌آید

غزل شماره ۱۵۹۷: دندان به خنده چون کند آن لعل تر سپید

غزل شماره ۱۵۹۸: پیری آمد، گشت چشم‌ از گریه‌ام‌ کم‌کم سپید

غزل شماره ۱۵۹۹: دل تا نظر گشود به خویش آفتاب دید

غزل شماره ۱۶۰۰: چمن دلی ‌که به یاد تو آشنا گردید

غزل شماره ۱۶۰۱: چه شدکه قاصد امید لنگ برگردید

غزل شماره ۱۶۰۲: رسید عید و طربها دلیل دل‌ گردید

غزل شماره ۱۶۰۳: به سعی یأس نفس خامشی بیان‌ گردید

غزل شماره ۱۶۰۴: توان اگر همه دور آن آسمان گردید

غزل شماره ۱۶۰۵: سران ز نسخه تسلیم باب بردارید

غزل شماره ۱۶۰۶: دوستان از منش دعا مبرید

غزل شماره ۱۶۰۷: تاکی از این باغ و راغ رنج دویدن برید

غزل شماره ۱۶۰۸: چو شمع بر سرت اقبال و جاه می‌گرید

غزل شماره ۱۶۰۹: چو سبحه بر سر هم تا به‌ کی قدم شمرید

غزل شماره ۱۶۱۰: سخن ز مشق ادب موج‌ گوهرش ‌گیربد

غزل شماره ۱۶۱۱: تا دل به ساز زمزمه‌درد وا رسید

غزل شماره ۱۶۱۲: صبحی به‌گوش عبرتم از دل صدا رسید

غزل شماره ۱۶۱۳: سرکشی می‌خواستیم از پا نشستن در رسید

غزل شماره ۱۶۱۴: تا حنا‌ ازکفت به‌کام رسید

غزل شماره ۱۶۱۵: در غمت آخر به جایی‌کار بیدادم رسید

غزل شماره ۱۶۱۶: منتظران بهار فصل شکفتن رسید

غزل شماره ۱۶۱۷: بنای حرص به معراج مدعا نرسید

غزل شماره ۱۶۱۸: نقشم از ضعف به اندیشه دیدن نرسید

غزل شماره ۱۶۱۹: آخر ز سجده‌ ام عرق جبهه سر کشید

غزل شماره ۱۶۲۰: از کشمکش‌ کف تو می لاله‌گون ‌کشید

غزل شماره ۱۶۲۱: پهلو به چرخ می‌زند امروز جاه عید

غزل شماره ۱۶۲۲: صبح شد در عرصه‌گردون مگو خندان سفید

غزل شماره ۱۶۲۳: ز زلف و روی توتا دیده‌ام سیاه و سفید

غزل شماره ۱۶۲۴: خاک شد رنگ تنزه گل آثار دمید

غزل شماره ۱۶۲۵: زندگی افسرد فال شوخی سودا زنید

غزل شماره ۱۶۲۶: کامجویان اندکی بر مطلب استغنا زنید

غزل شماره ۱۶۲۷: همتی‌ گر هست پایی بر سر دنیا زنید

غزل شماره ۱۶۲۸: دل شکستی دارد از معموره بر هامون زنید

غزل شماره ۱۶۲۹: شورحاجت تاکی ازحرص دو دل باید شنید

غزل شماره ۱۶۳۰: دوستان در گوشه چشم تغافل جا کنید

غزل شماره ۱۶۳۱: بیدلان چند خیال گل و شمشاد کنید

غزل شماره ۱۶۳۲: غافلان چند قبادوزی ادراک کنید

غزل شماره ۱۶۳۳: شوق تا گردد دو بالا خویش را احول کنید

غزل شماره ۱۶۳۴: یاران به رنگ رفته دو روزم مثل‌ کنید

غزل شماره ۱۶۳۵: یاران‌، چو صبح‌‌‍‌‍، قیمت وحشت‌گران کنید

غزل شماره ۱۶۳۶: دوستان افسرد دل چندی به آهش خون‌ کنید

غزل شماره ۱۶۳۷: ای هوس آوارگان چند تک و پو کنید

غزل شماره ۱۶۳۸: گر آرزوی رستن از این دامگه‌کنید

غزل شماره ۱۶۳۹: چو فقر دست دهد ترک عز و جاه‌کنید

غزل شماره ۱۶۴۰: ای بیخردان طور تعین نگزینید

غزل شماره ۱۶۴۱: دل خلوت اندیشه یار است ببینید

غزل شماره ۱۶۴۲: کو رنگ‌، چه بو؟ جلوه یارست ببینید

غزل شماره ۱۶۴۳: چینی هوسان عبرت مستور ببینید

غزل شماره ۱۶۴۴: چه ممکن است که عاشق گل و سمن گوید

غزل شماره ۱۶۴۵: خوش‌خرامان داد طبع سست‌بنیادم دهید

غزل شماره ۱۶۴۶: امروز نوبهارست ساغرکشان بیایید

غزل شماره ۱۶۴۷: یاران در این بیابان از ما اثر مجویید

غزل شماره ۱۶۴۸: ستمکش تو به قاصد اگر دهد کاغذ

غزل شماره ۱۶۴۹: ای ساز بر و دوش تو پیراهن‌کاغذ

غزل شماره ۱۶۵۰: ای شعله نهال از قلمت‌ گلشن ‌کاغذ

غزل شماره ۱۶۵۱: از غبار جلوه غیر تو تا بستم نظر

غزل شماره ۱۶۵۲: بر تماشای فنایم دوخت پیریها نظر

غزل شماره ۱۶۵۳: چه رسد ز نشئه معنوی به دماغ بی‌حس بی‌خبر

غزل شماره ۱۶۵۴: در طلسم درد از ما می‌توان بردن اثر

غزل شماره ۱۶۵۵: در گلستانی که سرو او نباشد جلوه‌گر

غزل شماره ۱۶۵۶: دست داری برفشان چون کل در این‌کلزار زر

غزل شماره ۱۶۵۷: زاهد ز دعوت خلق دارد عجب‌ کر و فر

غزل شماره ۱۶۵۸: سعی نفس‌ کفیل ‌توست زحمت جستجو مبر

غزل شماره ۱۶۵۹: شبی‌که شعله یاد تو داشت سیر جگر

غزل شماره ۱۶۶۰: نه جام باده‌ شناسم نه کاسه طنبور

غزل شماره ۱۶۶۱: هوای تیغ تو افتاد تا مرا در سر

غزل شماره ۱۶۶۲: با همه بی‌دست و پایی اندکی همت‌گمار

غزل شماره ۱۶۶۳: تا کنم از هر بن مو رنگ هستی آشکار

غزل شماره ۱۶۶۴: جسم غافل را به اندوه رم فرصت چه‌کار

غزل شماره ۱۶۶۵: چشم تعظیم ازگران‌جانان این محفل مدار

غزل شماره ۱۶۶۶: چیست هستی به آن همه آزار

غزل شماره ۱۶۶۷: خاک ما نامه‌ها به جانب یار

غزل شماره ۱۶۶۸: در هوس گاه عالم بیکار

غزل شماره ۱۶۶۹: ای ابر! نی به باغ و نه در لاله‌زار بار

غزل شماره ۱۶۷۰: ترک دنیا کن غم این سحر باطل برمدار

غزل شماره ۱۶۷۱: مردی چو شمع در همه‌جا، جا نگاه دار

غزل شماره ۱۶۷۲: ای هوس قطع نفس ‌کن ساعتی دنگم‌ گذار

غزل شماره ۱۶۷۳: در این ادبکده جز سر به هیچ جا مگذار

غزل شماره ۱۶۷۴: تا کی خیال هستی موهوم‌، سر برآر

غزل شماره ۱۶۷۵: چشم واکردم به خویش اما ز آغوش شرار

غزل شماره ۱۶۷۶: شد نظر واکردنی خواب فراموش شرار

غزل شماره ۱۶۷۷: بر خیالی چیده‌ایم از دیده تا دل انتظار

غزل شماره ۱۶۷۸: چشم واکن رنگ اسرار دگر دارد بهار

غزل شماره ۱۶۷۹: سیر گلزار که یارب در نظر دارد بهار

غزل شماره ۱۶۸۰: تا چند حسرت چمن و سایه‌های ابر

غزل شماره ۱۶۸۱: شب زندگی سر آمد به نفس‌شماری آخر

غزل شماره ۱۶۸۲: به ارشاد ادب در دستگاه خودسران مگذر

غزل شماره ۱۶۸۳: ناتمام همتی تا عجز سامان نیست سر

غزل شماره ۱۶۸۴: در چمن تا قامتش انداز شوخی‌کرد سر

غزل شماره ۱۶۸۵: تیغ در دست است یار از جیب بیرون آر سر

غزل شماره ۱۶۸۶: از بس که زد خیال توام آب در نظر

غزل شماره ۱۶۸۷: دام ز سیر گلشن اسباب در نظر

غزل شماره ۱۶۸۸: ز صبح طلعتش آیینه دل را صفا بنگر

غزل شماره ۱۶۸۹: گل عجزی تصور کن بهارکبریا بنگر

غزل شماره ۱۶۹۰: نمی‌گویم به گردون سیر کن یا بر هوا بنگر

غزل شماره ۱۶۹۱: به خود آنقدر کر و فر مچین که ببنددت پی کین کمر

غزل شماره ۱۶۹۲: قد خمیده ندارد به غیر ناله حضور

غزل شماره ۱۶۹۳: نکرد ضبط نفس راز وحشتم مستور

غزل شماره ۱۶۹۴: حکم دل دارد ز همواری سر و روی‌ گهر

غزل شماره ۱۶۹۵: به صفحه‌ای‌ که حدیث جنون‌ کنم تحریر

غزل شماره ۱۶۹۶: زهی ز روی تو آیینه آفتاب میر

غزل شماره ۱۶۹۷: غبار فرصت از این خاکدان وهم مگیر

غزل شماره ۱۶۹۸: نه غنچه عافیت افسون‌، نه‌ گل بقا تأثیر

غزل شماره ۱۶۹۹: خیال زلف‌ که واکرد راه در زنجیر

غزل شماره ۱۷۰۰: دل از فسون تعلق نگاه در زنجیر

غزل شماره ۱۷۰۱: این بحر را یک آینه دشت سراب‌ گیر

غزل شماره ۱۷۰۲: ای قاصد تحقیق ز تسلیم مددگیر

غزل شماره ۱۷۰۳: در عشق زپرواز نفس آینه برگیر

غزل شماره ۱۷۰۴: دل بیضه طاووس خیال است به برگیر

غزل شماره ۱۷۰۵: زین بحر بیکران کم هر اعتبار گیر

غزل شماره ۱۷۰۶: هستی چو صبح قابل ضبط نفس مگیر

غزل شماره ۱۷۰۷: همنشین با من ز تشویش هوسها کین مگیر

غزل شماره ۱۷۰۸: به عجز کوش و تک و تاز دیگر آسان‌ گیر

غزل شماره ۱۷۰۹: مژگان‌ گشا جهان ته بال نگاه ‌گیر

غزل شماره ۱۷۱۰: درس هستی فکر تکراری ندارد خوانده‌ گیر

غزل شماره ۱۷۱۱: به‌ کنج زانوی تسلیم طرح امن انداز

غزل شماره ۱۷۱۲: جراءت پیریم این بس‌ که به چندین تک وتاز

غزل شماره ۱۷۱۳: از جیب هزار آینه سر بر زده‌ای باز

غزل شماره ۱۷۱۴: جامی مگر از بزم حیا در زده‌ای باز

غزل شماره ۱۷۱۵: چو شمع غره مشو چشم بر حیا انداز

غزل شماره ۱۷۱۶: سودای تک و تاز هوسها ز سر انداز

غزل شماره ۱۷۱۷: کی رود از خاطر آشفته‌ام سودای ناز

غزل شماره ۱۷۱۸: نرگسش وامی‌کند طومار استغنای ناز

غزل شماره ۱۷۱۹: بس که از شادابی خطت شد این گلزار سبز

غزل شماره ۱۷۲۰: هر کجا آیینه ما گردد از زنگار سبز

غزل شماره ۱۷۲۱: پوچ است سر به سر فلک بی‌مدار مغز

غزل شماره ۱۷۲۲: عمری خیال پخت سر گیر و دار مغز

غزل شماره ۱۷۲۳: خودسری‌گرد دل تنگ نگردد هرگز

غزل شماره ۱۷۲۴: فتیله‌ای به دل بیخبر ز داغ افروز

غزل شماره ۱۷۲۵: خون شد دل و ز اشک اثر می‌کشد هنوز

غزل شماره ۱۷۲۶: رنگ طاقت سوخت اما وحشت آغازم هنوز

غزل شماره ۱۷۲۷: بی‌پرده است و نیست عیان راز من هنوز

غزل شماره ۱۷۲۸: خارخارت ‌کشت و پیش حرص بیکاری هنوز

غزل شماره ۱۷۲۹: دارم دلی از داغ تمنای تو لبریز

غزل شماره ۱۷۳۰: غبار ره شو و سرکوب صد حشم برخیز

غزل شماره ۱۷۳۱: دل مصفاکن شرر در خرمن اسباب ریز

غزل شماره ۱۷۳۲: ای بیخودی بر آینه وهم رنگ ریز

غزل شماره ۱۷۳۳: به دل ز مقصد موهوم خار خار مریز

غزل شماره ۱۷۳۴: صاحب دل را نزیبد گفت‌وگو با هیچکس

غزل شماره ۱۷۳۵: کاروان ما نداردگردی از صوت جرس

غزل شماره ۱۷۳۶: نیست بی‌شور حوادث آمد و رفت نفس

غزل شماره ۱۷۳۷: از لب خامش زبان وامانده کام است و بس

غزل شماره ۱۷۳۸: ذوق شهرتها دلیل فطرت خام است و بس

غزل شماره ۱۷۳۹: چشم ‌وا کن شش جهت یار است و بس

غزل شماره ۱۷۴۰: زندگی محروم تکرارست و بس

غزل شماره ۱۷۴۱: خودسر ز عافیت به تکلف برید و بس

غزل شماره ۱۷۴۲: غم نه‌تنها بر دلم نالید و بس

غزل شماره ۱۷۴۳: بی‌پردگی ‌کسوت هستی ز حیا پرس

غزل شماره ۱۷۴۴: پر تیره‌روزم از من بی ‌پا و سر مپرس

غزل شماره ۱۷۴۵: دل قیامت می کند از طبع ناشادم مپرس

غزل شماره ۱۷۴۶: غفلت آهنگم ز ساز حیرت ایجادم مپرس

غزل شماره ۱۷۴۷: جز ستم بر دل ناکام نکرده‌ست نفس

غزل شماره ۱۷۴۸: در این بساط هوس پیش از اعتبار نفس

غزل شماره ۱۷۴۹: گره چو غنچه نباید زدن به تار نفس

غزل شماره ۱۷۵۰: تب و تاب بیهده تا کجا به ‌گشاد بال و پر از نفس

غزل شماره ۱۷۵۱: ای دلت صیاد راز، از لب مده بیرون نفس

غزل شماره ۱۷۵۲: بی‌تأمل در دم پیری مده بیرون نفس

غزل شماره ۱۷۵۳: صبح است و دارد آن‌گل در سر هوای نرگس

غزل شماره ۱۷۵۴: چند نشینی به‌ کلفت دل مأیوس

غزل شماره ۱۷۵۵: گر شود از خواب من خیال تو محبوس

غزل شماره ۱۷۵۶: نفس ثبات ندارد به شست ‌کار نویس

غزل شماره ۱۷۵۷: شخص معدومی‌، به پیش وهم خود موجود باش

غزل شماره ۱۷۵۸: من نمی‌گویم زیان کن یا به فکر سود باش

غزل شماره ۱۷۵۹: دل به‌کام تست چندی خرمی اظهار باش

غزل شماره ۱۷۶۰: گر نه‌ای عین تماشا حیرت سرشار باش

غزل شماره ۱۷۶۱: چو ابر و بحر ز لاف سخا پشیمان باش

غزل شماره ۱۷۶۲: هوس وداع بهار خیال امکان باش

غزل شماره ۱۷۶۳: تاکی افسردن دمی از فکر خود وارسته باش

غزل شماره ۱۷۶۴: خواه در معموره جان خواه در ویرانه باش

غزل شماره ۱۷۶۵: جوانی سوخت پیری چند بنشاند به مهتابش

غزل شماره ۱۷۶۶: آیین خود آرایی از روز الست ‌استش

غزل شماره ۱۷۶۷: من وآن فتنه بالایی‌که عالم زیر دست استش

غزل شماره ۱۷۶۸: ز ساز قافله ما که ما و من جرس استش

غزل شماره ۱۷۶۹: به لوح جسم‌که یکسر نفس خطوط حک استش

غزل شماره ۱۷۷۰: این صبح که جولانها بر چرخ برین هستش

غزل شماره ۱۷۷۱: چو تمثالی ‌که بی‌آیینه معدوم است بنیادش

غزل شماره ۱۷۷۲: فریاد جهان سوخت نفس سعی ‌کمندش

غزل شماره ۱۷۷۳: دلی دارم که غیر از غنچه بودن نیست بهبودش

غزل شماره ۱۷۷۴: متاع هستیی دارم مپرس از بود و نابودش

غزل شماره ۱۷۷۵: در آن کشور که پیشانی گشاید حسن جاویدش

غزل شماره ۱۷۷۶: بزم امکان بسکه عام افتاده دور ساغرش

غزل شماره ۱۷۷۷: بسکه افتاده است بی‌نم خون صید لاغرش

غزل شماره ۱۷۷۸: خط مشکین شد وبال غنچه جان پرورش

غزل شماره ۱۷۷۹: به ساز نیستی بسته‌ست شور ما و من بارش

غزل شماره ۱۷۸۰: بهار صنع چو دیدیم در سر و کارش

غزل شماره ۱۷۸۱: چه لازم است‌ کشد تیغ چشم خونخوارش

غزل شماره ۱۷۸۲: صبح از چه خرابات جنون‌کرد بهارش

غزل شماره ۱۷۸۳: مکش دردسر شهرت میفکن بر نگین زورش

غزل شماره ۱۷۸۴: چنین تا کی تپد در انتظار زخم نخجیرش

غزل شماره ۱۷۸۵: دل دیوانه‌ای دارم به گیسوی گرهگیرش

غزل شماره ۱۷۸۶: شکست خاطری دارم مپرس از فکر تدبیرش

غزل شماره ۱۷۸۷: گزند زندگانی در کفن جسم است تدبیرش

غزل شماره ۱۷۸۸: نمی‌دانم چه گل در پرده دارد زخم شمشیرش

غزل شماره ۱۷۸۹: دلی که گردش چشم تو بشکند سازش

غزل شماره ۱۷۹۰: سخن‌سنجی‌که مدح خلق نفریبد به وسواسش

غزل شماره ۱۷۹۱: که دارد جوهر تحقیق حسرتگاه ناموسش

غزل شماره ۱۷۹۲: دل بی‌مدعا رنگی ندارد تا کنم فاشش

غزل شماره ۱۷۹۳: آن را که ز خود برد تمنای سراغش

غزل شماره ۱۷۹۴: به رنگی‌کج‌کلاه افتاده خم در پیکر تیغش

غزل شماره ۱۷۹۵: به هر بزمی که باشد جلوه فرما جوهرتیغش

غزل شماره ۱۷۹۶: چه لازم جوهر دیگر نماید پیکر تیغش

غزل شماره ۱۷۹۷: کشت عاشق‌ که دهد داد گیاه خشکش

غزل شماره ۱۷۹۸: شوق آزادی سر از سامان استغنا مکش

غزل شماره ۱۷۹۹: به پیری از هوس زندگی خمار مکش

غزل شماره ۱۸۰۰: به بر کشید ز بس جوش نازکی تنگش

غزل شماره ۱۸۰۱: به تاراج جنون دادم چه هستی و چه فرهنگش

غزل شماره ۱۸۰۲: نداشت پروای عرض جوهر، صفای آیینه فرنگش

غزل شماره ۱۸۰۳: من و پرفشانی حسرتی ‌که ‌گم است مقصد بسملش

غزل شماره ۱۸۰۴: جوانی دامن افشان رفت و پیری هم به دنبالش

غزل شماره ۱۸۰۵: دل گمگشته‌ای دارم چه می‌پرسی ز احوالش

غزل شماره ۱۸۰۶: مرغی که پر افشاند به گلزار خیالش

غزل شماره ۱۸۰۷: هرگه روم از خویش به سودای وصالش

غزل شماره ۱۸۰۸: چو دریابد کسی رنگ ادای چشم خود کامش

غزل شماره ۱۸۰۹: عبارت مختصر تا کی سوال وصل پیغامش

غزل شماره ۱۸۱۰: کلاه نیست تعین ‌که ما ز سر فکنیمش

غزل شماره ۱۸۱۱: بی‌نشان حسنی که جز در پرده نتوان دیدنش

غزل شماره ۱۸۱۲: دل به هجران صبر کرد اما فزون شد شیونش

غزل شماره ۱۸۱۳: تماشایی که من دارم مقیم چشم حیرانش

غزل شماره ۱۸۱۴: جفا جویی که من دارم هوای تیر مژگانش‌

غزل شماره ۱۸۱۵: ز برق بی‌نیازی خنده‌ها دارد گلستانش

غزل شماره ۱۸۱۶: ز بس دامان ناز افشاند زلف عنبر افشانش

غزل شماره ۱۸۱۷: آب از یاقوت می‌ریزد تکلم کردنش

غزل شماره ۱۸۱۸: ای خیال آواره نیرنگ هوش

غزل شماره ۱۸۱۹: عالم از چشم ترم شد میفروش

غزل شماره ۱۸۲۰: عیب همه عالم ز تغافل به هنر پوش

غزل شماره ۱۸۲۱: آه از این جلوه نقاب فروش

غزل شماره ۱۸۲۲: ای ز لعلت سخن ‌گلاب فروش

غزل شماره ۱۸۲۳: مپرسید از نگین شاه و اقبال نفس‌ کاهش

غزل شماره ۱۸۲۴: اگر زین رنگ‌، تمکین می‌زند موج از سراپایش

غزل شماره ۱۸۲۵: حیا بی‌پرده نپسندید راز حسن یکتایش

غزل شماره ۱۸۲۶: رنگ گل تعبیر دمید از کف پایش

غزل شماره ۱۸۲۷: زبان فرسوده نقدی را که شد پا بسته سودایش

غزل شماره ۱۸۲۸: سر تاراج گلشن داشت سرو فتنه بالایش

غزل شماره ۱۸۲۹: اشکم قدم آبله فرسا ننهد پیش

غزل شماره ۱۸۳۰: چه سازم تا توانم ریخت رنگ سجده در کویش

غزل شماره ۱۸۳۱: دلی را که بخشد گداز آرزویش

غزل شماره ۱۸۳۲: صبا ای پیک مشتاقان قدم فهمیده نه سویش

غزل شماره ۱۸۳۳: تپد آینه بسکه در آرزویش

غزل شماره ۱۸۳۴: طرب خواهی درین محفل برون آ گامی آن سویش

غزل شماره ۱۸۳۵: بی تو مشکل ‌کنم از خلق نهان جوهر خویش

غزل شماره ۱۸۳۶: چند پاشی ز جنون خاک هوس برسرخویش

غزل شماره ۱۸۳۷: آخر چو شمع سوختم از برگ و ساز خویش

غزل شماره ۱۸۳۸: عمرها شد بی‌نصیب راحتم از چشم خویش

غزل شماره ۱۸۳۹: اگر چو غنچه میسر شود شکستن خویش

غزل شماره ۱۸۴۰: بی‌خلل نگذاشت گل را صنعت اجزای خویش

غزل شماره ۱۸۴۱: پرکوته است دست به هر سو دراز حرص

غزل شماره ۱۸۴۲: از قناعت خاک باید کرد در انبان حرص

غزل شماره ۱۸۴۳: گرفته اشک مرا دیده تا به دامان رقص

غزل شماره ۱۸۴۴: مگشا جریده حاجتت بر دوستان ز کف غرض

غزل شماره ۱۸۴۵: مباد دامن‌ کس‌ گیرم از فسون غرض

غزل شماره ۱۸۴۶: ای بی خبر مسوز نفس در هوای فیض

غزل شماره ۱۸۴۷: خلقی است شمع‌وار در این قحط جای فیض

غزل شماره ۱۸۴۸: نبود نقطه‌ای از علم این‌ کتاب غلط

غزل شماره ۱۸۴۹: شده فهم مقصد عالمی زتلاش هرزه قدم غلط

غزل شماره ۱۸۵۰: بر جنون نتوان شد از عقل ادب‌پرور محیط

غزل شماره ۱۸۵۱: گشتم از بی‌دست و پاییها به خشک و تر محیط

غزل شماره ۱۸۵۲: نشکسته ساغر عاریت ز حصول آب بقا چه حظ

غزل شماره ۱۸۵۳: دارد از ضبط نفس طبع هوس پرور چه حظ

غزل شماره ۱۸۵۴: نمی‌شود کس ازین عبرت انجمن محظوظ

غزل شماره ۱۸۵۵: غبار تفرقه هر جا بود مقابل جمع

غزل شماره ۱۸۵۶: ای هستی تو وضع درنگ و شتاب شمع

غزل شماره ۱۸۵۷: باز امشب نفس شعله فشان دارد شمع

غزل شماره ۱۸۵۸: هر چه در دل ‌گذرد وقف زبان دارد شمع

غزل شماره ۱۸۵۹: از عدم مشکل نه آسان سیر امکان کرد شمع

غزل شماره ۱۸۶۰: نی در پرواز زد، نی‌ سعی جولان کرد شمع

غزل شماره ۱۸۶۱: سوختن یک نغمه است از ساز شمع

غزل شماره ۱۸۶۲: بی ‌نم خجلت نمی‌باشد سر و کار طمع

غزل شماره ۱۸۶۳: هوس جنون زده ناکجا همه سو قدم زند از طمع

غزل شماره ۱۸۶۴: اثر خجالت مدعا اگر این الم دمد از طمع

غزل شماره ۱۸۶۵: هرکجاکردم به یاد سجده‌ات ساز رکوع

غزل شماره ۱۸۶۶: نشسته‌ای ز دل تنگ بر در تصدیع

غزل شماره ۱۸۶۷: به ذوق‌ گرد رهت می‌دوم سراسر باغ

غزل شماره ۱۸۶۸: کنون که می‌گذرد عیش چون نسیم ز باغ

غزل شماره ۱۸۶۹: نازد به عشق غازه حسن جنون دماغ

غزل شماره ۱۸۷۰: نشئه عجزم چو شبنم داد بر طیب دماغ

غزل شماره ۱۸۷۱: یارب از سرمنزل مقصد چه سان یابم سراغ

غزل شماره ۱۸۷۲: نه صورت بویی و نه رنگی‌ست درین باغ

غزل شماره ۱۸۷۳: عالم همه داغست و ندارد اثر داغ

غزل شماره ۱۸۷۴: کو شعله دردی‌که به ذوق اثر داغ

غزل شماره ۱۸۷۵: شمع من‌ گرم حیا کرد مگر سوی چراغ

غزل شماره ۱۸۷۶: نیست پروانه من قابل پهلوی چراغ

غزل شماره ۱۸۷۷: ما شهیدان را وضویی داده‌اند از آب تیغ

غزل شماره ۱۸۷۸: فقر ما را مشمارید کم از عالم تیغ

غزل شماره ۱۸۷۹: ساز تبختر است اگر مایه شرف

غزل شماره ۱۸۸۰: تحقیق را به ما و من افتاده اختلاف

غزل شماره ۱۸۸۱: رستن چه ممکنست ز قید جهان لاف

غزل شماره ۱۸۸۲: جای آن است‌که بالد گهر شان صدف

غزل شماره ۱۸۸۳: نسبت لعل‌ که داد این همه سامان صدف

غزل شماره ۱۸۸۴: بحث و جدل به افت جان می‌کند طرف

غزل شماره ۱۸۸۵: تا نمی‌گردد تب و تاب نفس ها برطرف

غزل شماره ۱۸۸۶: عقل را مپسند با عشق جنون‌پرور طرف

غزل شماره ۱۸۸۷: چه دهد تردد هرزه‌ات ز حضور سیر و سفر به‌کف

غزل شماره ۱۸۸۸: ای ز عکس نرگست آیینه جام مل به‌ کف

غزل شماره ۱۸۸۹: گاه به رنگ مایلی‌ گاه به بوی بی ‌نسق

غزل شماره ۱۸۹۰: رخ شرمگین توهیچگه به خیال ما نکند عرق

غزل شماره ۱۸۹۱: غیر از حیا چه پیش توان برد در عرق

غزل شماره ۱۸۹۲: ما سجده حضوریم محو جناب مطلق

غزل شماره ۱۸۹۳: بر خود از ساز شکفتن‌کی‌گمان دارد عقیق

غزل شماره ۱۸۹۴: گهر محیط تقدسی مکن آبروی حیا سبک

غزل شماره ۱۸۹۵: ای مژده دیدار تو چون عید مبارک

غزل شماره ۱۸۹۶: این دم از شرم طلب نیست زبان ما خشک

غزل شماره ۱۸۹۷: مغز شد در سر پر شور من از سودا خشک

غزل شماره ۱۸۹۸: نشد از حسرت داغت جگرم تنها خشک

غزل شماره ۱۸۹۹: بسکه بی‌لعل تو رفت از بزم عیش ما نمک

غزل شماره ۱۹۰۰: غیر خاموشی نداردگفتگوی ما نمک

غزل شماره ۱۹۰۱: شرع هر دین بهره او نیست جز رفع شکوک

غزل شماره ۱۹۰۲: چو غنچه بسکه تپیدم ز وحشت دل تنگ

غزل شماره ۱۹۰۳: در نظرها معنی‌ام‌ گل می‌کند غیرت به چنگ

غزل شماره ۱۹۰۴: رسانده‌ایم درین عرصه خیال آهنگ

غزل شماره ۱۹۰۵: رفت مرآت دل از کلفت آفاق به زنگ

غزل شماره ۱۹۰۶: ز خودفروشی پرواز بسکه دارم ننگ

غزل شماره ۱۹۰۷: نام شاهان کز نگین گل کرده کر و فر به چنگ

غزل شماره ۱۹۰۸: تاکجا با طبع سرکش سرکند تدبیر جنگ

غزل شماره ۱۹۰۹: گرم نوید کیست سروش شکست رنگ

غزل شماره ۱۹۱۰: مگو پیام وفا جسته‌جسته دارد رنگ

غزل شماره ۱۹۱۱: در یاد جلوه توکه دارد هزار رنگ

غزل شماره ۱۹۱۲: یک برک‌ گل نکرده ز روبت بهار رنگ

غزل شماره ۱۹۱۳: گر جنون جوشد به این تأثیر احسانش ز سنگ

غزل شماره ۱۹۱۴: کعبه دل‌ گرچه دارد تنگ ارکانش ز سنگ

غزل شماره ۱۹۱۵: ای خانه آیینه ز دیدار تو پرگل

غزل شماره ۱۹۱۶: بلبل الم غنچه کشد بیشتر از گل

غزل شماره ۱۹۱۷: سنگی چو گوهر، بستیم بر دل

غزل شماره ۱۹۱۸: سعی روزی‌کاهش است ای بیخبر چشمی بمال

غزل شماره ۱۹۱۹: عشرت سالگره تا کی‌ات ای غفلت فال

غزل شماره ۱۹۲۰: زخم تیغی ز تو برداشته‌ام همچو هلال

غزل شماره ۱۹۲۱: به رنگی یأس جوشیده‌ست با دل

غزل شماره ۱۹۲۲: ز من عمریست می‌گردد جدا دل

غزل شماره ۱۹۲۳: گاه موج اشک و گاهی گرد افغانست دل

غزل شماره ۱۹۲۴: بازآکه بی‌جمالت توفان شکسته بر دل

غزل شماره ۱۹۲۵: گر چنین جوشاند آثار دویی ننگش ز دل

غزل شماره ۱۹۲۶: به پیری ‌گشته حاصل از برای من فراغ دل

غزل شماره ۱۹۲۷: از شوخی فضولی ما داشت عار وصل

غزل شماره ۱۹۲۸: چیست درین فتنه‌زار غیر ستم در بغل

غزل شماره ۱۹۲۹: ای از خرامت نقش پا خورشید تابان در بغل

غزل شماره ۱۹۳۰: عمریست چون‌ گل می‌روم زین باغ حرمان در بغل

غزل شماره ۱۹۳۱: محو جنون ساکنم شور بیابان در بغل

غزل شماره ۱۹۳۲: می‌آید از دشت جنون گردم بیابان در بغل

غزل شماره ۱۹۳۳: تا چشم تو شد ساغر دوران تغافل

غزل شماره ۱۹۳۴: زین باغ‌ گذشتیم به احسان تغافل

غزل شماره ۱۹۳۵: ای جوش بهارت چمن‌آرای تغافل

غزل شماره ۱۹۳۶: خواندم خط هر نسخه به ایمای تغافل

غزل شماره ۱۹۳۷: ای فرش خرامت همه‌جا چون سر ما گل

غزل شماره ۱۹۳۸: بسکه افتاده‌ست باغ آبرو نایاب گل

غزل شماره ۱۹۳۹: گر کند طاووس حیرتخانه اسباب گل

غزل شماره ۱۹۴۰: ای بهار جلوه‌ات را شش جهت دربار گل

غزل شماره ۱۹۴۱: با چنین شوخی نشیند تا به‌کی بیکار گل

غزل شماره ۱۹۴۲: در چمن‌ گر جلوه‌ات آرد به روی‌ کار گل

غزل شماره ۱۹۴۳: می‌توان در باغ دید از سینه افگار گل

غزل شماره ۱۹۴۴: می‌کند درس رمی از رنگ و بو تکرار گل

غزل شماره ۱۹۴۵: نوبهار آرد به امداد من بیمارگل

غزل شماره ۱۹۴۶: اگر آن نازنین رود به تماشای رنگ‌گل

غزل شماره ۱۹۴۷: دل آرمیده به خون مکش ز فسون رنگ وهوای‌ گل

غزل شماره ۱۹۴۸: تا بست ادب نامه من در پر بسمل

غزل شماره ۱۹۴۹: وفور مال به تأکید خست است دلیل

غزل شماره ۱۹۵۰: بس که چون سایه‌ام از روز ازل تیره رقم

غزل شماره ۱۹۵۱: به هر زمین که خبر گیری از سواد عدم

غزل شماره ۱۹۵۲: داغم از کیفت آگاهی و اوهام هم

غزل شماره ۱۹۵۳: رفت فرصت ز کف اما من حیرت‌زده هم

غزل شماره ۱۹۵۴: موج ما را شرم دریای‌ کرم

غزل شماره ۱۹۵۵: بسکه دارد سوختن چون مجمرم در دل مقام

غزل شماره ۱۹۵۶: سنگ راهم می‌خورد حرصی که دارد احتشام

غزل شماره ۱۹۵۷: عمرها شد نقد دل بر چشم حیران است وام

غزل شماره ۱۹۵۸: گهی حجاب وگه آیینه جمال توام

غزل شماره ۱۹۵۹: دست و پا گم کرده شوق تماشای توام

غزل شماره ۱۹۶۰: صورت خود ز تو نشناخته‌ام

غزل شماره ۱۹۶۱: بیدست و پا به خاک ادب نقش بسته‌ام

غزل شماره ۱۹۶۲: نیرنگ جلوه‌ای‌که به دل نقش بسته‌ام

غزل شماره ۱۹۶۳: باز بر خود تهمت عیشی چو بلبل بسته‌ام

غزل شماره ۱۹۶۴: با هیچکس حدیث نگفتن نگفته‌ام

غزل شماره ۱۹۶۵: در راه عشق توشه امنی نبرده‌ام

غزل شماره ۱۹۶۶: هستی نیاز دیده نمناک کرده‌ام

غزل شماره ۱۹۶۷: شمعی از وحشت نگاهی انجمن گم کرده‌ام

غزل شماره ۱۹۶۸: نور جان در ظلمت‌آباد بدن گم کرده‌ام

غزل شماره ۱۹۶۹: زان بهار ناز حیرانم چه سامان کرده‌ام

غزل شماره ۱۹۷۰: دیده مشتاقی از هر مو به بار آورده‌ام

غزل شماره ۱۹۷۱: به صد غبار درین دشت مبتلا شده‌ام

غزل شماره ۱۹۷۲: پاکم از رنگ هوس تا به سجود آمده‌ام

غزل شماره ۱۹۷۳: ازکتاب آرزو بابی دگر نگشوده‌ام

غزل شماره ۱۹۷۴: بسکه بی روی تو لبریز ندامت بوده‌ام

غزل شماره ۱۹۷۵: بی ‌تو در هر جا جنون جوش ندامت بوده‌ام

غزل شماره ۱۹۷۶: برق حسنی در نظر دارم به خود پیچیده‌ام

غزل شماره ۱۹۷۷: چون تپش در دل نفس دزدیده‌ام

غزل شماره ۱۹۷۸: حرف داغی لاله‌سان زبر زبان دزدیده‌ام

غزل شماره ۱۹۷۹: عافیتها در مزاج پرفشان دزدیده‌ام

غزل شماره ۱۹۸۰: سینه چاک یک جهان گرد هوس بالیده‌ام

غزل شماره ۱۹۸۱: سر اگر بر آسمان یا بر زمین مالیده‌ام

غزل شماره ۱۹۸۲: بسکه نیرنگت قدح چیده‌ست در اندیشه‌ام

غزل شماره ۱۹۸۳: بیخودی ننهفت اسرار دل غم پیشه‌ام

غزل شماره ۱۹۸۴: از جراحت‌زار دل چیده‌ست دامان ناله‌ام

غزل شماره ۱۹۸۵: در جنون گر نگسلد پیمان فرمان ناله‌ام

غزل شماره ۱۹۸۶: دوش چون نی سطر دردی می‌چکید از خامه‌ام

غزل شماره ۱۹۸۷: قصه دیوانگان دارد سراسر نامه‌ام

غزل شماره ۱۹۸۸: از خیالت وحشت‌اندوز دل بی‌کینه‌ام

غزل شماره ۱۹۸۹: اشک شمعی بود یک عمر آبیار دانه‌ام

غزل شماره ۱۹۹۰: برگ خودداری مجویید از دل دیوانه‌ام

غزل شماره ۱۹۹۱: تا دچار نازکرد آن نرگس مستانه‌ام

غزل شماره ۱۹۹۲: شور آفاق است جوشی از دل دیوانه‌ام

غزل شماره ۱۹۹۳: عمری‌ست چون نفس به تپیدن فسانه‌ام

غزل شماره ۱۹۹۴: فهم حقیقت من و ما را بهانه‌ام

غزل شماره ۱۹۹۵: می‌دهد زیب عمارت از خرابی خانه‌ام

غزل شماره ۱۹۹۶: سر خط نازیست امشب زخمهای سینه‌ام

غزل شماره ۱۹۹۷: مرده‌ام اما همان خجلت طراز هستی‌ام

غزل شماره ۱۹۹۸: یاد من کردی به سامان‌گشت ناز هستی‌ام

غزل شماره ۱۹۹۹: با همه سرسبزی از سامان قدرت عاری‌ام

غزل شماره ۲۰۰۰: رفتم ز خویش و یاد نگاهیست حالی‌ام

غزل شماره ۲۰۰۱: تا کجا بوس کف پایت شود ارزانی‌ام

غزل شماره ۲۰۰۲: تو کریم مطلق و من گدا چه کنی جز این‌که بخوانی‌ام

غزل شماره ۲۰۰۳: آنی که بی تو من همه جا بی ‌سخن نی‌ام

غزل شماره ۲۰۰۴: نبری گمان فسردگی به غبار بی‌سروپایی‌ام

غزل شماره ۲۰۰۵: بی حوصلگی‌کرد درین بزم ‌کبابم

غزل شماره ۲۰۰۶: شب ‌گردش چشمت قدحی داد به خوابم

غزل شماره ۲۰۰۷: ندارد آنقدر قطع از جهان غفلت اسبابم

غزل شماره ۲۰۰۸: از بسکه چون نگه زتحیر لبالبم

غزل شماره ۲۰۰۹: یک چشم حیرت است زسرتا به پا لبم

غزل شماره ۲۰۱۰: تأخیر ندارد خط فرمان نجاتم

غزل شماره ۲۰۱۱: مشت عرق ز جبهه به هر باب ریختم

غزل شماره ۲۰۱۲: خاکم به سر که بی تو به ‌گلشن نسوختم

غزل شماره ۲۰۱۳: به سعی ضعف ‌گرفتم ز دام خویش نجستم

غزل شماره ۲۰۱۴: چو گوهر آخر از تجرید نقش مدعا بستم

غزل شماره ۲۰۱۵: جولان جنون آخر بر عجز رسا بستم

غزل شماره ۲۰۱۶: حضور معنی‌ام‌ گم گشت تا دل بر صور بستم

غزل شماره ۲۰۱۷: به عشقت‌ گر همه یک داغ سامان بود در دستم

غزل شماره ۲۰۱۸: شب از یاد خطت سر رشته جان بود در دستم

غزل شماره ۲۰۱۹: بر یار اگر پیام دل تنگ می‌فرستم

غزل شماره ۲۰۲۰: شب جوش بهاری به دل تنگ شکستم

غزل شماره ۲۰۲۱: هرگه به برگ و ساز معیشت‌ گریستم

غزل شماره ۲۰۲۲: از هوس چون شمع‌گر سر بر هوا برداشتم

غزل شماره ۲۰۲۳: کاش یک نم‌ گردش چشم تری می‌داشتم

غزل شماره ۲۰۲۴: ز خود تهی شدم از عالم خراب‌گذشتم

غزل شماره ۲۰۲۵: به جستجوی خود از سعی بی ‌دماغ ‌گذشتم

غزل شماره ۲۰۲۶: شبی مشتاق رنگ ‌آمیزی تصویر دل ‌گشتم

غزل شماره ۲۰۲۷: به تحریک نقابش گر شود مایل سر انگشتم

غزل شماره ۲۰۲۸: به فقر آخر سر و برگ فنای خویشتن‌ گشتم

غزل شماره ۲۰۲۹: کو جهد که چون بوی‌ گل از هوش خود افتم

غزل شماره ۲۰۳۰: کی در قفس و دام هوا و هوس افتم

غزل شماره ۲۰۳۱: کو شور دماغی ‌که به سودای تو افتم

غزل شماره ۲۰۳۲: شب‌که عبرت را دلیل این شبستان یافتم

غزل شماره ۲۰۳۳: آرزو بیتاب شد ساز بیانی یافتم

غزل شماره ۲۰۳۴: چون آینه چندان به برش تنگ گرفتم

غزل شماره ۲۰۳۵: به دل‌ گردی ز هستی یافتم از خویشتن رفتم

غزل شماره ۲۰۳۶: تحیر مطلعی سرزد چو صبح‌ از خویشتن رفتم

غزل شماره ۲۰۳۷: دوش ‌گستاخ به نظاره جانان رفتم

غزل شماره ۲۰۳۸: تا به در یوزه راحت طلبیدن رفتم

غزل شماره ۲۰۳۹: گر به پرواز و گر از سعی تپیدن رفتم

غزل شماره ۲۰۴۰: شب از رویت سخنهایی بهار اندوده می‌گفتم

غزل شماره ۲۰۴۱: چون شمع می‌روم ز خود و شعله قامتم

غزل شماره ۲۰۴۲: چنین‌کز گردش چشم تو می‌آید به جان انجم

غزل شماره ۲۰۴۳: ز خورشید جمالش تا عرق سازد عیان انجم

غزل شماره ۲۰۴۴: کند هر جا عرق ز آن ماه تابان‌ گلفشان انجم

غزل شماره ۲۰۴۵: شب بزم خیالی به دل سوخته چیدم

غزل شماره ۲۰۴۶: نیست در میدان عبرت باکی از نیک و بدم

غزل شماره ۲۰۴۷: ازین حسرت قفس روزی دو مپسندید آزادم

غزل شماره ۲۰۴۸: چشمش افکنده طرح بیدادم

غزل شماره ۲۰۴۹: قیامت می‌کند حسرت مپرس از طبع نا شادم

غزل شماره ۲۰۵۰: ای دلت حسرت‌ کمین انتخاب صبحدم

غزل شماره ۲۰۵۱: می‌رسد گویند باز آن آفتاب صبحدم

غزل شماره ۲۰۵۲: دلبر شد و من پا به دل سخت فشردم

غزل شماره ۲۰۵۳: ز دست عافیت داغم سپند یأس پروردم

غزل شماره ۲۰۵۴: نگه واری بس است از جیب عبرت سر برآوردم

غزل شماره ۲۰۵۵: زبن باغ همچو شبنم رنج خیال بردم

غزل شماره ۲۰۵۶: شبی سیر خیال نقش پای دلربا کردم

غزل شماره ۲۰۵۷: نه دنیا دیدم و نی سوی عقبا چشم وا کردم

غزل شماره ۲۰۵۸: عبث خود را چو آتش تهمت آلود غضب کردم

غزل شماره ۲۰۵۹: نه عبادت‌، نه ریاضت کردم

غزل شماره ۲۰۶۰: هنرها عرضه دادم با صفای دل حسد کردم

غزل شماره ۲۰۶۱: من خاکسار گردن ز کجا بلند کردم

غزل شماره ۲۰۶۲: چون شمع روزگاری با شعله سازکردم

غزل شماره ۲۰۶۳: شب چشم امتیازی بر خویش باز کردم

غزل شماره ۲۰۶۴: ز علم و عمل نکته‌ها گوش‌ کردم

غزل شماره ۲۰۶۵: چو شبنم تا نقاب اعتبار خویش شق‌ کردم

غزل شماره ۲۰۶۶: ز تحقیق نقوش لوح امکان رفع شک کردم

غزل شماره ۲۰۶۷: مژه خواباندم و دل را به جمعیت علم کردم

غزل شماره ۲۰۶۸: وداع دورگرد عرضه آرام رم کردم

غزل شماره ۲۰۶۹: گذشت عمر و شکست دل آشکار نکردم

غزل شماره ۲۰۷۰: خود را به عیش امکان پر متهم نکردم

غزل شماره ۲۰۷۱: گهی بر صبح پیچیدم‌ گهی با گل جنون‌ کردم

غزل شماره ۲۰۷۲: از هر طلبی پیش ندامت‌گله‌کردم

غزل شماره ۲۰۷۳: گر چراغ ازنفس سوخته بر می‌کردم

غزل شماره ۲۰۷۴: تو می‌رفتی و من ساز قیامت باز می‌کردم

غزل شماره ۲۰۷۵: خوشا ذوقی‌ که از دل عقده‌ای‌ گر باز می‌کردم

غزل شماره ۲۰۷۶: دمی چون شمع‌ گر جیب تغافل چاک می‌کردم

غزل شماره ۲۰۷۷: شب‌ که در حسرت دیدار کمین می‌کردم

غزل شماره ۲۰۷۸: گر لبی را به هوس ناله‌کمین می‌کردم

غزل شماره ۲۰۷۹: کف خاکم چسان مقبول جست‌وجوی او گردم

غزل شماره ۲۰۸۰: چو شمع از انفعال آگهی بیتاب می‌گردم

غزل شماره ۲۰۸۱: نفسی چند جدا از نظرت می‌گردم

غزل شماره ۲۰۸۲: نه بر صحرا نظر دارم نه در گلزار می‌گردم

غزل شماره ۲۰۸۳: کف خاکستری می‌جوشم ازخود پاک می‌گردم

غزل شماره ۲۰۸۴: بیخودی‌ کردم ز حسن بی حجارش سر زدم

غزل شماره ۲۰۸۵: چشم وا کردم به چندین رنگ و بو ساغر زدم

غزل شماره ۲۰۸۶: دوش کز سیر بهار سوختن سر بر زدم

غزل شماره ۲۰۸۷: رفتم از خویش و به بزم جلوه‌اش لنگر زدم

غزل شماره ۲۰۸۸: پر نفس می‌سوخت ما و من ز غیرت تن زدم

غزل شماره ۲۰۸۹: امشب ان مست ناز می‌رسدم

غزل شماره ۲۰۹۰: نه تعین نه ناز می‌رسدم

غزل شماره ۲۰۹۱: آرزویی در گره بستم دری یکتا شدم

غزل شماره ۲۰۹۲: بالی از آزادی افشاندم قفس پیما شدم

غزل شماره ۲۰۹۳: چون حباب آن دم که سیر آهنگ این دریا شدم

غزل شماره ۲۰۹۴: زبن باغ تا ستمکش نشو و نما شدم

غزل شماره ۲۰۹۵: حیف سازت‌ که منش پرده آهنگ شدم

غزل شماره ۲۰۹۶: خاک بودم آب گشتم‌ گل شدم

غزل شماره ۲۰۹۷: کام از جهان گرفتم و ناکام هم شدم

غزل شماره ۲۰۹۸: در گلستانی که محو آن‌ گل خودرو شدم

غزل شماره ۲۰۹۹: باغ هستی نیست جز رنگی‌ که‌ گرداند عدم

غزل شماره ۲۱۰۰: با صد حضور باز طلبکارت آمدم

غزل شماره ۲۱۰۱: دور از آن در چند در هر دشت و در گرداندم

غزل شماره ۲۱۰۲: سحر ز شرم رخت مطلعی به تاب رساندم

غزل شماره ۲۱۰۳: شباب رفت و من از یأس مبتلا ماندم

غزل شماره ۲۱۰۴: ندارم رشته دیگر که آیین طلب بندم

غزل شماره ۲۱۰۵: به یاد نرگس او هر طرف احرام می‌بندم

غزل شماره ۲۱۰۶: چو بوی‌گل به نظرها نقاب نگشودم

غزل شماره ۲۱۰۷: زا‌ن ناله‌ که شب بی ‌رخت افراخته بودم

غزل شماره ۲۱۰۸: به باغی که چون صبح خندیده بودم

غزل شماره ۲۱۰۹: شبی کز خیال توگل چیده بودم

غزل شماره ۲۱۱۰: صد بیابان جنون آن طرف هوش خودم

غزل شماره ۲۱۱۱: ناله عجز نوای لب خاموش خودم

غزل شماره ۲۱۱۲: تحیر آینه عالم مثال خودم

غزل شماره ۲۱۱۳: گاه خرد جوهرم‌، گاه جنون خودم

غزل شماره ۲۱۱۴: گرنه شرابم چرا ساقی خون خودم

غزل شماره ۲۱۱۵: از قاصد دلبر خبر دل طلبیدم

غزل شماره ۲۱۱۶: درین‌ گلشن نه بویی دیدم و نی‌ رنگ فهمیدم

غزل شماره ۲۱۱۷: سر تمنای پایبوسی به هر در و دشت می‌کشیدم

غزل شماره ۲۱۱۸: سحر کیفیت دیدار از ایینه پرسیدم

غزل شماره ۲۱۱۹: به سودای هوس عمری درین بازارگردیدم

غزل شماره ۲۱۲۰: به صد وحشت رفیق آه بی تاثیر گردیدم

غزل شماره ۲۱۲۱: ز خودداری چو موج گوهر آخر سنگ گردیدم

غزل شماره ۲۱۲۲: تا درتن باغ‌گل افشان نموگردیدم

غزل شماره ۲۱۲۳: شب که آیینه آن آینه‌رو گردیدم

غزل شماره ۲۱۲۴: هزار آینه با خود دچار کردم و دیدم

غزل شماره ۲۱۲۵: خون خوردم و زین باغ به رنگی نرسیدم

غزل شماره ۲۱۲۶: بسکه چون طاوو‌س‌، پیچیده‌ست مستی در سرم

غزل شماره ۲۱۲۷: بس که در هجر تو فرسود از ضعیفی پیکرم

غزل شماره ۲۱۲۸: سرمه شد آخر به خواب بی‌خودیها پیکرم

غزل شماره ۲۱۲۹: شعله بی‌طاقتی افسرده در خاکسترم

غزل شماره ۲۱۳۰: گر از سایه یک نقش پا برترم

غزل شماره ۲۱۳۱: محو دلم مپرس ز تحقیق عنصرم

غزل شماره ۲۱۳۲: همچو آیینه تحیر سفرم

غزل شماره ۲۱۳۳: همچو شمع از خویش بر انداز وحشت برترم

غزل شماره ۲۱۳۴: هیهات تا که از نظرم رفت دلبرم

غزل شماره ۲۱۳۵: بر خموشی زده‌ام فکر خروشی دارم

غزل شماره ۲۱۳۶: به زور شعله آواز حسرت‌ گرم رفتارم

غزل شماره ۲۱۳۷: به هوس چون پر طاووس چمنها دارم

غزل شماره ۲۱۳۸: بیکس شهیدم خون هم ندارم

غزل شماره ۲۱۳۹: جز سوختن به یادت مشقی دگر ندارم

غزل شماره ۲۱۴۰: حباب‌وارکه کرد اینقدرگرفتارم

غزل شماره ۲۱۴۱: دل با تو سفرکرد و تهی ماند کنارم

غزل شماره ۲۱۴۲: ز بس لبریز حسرت دارد امشب شوق دیدارم

غزل شماره ۲۱۴۳: زخمی به دل از دست نگارین تو دارم

غزل شماره ۲۱۴۴: فسرده در غبار دهر چون آیینه زنگارم

غزل شماره ۲۱۴۵: ازین صحرای بی‌حاصل دگر با خود چه بردارم

غزل شماره ۲۱۴۶: خیال آن مژه عمریست در نظر دارم

غزل شماره ۲۱۴۷: ز سور و ماتم این انجمنهاکی خبر دارم

غزل شماره ۲۱۴۸: فغان‌ گل می‌کند هرگه به ‌وحشت‌ گام بردارم

غزل شماره ۲۱۴۹: عروج همتی در کار دارم

غزل شماره ۲۱۵۰: سرشک بیخودم عیش می ناب دگر دارم

غزل شماره ۲۱۵۱: چو اشک امشب به ساغر باده نابی دگر دارم

غزل شماره ۲۱۵۲: به دشت بیخودی آوازه شوق جرس دارم

غزل شماره ۲۱۵۳: پر افشانم چو صبح اما گرفتاری هوس دارم

غزل شماره ۲۱۵۴: درین حیرتسرا عمریست افسون جرس دارم

غزل شماره ۲۱۵۵: می‌پرست ایجادم نشئه ازل دارم

غزل شماره ۲۱۵۶: به حسرت غنچه‌ام یعنی به دلتنگی وطن دارم

غزل شماره ۲۱۵۷: مقیم وحدتم هر چند در کثرت وطن دارم

غزل شماره ۲۱۵۸: به رنگ شمع ممکن نیست سوز دل نهان دارم

غزل شماره ۲۱۵۹: در آن محفل‌ که‌ام من تا بگویم این و آن دارم

غزل شماره ۲۱۶۰: عمری‌ست ز اسباب غنا هیچ ندارم

غزل شماره ۲۱۶۱: می‌ام به‌ ساغر اگر خشک شد خمار ندارم

غزل شماره ۲۱۶۲: عبرت انجمن جایی‌ست مأمنی که من دارم

غزل شماره ۲۱۶۳: مپرسید از معاش خنده عنوانی‌ که من دارم

غزل شماره ۲۱۶۴: ببین به ساز و مپرس از ترانه‌ای‌ که ندارم

غزل شماره ۲۱۶۵: چو سایه خاک به سر داغم از غمی‌ که ندارم

غزل شماره ۲۱۶۶: به هستی از اثر اعتبار مایه ندارم

غزل شماره ۲۱۶۷: خاموشم و بیتابی فریاد تو دارم

غزل شماره ۲۱۶۸: شبی‌که بی‌توجهان را به یاس تنگ برآرم

غزل شماره ۲۱۶۹: غبار یأسم به هر تپیدن هزار بیداد می‌نگارم

غزل شماره ۲۱۷۰: مسلمان‌ گشتم و هیچ از میان نگسست زنارم

غزل شماره ۲۱۷۱: من درین بحر، نه‌ کشتی نه‌ کدو می‌آرم

غزل شماره ۲۱۷۲: بر آسمان رسانم و گر بر هوا برم

غزل شماره ۲۱۷۳: بر ندارد شوخی از طبع ادب تخمیر شرم

غزل شماره ۲۱۷۴: ز دشت بیخودی می‌آیم از وضع ادب دورم

غزل شماره ۲۱۷۵: شعورت خواه مستم وانماید خواه مخمورم

غزل شماره ۲۱۷۶: نی سر تعمیر دل دارم نه تن می‌پرورم

غزل شماره ۲۱۷۷: چه حاجتست به بند گران تدبیرم

غزل شماره ۲۱۷۸: چه نیرنگست یارب در تماشاگاه تسخیرم

غزل شماره ۲۱۷۹: ز بس ضعیف مزاج جهان تدبیرم

غزل شماره ۲۱۸۰: نمی‌باشد تهی یک پرده از آهنگ تسخیرم

غزل شماره ۲۱۸۱: چه دولت است که من نامت از ادب گیرم

غزل شماره ۲۱۸۲: ز سودای چشم تو تا کام ‌گیرم

غزل شماره ۲۱۸۳: چو ماه نو به چندین حسرت از خود کام می‌گیرم

غزل شماره ۲۱۸۴: سراغ عیش ز عمر نمانده می‌گیرم

غزل شماره ۲۱۸۵: اگر ساقی ز موج باده بندد رشته سازم

غزل شماره ۲۱۸۶: حیرت دمد از شوخی گل کردن رازم

غزل شماره ۲۱۸۷: ز بال نارسا بر خویش پیچیده است پروازم

غزل شماره ۲۱۸۸: ز فیض‌ ناتوانی مصرعی در خلق ممتازم

غزل شماره ۲۱۸۹: به حیرت خویش را بیگانه ادراک می‌سازم

غزل شماره ۲۱۹۰: به ذوق جستجویت جیب هستی چاک می‌سازم

غزل شماره ۲۱۹۱: نفس را بعد ازین در سوختن افسانه می‌سازم

غزل شماره ۲۱۹۲: چو سرو از ناز بر جوی حیا بالیدنت نازم

غزل شماره ۲۱۹۳: زرنگ ناز چون گل بزم عشرت چیدنت نازم

غزل شماره ۲۱۹۴: قیامت‌ کرد گل در پیرهن بالیدنت نازم

غزل شماره ۲۱۹۵: به لب حرف طلب دزدم به دل شور هوس سوزم

غزل شماره ۲۱۹۶: شرار سنگم و در فکر کار خویش می‌سوزم

غزل شماره ۲۱۹۷: آمد ز گلشن ناز آن جوهر تبسم

غزل شماره ۲۱۹۸: واکرد صبح آهی بر دل در تبسم

غزل شماره ۲۱۹۹: باز از جهان حسرت دیدار می‌رسم

غزل شماره ۲۲۰۰: از ضعف بسکه در همه جا دیر می‌رسم

غزل شماره ۲۲۰۱: تا نفس آب زندگیست هیچ به بو نمی‌رسم

غزل شماره ۲۲۰۲: چه‌سان با دوست درد و داغ چندین ساله بنویسم

غزل شماره ۲۲۰۳: ز چاک سینه آهی می‌نو‌بسم

غزل شماره ۲۲۰۴: جنون ذره‌ام در ساز وحشت سخت قلاشم

غزل شماره ۲۲۰۵: بی روی تو گر گریه به اندازه‌ کند چشم

غزل شماره ۲۲۰۶: تا دفتر حیرت ز رخش تازه کند چشم

غزل شماره ۲۲۰۷: تا جلوه‌ات پر افشاند از آشیانه چشم

غزل شماره ۲۲۰۸: تا می ز جام همت بد مست می‌کشم

غزل شماره ۲۲۰۹: چون شمع زحمتی که به شبگیر می‌کشم

غزل شماره ۲۲۱۰: تیغ آهی بر صف اندوه امکان می‌کشم

غزل شماره ۲۲۱۱: به عرض جوهر طاقت درین محیط خموشم

غزل شماره ۲۲۱۲: جنون از بس قیامت ریخت بر آیینه هوشم

غزل شماره ۲۲۱۳: چو دریا یک قلم موجست شوق بیخودی جوشم

غزل شماره ۲۲۱۴: ز بسکه حیرت دیدار برده است ز هوشم

غزل شماره ۲۲۱۵: ز بسکه شور جنون‌گشت برق‌کلبه هوشم

غزل شماره ۲۲۱۶: ز فیض‌ گریه سرشار افسردن فراموشم

غزل شماره ۲۲۱۷: زبن سجده خود دار تفاخر چه فروشم

غزل شماره ۲۲۱۸: گهی در شعله می‌غلتم گهی با آب می‌جوشم

غزل شماره ۲۲۱۹: ندانم مژده وصل‌ که شد برق افکن هوشم

غزل شماره ۲۲۲۰: نه مضمون نقش می‌بندم نه لفظ از پرده می‌جوشم

غزل شماره ۲۲۲۱: در عالم حق شهرت باطل چه فروشم

غزل شماره ۲۲۲۲: ز حرف راحت اسباب دنیا پنبه درگوشم

غزل شماره ۲۲۲۳: ندانم مژده آواز پای کیست در گوشم

غزل شماره ۲۲۲۴: قفای زانوی پیری مقیم خلوت خویشم

غزل شماره ۲۲۲۵: چراغ خامشم حسرت نگاه محفل خویشم

غزل شماره ۲۲۲۶: چنین آفت نصیب از طبع راحت دشمن خویشم

غزل شماره ۲۲۲۷: غبار عجز پروازی مقیم دامن خویشم

غزل شماره ۲۲۲۸: نه گر‌دون بلندی نی زمین پستی خویشم

غزل شماره ۲۲۲۹: در مکتب تأمل فارغ ز صوت و حرفم

غزل شماره ۲۲۳۰: به صدگردون تسلسل بست دور ساغر عشقم

غزل شماره ۲۲۳۱: از شوق تو ای شمع طرب بعد هلاکم

غزل شماره ۲۲۳۲: در حسرت ‌آن شمع طرب بعد هلاکم

غزل شماره ۲۲۳۳: دو روزی گو به خون گل کرده باشد چشم نمناکم

غزل شماره ۲۲۳۴: زین ‌گریه اگر باد برد حاصل خاکم

غزل شماره ۲۲۳۵: از کجا وهم دو رنگی به قدح ریخته بنگم

غزل شماره ۲۲۳۶: به اقبال حضورت صد گلستان عیش در چنگم

غزل شماره ۲۲۳۷: به رنگ‌گلشن ازفیض حضورت عشرت آهنگم

غزل شماره ۲۲۳۸: چکیدنهای اشکم یا شکست شیشه رنگم

غزل شماره ۲۲۳۹: چمن طراز شکوه جهان نیرنگم

غزل شماره ۲۲۴۰: ز بس گرد وحشت گرفته است تنگم

غزل شماره ۲۲۴۱: نمی‌دانم هجوم آباد سودای چه نیرنگم

غزل شماره ۲۲۴۲: مزرع تسلیم ادب حاصلم

غزل شماره ۲۲۴۳: ننمود غنچه‌ات آنقدر ادب اقتضای تاملم

غزل شماره ۲۲۴۴: بی شبهه تحقیق نه شخصم نه مثالم

غزل شماره ۲۲۴۵: تحیر سوخت پروازم فسردن کرد پامالم

غزل شماره ۲۲۴۶: ز بس صرف ادب پیمایی عجز است احوالم

غزل شماره ۲۲۴۷: عمری‌ست قیامتکده گردش حالم

غزل شماره ۲۲۴۸: بعد کشتن نیز پنهان نیست داغ بسملم

غزل شماره ۲۲۴۹: به این طاقت نمی‌دانم چه خواهد بود انجامم

غزل شماره ۲۲۵۰: چنین ز شرم‌ که‌ گردید سرنگون جامم

غزل شماره ۲۲۵۱: دوری بزمت در غم‌ و شادی ‌گر کند این می قسمت جامم

غزل شماره ۲۲۵۲: نشد از سعی تمکین وحشتی آسودگی رامم

غزل شماره ۲۲۵۳: چندین مژه بنشست رگ خواب به چشمم

غزل شماره ۲۲۵۴: از عزت و خواری نه امید است نه بیمم

غزل شماره ۲۲۵۵: شکوه فقر ملک بی‌نیازی‌ کرد تسلیمم

غزل شماره ۲۲۵۶: تا کی ستم‌ کند سر بی‌مغز بر تنم

غزل شماره ۲۲۵۷: در تجرد تهمتی دیگر ندوزی بر تنم

غزل شماره ۲۲۵۸: دیده‌ای داری چه می‌پرسی ز جیب و دامنم

غزل شماره ۲۲۵۹: شرار کاغذ فرصت کمینم

غزل شماره ۲۲۶۰: برون دل نتوان یافت‌ گرد جولانم

غزل شماره ۲۲۶۱: به سودای بهار جلوه‌ات عمریست‌گریانم

غزل شماره ۲۲۶۲: به نقش سخت رویی‌های مردم بس‌که حیرانم

غزل شماره ۲۲۶۳: ز صد ابرام بیش است انفعال چشم حیرانم

غزل شماره ۲۲۶۴: نی قابل سودم نه سزاوار زیانم

غزل شماره ۲۲۶۵: هر چند درین مرحله بی تاب و توانم

غزل شماره ۲۲۶۶: باز دل مست نوایی‌ست که من می‌دانم

غزل شماره ۲۲۶۷: دلیل کاروان اشکم آه سرد رامانم

غزل شماره ۲۲۶۸: نه فکر غنچه نی اندیشه ‌گل می‌کند شبنم

غزل شماره ۲۲۶۹: اگردریا نگیرد خرده بر بیش و کم شبنم

غزل شماره ۲۲۷۰: دل را به یاد روی کسی یاد می‌کنم

غزل شماره ۲۲۷۱: آمدم طرح بهار تازه‌ای انشا کنم

غزل شماره ۲۲۷۲: وحشتی‌ کو تا وداع اینهمه غوغا کنم

غزل شماره ۲۲۷۳: چون سپند اظهار مطلب ازکجا پیداکنم

غزل شماره ۲۲۷۴: کو فضایی که نفس را ز دل آزاد کنم

غزل شماره ۲۲۷۵: باده ندارم که به ساغرکنم

غزل شماره ۲۲۷۶: به‌کمین دعوی هستی‌ام‌ که چو شمعش از نظر افکنم

غزل شماره ۲۲۷۷: بعد ازین از صحبت این دیو مردم رم کنم

غزل شماره ۲۲۷۸: زان پری چون شیشه تا کی شکوه‌ای خالی‌ کنم

غزل شماره ۲۲۷۹: ای طرب وجدی که باز آغوش گل وامی‌کنم

غزل شماره ۲۲۸۰: بعد ازین در گوشه دل چون نفس جا می‌کنم

غزل شماره ۲۲۸۱: گاهی به ناله‌ گه به تپش ‌گرد می‌کنم

غزل شماره ۲۲۸۲: شمع‌سان چشمی ‌کز اشک آتشین تر می‌کنم

غزل شماره ۲۲۸۳: چیزی از خود هر قدم زیر قدم‌ گم می‌کنم

غزل شماره ۲۲۸۴: چون شرار کاغذ امشب عیش خرمن می‌کنم

غزل شماره ۲۲۸۵: بس که در شغل ندامت روز و شب جان می‌کنم

غزل شماره ۲۲۸۶: زندگی را از قد خم عبرت آگه می‌کنم

غزل شماره ۲۲۸۷: دل را به مستی از من و ما ساده می‌کنم

غزل شماره ۲۲۸۸: دعوت تنزیه حسن بی‌مثالی می‌کنم

غزل شماره ۲۲۸۹: صفحه هستی شرر تاراج آهی می‌کنم

غزل شماره ۲۲۹۰: باز بیتابانه ایجاد نوایی می‌کنم

غزل شماره ۲۲۹۱: عمرها شد از ادب موج گهر در دامنم

غزل شماره ۲۲۹۲: ادب سرشته عجزم مپرس از آیینم

غزل شماره ۲۲۹۳: بی دستگاهیی بود چون شمع در کمینم

غزل شماره ۲۲۹۴: ز نور عالم امکان گر انتخاب گزینم

غزل شماره ۲۲۹۵: تا چند ز غفلت طرب اندیش نشینم

غزل شماره ۲۲۹۶: کر شدم تا چند شور حق و باطل بشنوم

غزل شماره ۲۲۹۷: از انفعال عشرت موهوم آگهم

غزل شماره ۲۲۹۸: پرواز بی نشانی دارد دماغ جاهم

غزل شماره ۲۲۹۹: به هر طرف‌ که هوای سفر شکست‌ کلاهم

غزل شماره ۲۳۰۰: چون خامه از ضعیفی افلاک دستگاهم

غزل شماره ۲۳۰۱: صید کمند شوقی‌ست از مهر تا به ما هم

غزل شماره ۲۳۰۲: کباب عافیتم بیدماغ افسر جاهم

غزل شماره ۲۳۰۳: وقت است‌کنیم‌گریه با هم

غزل شماره ۲۳۰۴: ز دل چون غنچه یک چاک‌ گریبانگیر می‌خواهم

غزل شماره ۲۳۰۵: شب وصل است از بخت اندکی توقیر می‌خواهم

غزل شماره ۲۳۰۶: آه دود آخته‌ای می‌خواهم

غزل شماره ۲۳۰۷: ای نرگست حیاکده صلح و جنگ هم

غزل شماره ۲۳۰۸: در جیب غنچه بوی بهار است و رنگ هم

غزل شماره ۲۳۰۹: خوشا عهدی‌ که غم‌ کوس تسلی می‌زد و دل هم

غزل شماره ۲۳۱۰: نه تنها ناامید وصل یارم دورم از دل هم

غزل شماره ۲۳۱۱: سر خوش آن نرگس مستانه‌ایم

غزل شماره ۲۳۱۲: منم آن نشئه فطرت‌ که خمستان قدیم

غزل شماره ۲۳۱۳: نه خط شناس امیدم نه درس محرم بیم

غزل شماره ۲۳۱۴: به رنگ خامه ز بس ناتوانی اجزایم

غزل شماره ۲۳۱۵: پروانه شوم یا پر طاووس گشایم

غزل شماره ۲۳۱۶: تا حسرت سر منزل او برد ز جایم

غزل شماره ۲۳۱۷: نه وحدت سرایم نه‌کثرت نوایم

غزل شماره ۲۳۱۸: با عشق نه نامیست نه ننگم‌ که برآیم

غزل شماره ۲۳۱۹: رنگ پر ریخته الفت گلزار توایم

غزل شماره ۲۳۲۰: چون سبحه یک دو روز که با هم نشسته‌ایم

غزل شماره ۲۳۲۱: بر سینه داغ‌های تمنا نوشته‌ایم

غزل شماره ۲۳۲۲: سطری اگر ز وضع جهان وانوشته‌ایم

غزل شماره ۲۳۲۳: چون قلم راه تجرد بسکه تنها رفته‌ایم

غزل شماره ۲۳۲۴: گر در هوای او قدمی پیش رفته‌ایم

غزل شماره ۲۳۲۵: چون غنچه در خیال تو هرگاه رفته‌ایم

غزل شماره ۲۳۲۶: یکدم آسایش به صد ابرام پیدا کرده‌ایم

غزل شماره ۲۳۲۷: دیده انتظار را دام امید کرده‌ایم

غزل شماره ۲۳۲۸: با کف خاکستری سودای اخگر کرده‌ایم

غزل شماره ۲۳۲۹: دور هستی پیش از گامی تمامش کرده‌ایم

غزل شماره ۲۳۳۰: نشنیده حرف چند که ما گوش‌ کرده‌ایم

غزل شماره ۲۳۳۱: در جگر صد رنگ توفان ‌کرده‌ایم

غزل شماره ۲۳۳۲: نسخه هیچیم‌، وهمی از عدم آورده‌ایم

غزل شماره ۲۳۳۳: صبح است و ما دماغ تمنا رسانده‌ایم

غزل شماره ۲۳۳۴: از زندگی به جز غم فردا نمانده‌ایم

غزل شماره ۲۳۳۵: زین صفر کز عدم در هستی گشوده‌ایم

غزل شماره ۲۳۳۶: یاران نه در چمن نه به‌باغی رسیده‌ایم

غزل شماره ۲۳۳۷: پایمالیم و فارغ ازگله‌ایم

غزل شماره ۲۳۳۸: به ذوق سجده باز از عدم گلباز می‌آیم

غزل شماره ۲۳۳۹: عمری‌ست در نظرها اشک عرق نقابیم

غزل شماره ۲۳۴۰: سایه‌وار از نارسایان جهان غربتیم

غزل شماره ۲۳۴۱: هیچ می‌دانی مآل خود چرا نشناختیم

غزل شماره ۲۳۴۲: حسرتی در دل نماند از بسکه ما واسوختیم

غزل شماره ۲۳۴۳: یاد آن فرصت‌ که ما هم عذر لنگی داشتیم

غزل شماره ۲۳۴۴: یاد آن فرصت‌ که عیش رایگانی داشتیم

غزل شماره ۲۳۴۵: جبهه فکر ز خجلت عرق افشان ‌کردیم

غزل شماره ۲۳۴۶: دیده را باز به دیدار که حیران کردیم

غزل شماره ۲۳۴۷: دوش‌کز دود جگر طرح شببشان‌کردیم

غزل شماره ۲۳۴۸: از چاک گریبان به دلی راه نکردیم

غزل شماره ۲۳۴۹: چشم پوشیدیم و برما و من استغنا زدیم

غزل شماره ۲۳۵۰: بی‌تکلف گرگدا گشتیم و گر سلطان شدیم

غزل شماره ۲۳۵۱: قابل بار امانتها مگو آسان شدیم

غزل شماره ۲۳۵۲: عشق هویی زد به صد مستی جنون باز آمدیم

غزل شماره ۲۳۵۳: فرصت‌کمین پرواز چون ناله سپندیم

غزل شماره ۲۳۵۴: تا سایه صفت آینه از زنگ زدودیم

غزل شماره ۲۳۵۵: جز حیرت ازین مزرعه خرمن ننمودیم

غزل شماره ۲۳۵۶: خاک نمیم امروز دی محو یاد بودیم

غزل شماره ۲۳۵۷: درکارگاه تحقیق غیر از عدم نبودیم

غزل شماره ۲۳۵۸: جغد ویرانه خیال خودیم

غزل شماره ۲۳۵۹: چون نگه عمریست داغ چشم حیران خودیم

غزل شماره ۲۳۶۰: خلوت‌پرست گوشه حیرانی خودیم

غزل شماره ۲۳۶۱: عزت‌ کلاه بی سر و سامانی خودیم

غزل شماره ۲۳۶۲: سودیم سراپا و به پایی نرسیدیم

غزل شماره ۲۳۶۳: صد شکرکه جز عجز گیاهی ندمیدیم

غزل شماره ۲۳۶۴: برکاغذ آتش زده هر چند سواریم

غزل شماره ۲۳۶۵: عمرها شد عرق از هستی مبهم داریم

غزل شماره ۲۳۶۶: تا خامه‌وار خود را از سعی وا نداریم

غزل شماره ۲۳۶۷: تا چند به هر مرده و بیمار بگریم

غزل شماره ۲۳۶۸: وقت‌ست کنم شور جنون عام و بگریم

غزل شماره ۲۳۶۹: فریاد کز توهم نامحرم حضوریم

غزل شماره ۲۳۷۰: خیز کز درس دویی سر خط عاری گیریم

غزل شماره ۲۳۷۱: پیمانه غناکده بی‌مثالیم

غزل شماره ۲۳۷۲: از کمال سرکشی عاجزترین عالمیم

غزل شماره ۲۳۷۳: بی شبهه نیست هستی از بسکه ناتوانیم

غزل شماره ۲۳۷۴: در رهت نا رفته از خود هر طرف سر می‌زنیم

غزل شماره ۲۳۷۵: صبح تمنا دمید، دل چمنستان ‌کنیم

غزل شماره ۲۳۷۶: به هر جا رفته‌ام از خویشتن راه تو می‌پویم

غزل شماره ۲۳۷۷: فسردن نیست ممکن دست بردارد ز پهلویم

غزل شماره ۲۳۷۸: نه لفظ از پرده می‌جوشد نه معنی می‌دهد رویم

غزل شماره ۲۳۷۹: به‌کنج نیستی عمریست جای خویش می‌جویم

غزل شماره ۲۳۸۰: شررواری ز فرصت رو نمای خویش می‌جویم

غزل شماره ۲۳۸۱: حرفم همه از مغز است از پوست نمی‌گویم

غزل شماره ۲۳۸۲: شکوه اسباب چند، دل به رمیدن دهیم

غزل شماره ۲۳۸۳: اسمیم بی‌مسمی دیگر چه وانماییم

غزل شماره ۲۳۸۴: بیگانه وضعیم یا آشناییم

غزل شماره ۲۳۸۵: چون ‌کاغذ آتش‌زده مهمان بقاییم

غزل شماره ۲۳۸۶: دل حیرت آفرین است هر سو نظرگشاییم

غزل شماره ۲۳۸۷: عمری‌ست به‌صحرای طلب عجز دراییم

غزل شماره ۲۳۸۸: گر ما گوییم‌، ماکجاییم

غزل شماره ۲۳۸۹: شکست رنگ که بود آبیار این‌ گلشن

غزل شماره ۲۳۹۰: صفای دل به چراغ بقا دهد روغن

غزل شماره ۲۳۹۱: عمرها در پرده بود اسرار وهم ما و من

غزل شماره ۲۳۹۲: آخر از بار تعلق‌های اسباب جهان

غزل شماره ۲۳۹۳: بر آن سرم‌ کز جنون نمایم بلند و پست خیال یکسان

غزل شماره ۲۳۹۴: بسته‌ام چشم امید از الفت اهل جهان

غزل شماره ۲۳۹۵: بعد مردن از غبارم‌ کیست تا یابد نشان

غزل شماره ۲۳۹۶: تا بگذرم به صد سر و گردن ز آسمان

غزل شماره ۲۳۹۷: در شکوه صافدل ندهد رخصت زبان

غزل شماره ۲۳۹۸: زهی به شوخی بهار نازت شکسته رنگ غرور امکان

غزل شماره ۲۳۹۹: سخت جانی هرکجا آید به عرض امتحان

غزل شماره ۲۴۰۰: صورت اظهار معنی نیست محتاج بیان

غزل شماره ۲۴۰۱: گشاد چشمی نشد نصیبم به سیر نیرنگ این دبستان

غزل شماره ۲۴۰۲: وارستگی ز حسن دگر می‌دهد نشان

غزل شماره ۲۴۰۳: گرچه جز ذکرت نمی‌گنجد حدیثی در زبان

غزل شماره ۲۴۰۴: کرد حرف بی‌نشانم عالمی را تر زبان

غزل شماره ۲۴۰۵: ای التفات نام تو گیرایی زبان

غزل شماره ۲۴۰۶: تا کی غرور انجمن آرایی زبان

غزل شماره ۲۴۰۷: از سعی ما نیامد جز زور درگریبان

غزل شماره ۲۴۰۸: خداست حاصل خدمت‌ گزین درویشان

غزل شماره ۲۴۰۹: ازتب شوق‌ که دارد اینقدر تاب استخوان

غزل شماره ۲۴۱۰: عرقها دارد آن شمع حیا لیک از نظر پنهان

غزل شماره ۲۴۱۱: غرور خودنمایی تا کنیم از یکدگر پنهان

غزل شماره ۲۴۱۲: ای حاجتت دلیل به ادبار زیستن

غزل شماره ۲۴۱۳: سجده خواریست آب رو پی نان ریختن

غزل شماره ۲۴۱۴: سر به زیر تیغ و پا بر خار باید تاختن

غزل شماره ۲۴۱۵: می‌روم هر جا به ذوق عافیت اندوختن

غزل شماره ۲۴۱۶: ما و نگاه شرمگین از تک و تاز دوختن

غزل شماره ۲۴۱۷: تا تب عشق آتشم را داد سر در سوختن

غزل شماره ۲۴۱۸: کس چو شمع من نبوده‌ست آشنای سوختن

غزل شماره ۲۴۱۹: زان تغافل‌گر چرا ناشاد باید زیستن

غزل شماره ۲۴۲۰: گر به این ساز است دور از وصل جانان زیستن

غزل شماره ۲۴۲۱: آینه وصل چیست‌، حیرتی آراستن

غزل شماره ۲۴۲۲: به وادیی که فروشد غبار ما ننشستن

غزل شماره ۲۴۲۳: صفا گل‌ کرده‌ای تا کی غبار رنگ نشکستن‌

غزل شماره ۲۴۲۴: خوش عشرت است دمبدم از غم‌گریستن

غزل شماره ۲۴۲۵: داغم ز ابر دیده به ‌شبنم گریستن

غزل شماره ۲۴۲۶: هر چند نیست بی‌سبب از غم‌گریستن

غزل شماره ۲۴۲۷: آگهی تا کی ‌کند روشن چراغ خویشتن

غزل شماره ۲۴۲۸: آفت است اینجا مباش ایمن ز سر برداشتن

غزل شماره ۲۴۲۹: تا به کی چون‌ شمع‌ باید تاج زر برداشتن

غزل شماره ۲۴۳۰: کار آسانی مدان تاج کمر برداشتن

غزل شماره ۲۴۳۱: پیرگشتم چند رنج آب وگل برداشتن

غزل شماره ۲۴۳۲: منفعل خلق را ناز صنم داشتن

غزل شماره ۲۴۳۳: پر ملاف از جوهر باریک بینی داشتن

غزل شماره ۲۴۳۴: به خود داری فسردن گرم کردی جای بگذشتن

غزل شماره ۲۴۳۵: چو موج‌گوهر ازین بحر بی‌تعب نگذشتن

غزل شماره ۲۴۳۶: از جوا‌ن حسن سلوک پیر نتوان یافتن

غزل شماره ۲۴۳۷: عجز ما جولانگر تدبیر نتوان یافتن

غزل شماره ۲۴۳۸: بر خط ترک طلب گر راه خواهی یافتن

غزل شماره ۲۴۳۹: از ناله دل ما تا کی رمیده رفتن

غزل شماره ۲۴۴۰: یاد ابروی کجی زد به دل ما ناخن

غزل شماره ۲۴۴۱: اشکم ز بی‌قراری زد بر در چکیدن

غزل شماره ۲۴۴۲: روانی نیست محو جلوه را بی‌آب‌گردیدن

غزل شماره ۲۴۴۳: آه ناکام چه مقدار توان خون خوردن

غزل شماره ۲۴۴۴: به خود پیچیده‌ام نالیدنم نتوان‌ گمان بردن

غزل شماره ۲۴۴۵: جایی ‌که بود پیش بری پیش نبردن

غزل شماره ۲۴۴۶: در این محفل ندارد یمن راحت چشم واکردن

غزل شماره ۲۴۴۷: ندارد موج جز طومار رمز بحر وا کردن

غزل شماره ۲۴۴۸: خوشا ذوق فنا و وحشت ساز شرر کردن

غزل شماره ۲۴۴۹: دل روشن چه لازم تیره از عرض هنر کردن

غزل شماره ۲۴۵۰: بی سیر عبرتی نیست ترک حیا نکردن

غزل شماره ۲۴۵۱: اگر مشت غبار خود پر‌یشان می‌توان‌کردن

غزل شماره ۲۴۵۲: به دل‌ گر یک شرر شوق تو پنهان می‌توان ‌کردن

غزل شماره ۲۴۵۳: چقدر بهار دارد سوی دل نگاه کردن

غزل شماره ۲۴۵۴: دمی ز عبرت اگر خم‌ کند حیا گردن

غزل شماره ۲۴۵۵: گر به خون مشتاقان تیغ او کشد گردن

غزل شماره ۲۴۵۶: از خود سری مچینید ادبار تا به‌گردن

غزل شماره ۲۴۵۷: با ما نساخت آخر ذوق شراب خوردن

غزل شماره ۲۴۵۸: چه دارد این گیر و دار هستی‌ گداز صد نام و ننگ خوردن

غزل شماره ۲۴۵۹: چه بود سر و کار غلط سبقان در علم و عمل به فسانه زدن

غزل شماره ۲۴۶۰: نسزد زجوهرفطرتت به جنون شبهه وشک زدن

غزل شماره ۲۴۶۱: گر حنا بر خاک پایت جبهه ساخواهد شدن

غزل شماره ۲۴۶۲: موج خونم هر قدر توفان نما خواهد شدن

غزل شماره ۲۴۶۳: گر به این واماندگی مطلق عنان خواهم شدن

غزل شماره ۲۴۶۴: همعنان آهم آشوب جهان خواهم شدن

غزل شماره ۲۴۶۵: رساند عمر به جایی دل از وفا کندن

غزل شماره ۲۴۶۶: تا چند به عیب من وما چشم‌گشودن

غزل شماره ۲۴۶۷: خلقی‌ست غافل اینجا از کشتن و درودن

غزل شماره ۲۴۶۸: غنیمت ‌گیر چون آیینه محو شان خود بودن

غزل شماره ۲۴۶۹: دل را به باد دادیم آه از نظر گشودن

غزل شماره ۲۴۷۰: ظلم است به تشویش دل اقبال نمودن

غزل شماره ۲۴۷۱: آن عجز شهیدم‌ که به صد رنگ تپیدن

غزل شماره ۲۴۷۲: به مطلب می‌رساند وحشت از آفاق ورزبدن

غزل شماره ۲۴۷۳: چون ربشه در این باغ به افسون دمیدن

غزل شماره ۲۴۷۴: درس کمال خود گیر از ناله سر کشیدن

غزل شماره ۲۴۷۵: دل چیست که بی روی تو از درد تپیدن

غزل شماره ۲۴۷۶: ما را ز بار هستی تاکی غم خمیدن

غزل شماره ۲۴۷۷: مجو از ناله‌ام تاب نفس در سینه دزدیدن

غزل شماره ۲۴۷۸: ندارد ساز صحبتها بساط عافیت چیدن

غزل شماره ۲۴۷۹: پریشان ‌کرد چون خاموشی‌ام آواز گردیدن

غزل شماره ۲۴۸۰: سراغ دل نخواهی از من دیوانه پرسیدن

غزل شماره ۲۴۸۱: رسانده است به آن انجمن ز ما نرسیدن

غزل شماره ۲۴۸۲: آسان مکن تصور بار مغان کشیدن

غزل شماره ۲۴۸۳: از چرخ بار منت تا کی توان کشیدن

غزل شماره ۲۴۸۴: صبح است ازین مرحله یاس به در زن

غزل شماره ۲۴۸۵: بر شیشه خانه دل افسرده سنگ زن

غزل شماره ۲۴۸۶: بر حیرت اوضاع جهان یک مژه خم زن

غزل شماره ۲۴۸۷: بیا ای‌گرد راهت خرمن حسن

غزل شماره ۲۴۸۸: اگر حسرت پرستی خدمت ترک تمنا کن

غزل شماره ۲۴۸۹: به سعی بی‌نشانی آنسوی امکان رهی واکن

غزل شماره ۲۴۹۰: هوس ها می‌دمد زین باغ جوش گل تماشا کن

غزل شماره ۲۴۹۱: دل‌ گر نه داغ عشق فروزد کباب ‌کن

غزل شماره ۲۴۹۲: از دیده سراغ دل دیوانه طلب کن

غزل شماره ۲۴۹۳: حیا را دستگاه خودپسندیهای طاقت کن

غزل شماره ۲۴۹۴: قد خم‌ گشته را تا می‌توانی وقف طاعت ‌کن

غزل شماره ۲۴۹۵: به تماشای این چمن در مژگان فراز کن

غزل شماره ۲۴۹۶: از خاک یک دو پایه فروتر نزول ‌کن

غزل شماره ۲۴۹۷: غم تلاش مخور عجز را مقدم‌کن

غزل شماره ۲۴۹۸: از خودآرایی به‌جنس جاودان لنگر مکن

غزل شماره ۲۴۹۹: ای به عشرت متهم سامان درد سر مکن

غزل شماره ۲۵۰۰: ترشح مایه‌ای ناز دلی را محو احسان‌کن

غزل شماره ۲۵۰۱: ز پابوسش بهار عشرت جاوید سامان‌کن

غزل شماره ۲۵۰۲: دل پیش نظر گیر سر و برگ نمو ‌کن

غزل شماره ۲۵۰۳: سرمایه اظهار بقا هیچکسی کن

غزل شماره ۲۵۰۴: صف حرص و هوا در هم شکستی‌ کجکلاهی‌ کن

غزل شماره ۲۵۰۵: رهت سنگی ندارد ای شرر وجد رهایی‌ کن

غزل شماره ۲۵۰۶: در جنون جوش سویدا تنگ دارد جای من

غزل شماره ۲۵۰۷: آزادی آخر بد باخت با من

غزل شماره ۲۵۰۸: چون صبح نخندد ز قبایم غم دامن

غزل شماره ۲۵۰۹: نشاند عجزم بر آستانی که محوم از جیب تا به دامن

غزل شماره ۲۵۱۰: عرق دارد عنان احتیاج بی‌نقاب من

غزل شماره ۲۵۱۱: محیط جلوه او موج خیز است از سراب من

غزل شماره ۲۵۱۲: به وهم این و آن خون شد دل غفلت‌پرست من

غزل شماره ۲۵۱۳: ز شوخی تا قدح می‌گیرد آن بیدار مست من

غزل شماره ۲۵۱۴: گلفزوش از پرتو شمع من است این انجمن

غزل شماره ۲۵۱۵: جانکنیها چیده هستی تا عدم بنیاد من

غزل شماره ۲۵۱۶: تمثال فنایم چه نشان‌؟ کو اثر من

غزل شماره ۲۵۱۷: خار خار کیست در طبع الم تخمیر من

غزل شماره ۲۵۱۸: زین شکر که تا کوی تو شد راهبر من

غزل شماره ۲۵۱۹: درین وادی که می‌یابد سراغ اعتبار من

غزل شماره ۲۵۲۰: ز بس محو است نقش آرزوها در کنار من

غزل شماره ۲۵۲۱: سوخته لاله‌زار من رفته گل از کنار من

غزل شماره ۲۵۲۲: نیامد کوشش بیحاصل گردون به کار من

غزل شماره ۲۵۲۳: به این حیرت اگر باشد خروشی ناگزیر من

غزل شماره ۲۵۲۴: به پهلو ناوک درد که دارد گوشه‌گیر من

غزل شماره ۲۵۲۵: هویی کشید کلک قیامت صریر من

غزل شماره ۲۵۲۶: تب وتاب اشک چکیده‌ام‌که رسد به معنی راز من

غزل شماره ۲۵۲۷: چون شمع تا چکیدن اشک‌ست ساز من

غزل شماره ۲۵۲۸: حیرت آهنگم که می‌فهمد زبان راز من

غزل شماره ۲۵۲۹: گل نشو و نما چندان شکست یأس چید از من

غزل شماره ۲۵۳۰: بی‌نشان حسنی‌که درس جلوه می‌خواند ز من

غزل شماره ۲۵۳۱: خم قامت نبرد ابرام طبع‌ سخت‌کوش من

غزل شماره ۲۵۳۲: به‌هر جا پرتو حسنت برافروزد چراغ من

غزل شماره ۲۵۳۳: ز خودداری نفس می‌زد تب و تاب چراغ من

غزل شماره ۲۵۳۴: بسکه ناموس وفا داردکمین حال من

غزل شماره ۲۵۳۵: همچو بوی‌ گل ز بس بی‌پرده است احوال من

غزل شماره ۲۵۳۶: آه‌با مقصدتسلیم‌نپیوستم‌من

غزل شماره ۲۵۳۷: چنین کشته حسرت کیستم من

غزل شماره ۲۵۳۸: بگذشت ز خاکم بت‌ گل پیرهن من

غزل شماره ۲۵۳۹: تا فلک بر باد ناکامی دهد تسکین من

غزل شماره ۲۵۴۰: گلی‌ که‌ کس نشد آیینه‌اش مقابل او من

غزل شماره ۲۵۴۱: ز ره هوس، به تو کی رسم؟ نفسی ز خود نرمیده من

غزل شماره ۲۵۴۲: بعد مردن گر همین داغست وحشت‌زای من

غزل شماره ۲۵۴۳: چون‌گهر هر چند بر دریا تند غوغای من

غزل شماره ۲۵۴۴: در خور گل‌ کردن فقرست استغنای من

غزل شماره ۲۵۴۵: دهر، توفان دارد از طبع جنون پیمای من

غزل شماره ۲۵۴۶: شمع صفت دیدنی‌ست عجز جنون زای من

غزل شماره ۲۵۴۷: گرد وحشت بسکه بر هم چیده است اجزای من

غزل شماره ۲۵۴۸: دوری مقصد دمید از سرکشیدنهای من

غزل شماره ۲۵۴۹: سوخت چون موج گهر بال تپیدنهای من

غزل شماره ۲۵۵۰: فلک نبست ره صبح لاابالی من

غزل شماره ۲۵۵۱: انفعال باطن خاموش دارد بوی خون

غزل شماره ۲۵۵۲: ببینم تاکی‌ام آرد جنون زین دامگه بیرون

غزل شماره ۲۵۵۳: جنون ما بیابانهاست از آوارگی بیرون

غزل شماره ۲۵۵۴: ز پرده آیی اگر از قبای تنگ برون

غزل شماره ۲۵۵۵: گر ز بزم‌، آن بت ساقی لقب آید بیرون

غزل شماره ۲۵۵۶: ای اثرهای خرامت چشم حیران درکمین

غزل شماره ۲۵۵۷: به‌کنج ابروی دلدار خال فتنه کمین

غزل شماره ۲۵۵۸: بی‌سراغی نیست ‌گرد هستی وحشت ‌کمین

غزل شماره ۲۵۵۹: شکست حادثه بر ما نیافت دست‌ کمین

غزل شماره ۲۵۶۰: نیست ممکن واژگونیهای طالع بیش ازین

غزل شماره ۲۵۶۱: نفس عمارت دل دارد و شکستنش است این

غزل شماره ۲۵۶۲: فلک چه نقش‌کشد صرف بند و بست جبین

غزل شماره ۲۵۶۳: چون هلالم بی‌خم تسلیم آن اختر جبین

غزل شماره ۲۵۶۴: ز سجده بیخبری تا کی انفعال جبین

غزل شماره ۲۵۶۵: دست جرأت دیدم آخر مغتنم در آستین

غزل شماره ۲۵۶۶: گرگدا دست طمع دزدد ز هم در آستین

غزل شماره ۲۵۶۷: سر طره‌ای به هوا فشان ختنی ز مشک‌تر آفرین

غزل شماره ۲۵۶۸: خواه غفلت پیشگی‌ کن خواه آگاهی ‌گزین

غزل شماره ۲۵۶۹: تا به‌کی باشی قفس فرسوده شان نگین

غزل شماره ۲۵۷۰: گر قناعت را توانی داد سامان نگین

غزل شماره ۲۵۷۱: پر نارساست سعی تحیر کمند او

غزل شماره ۲۵۷۲: به این موهومی‌ام یا رب‌ که‌ کرد آیینه‌دار او

غزل شماره ۲۵۷۳: لباس ‌کعبه پوشید از خط مشکین عذار او

غزل شماره ۲۵۷۴: گر از موج‌ گهر نشنیده‌ای رمز خروش او

غزل شماره ۲۵۷۵: من سنگدل چه اثر برم زحضور ذکر دوام او

غزل شماره ۲۵۷۶: نقاش تاکشد اثر ناتوان او

غزل شماره ۲۵۷۷: کو عبرت آگهی‌ که به تحقیق راه او

غزل شماره ۲۵۷۸: هر چند دورم از چمن جلوه‌گاه او

غزل شماره ۲۵۷۹: منفعلم برکه برم حاجت خویش از برتو

غزل شماره ۲۵۸۰: ای ز عنایت آشکار شخص تو و مثال تو

غزل شماره ۲۵۸۱: باز چو صبح کرده‌ام تحفه بارگاه تو

غزل شماره ۲۵۸۲: نمی‌گویم به عشرتگاه مجنون جهد پیمارو

غزل شماره ۲۵۸۳: به پیری هم نی‌ام غافل ز عشق آن‌کمان ابرو

غزل شماره ۲۵۸۴: مه نو می‌نماید امشبم از آسمان ابرو

غزل شماره ۲۵۸۵: بس رشک قامت او سوخت سر تا پای سرو

غزل شماره ۲۵۸۶: بس که یاد قامتت بر باد داد اجزای سرو

غزل شماره ۲۵۸۷: ای بسمل طلب پی خون چکیده رو

غزل شماره ۲۵۸۸: ای بیخبر به درد دل ما رسیده رو

غزل شماره ۲۵۸۹: همچون نفس به آینه دل رسیده رو

غزل شماره ۲۵۹۰: نامنفعلی گریه کن و چون مژه تر شو

غزل شماره ۲۵۹۱: ای پرفشان‌ گرد نفس چندی شرار سنگ شو

غزل شماره ۲۵۹۲: نمی‌گویم قیامت جوش زن یا شور توفان شو

غزل شماره ۲۵۹۳: کجایی ای جنون ویرانه ات کو

غزل شماره ۲۵۹۴: ما غربت آشیانیم ای بلبلان وطن‌ کو

غزل شماره ۲۵۹۵: ای فکر نازکت را شبهت ‌کمینی از مو

غزل شماره ۲۵۹۶: این قلمرو اندوه کارگاه راحت نیست

غزل شماره ۲۵۹۷: از بسکه ضعف طاقت بوسید روی زانو

غزل شماره ۲۵۹۸: بر شعله تا چند نازیدن‌کاه

غزل شماره ۲۵۹۹: بسکه می‌جوشد ازین دریای حسرت حب جاه

غزل شماره ۲۶۰۰: در شکنج عزتند ارباب جاه

غزل شماره ۲۶۰۱: عالم و این تردماغیهای جاه

غزل شماره ۲۶۰۲: گر نفس چیند به این فرصت بساط دستگاه

غزل شماره ۲۶۰۳: ننگ دنیا برندارد همت معنی نگاه

غزل شماره ۲۶۰۴: بسکه ما را بر آن لقاست نگاه

غزل شماره ۲۶۰۵: تار پیراهن حیاست نگاه

غزل شماره ۲۶۰۶: تا به شوخی نکشد زمزمه ساز نگاه

غزل شماره ۲۶۰۷: گر دهد رنگ تماشای تو پرواز نگاه

غزل شماره ۲۶۰۸: در محیطی‌کز فلک طرح حباب انداخته

غزل شماره ۲۶۰۹: ای به اوج قدس فرش آستان انداخته

غزل شماره ۲۶۱۰: چیست‌ گردون‌ کاینقدر در خلق غوغا ریخته

غزل شماره ۲۶۱۱: به دست‌ تیغ تو تا خون من حنا بسته

غزل شماره ۲۶۱۲: به تو نقش صحبت ما، چقدر بجا نشسته

غزل شماره ۲۶۱۳: به غبار این بیابان نه نشان پا نشسته

غزل شماره ۲۶۱۴: غبار خط زلعل او به ‌رنگی سر برآورده

غزل شماره ۲۶۱۵: نپنداری همین روز و شب از هم سر برآورده

غزل شماره ۲۶۱۶: غبارم برنمی‌خیزد ازین صحرای خوابیده

غزل شماره ۲۶۱۷: ندیدم در غبار و دود این صحرای خوابیده

غزل شماره ۲۶۱۸: به رشته‌ات اثر وهم مدعاست گره

غزل شماره ۲۶۱۹: هزار نغمه به‌ساز شکست ماست‌گره

غزل شماره ۲۶۲۰: زین چمن درکف ندارد غنچه دل جز گره

غزل شماره ۲۶۲۱: نیست خاموشی به ‌کار شمع محفل جزگره

غزل شماره ۲۶۲۲: وهم شهرت بهانه‌ایم همه

غزل شماره ۲۶۲۳: برآرد گرم آتش‌ دل زبانه

غزل شماره ۲۶۲۴: پری می ‌فشان ای تعلق بهانه

غزل شماره ۲۶۲۵: پرتوت هر جا بپردازدکنار آینه

غزل شماره ۲۶۲۶: بوی وصلی هست در رنگ بهار آینه

غزل شماره ۲۶۲۷: زد عرق پیمانه حسنی ساغر اندر آینه

غزل شماره ۲۶۲۸: نیست محروم تماشا جوهر اندر آینه

غزل شماره ۲۶۲۹: ای تماشایت چمن‌پرور به چشم آینه

غزل شماره ۲۶۳۰: حیرت حسن‌ که زد نشتر به ‌چشم آینه

غزل شماره ۲۶۳۱: امروزکیست مست تماشای آینه

غزل شماره ۲۶۳۲: خلقی‌ست محو خود به تماشای آینه

غزل شماره ۲۶۳۳: نه با صحرا سری دارم نه باگلزار سودایی

غزل شماره ۲۶۳۴: ای نفس مایه درین عرصه چه پرداخته‌ای

غزل شماره ۲۶۳۵: این ‌چه طاووسی نازست که اندوخته‌ای‌؟

غزل شماره ۲۶۳۶: به غبار عالم جستجو ز چه یاس خسته نشسته‌ای

غزل شماره ۲۶۳۷: چون صبح دارم از چمنی رنگ جسته‌ای

غزل شماره ۲۶۳۸: یک تار موگر از سر دنیا گذشته‌ای

غزل شماره ۲۶۳۹: کیسه پرداز خیال شادی و غم رفته‌ای

غزل شماره ۲۶۴۰: گر به‌گردون می‌کشی‌ گردن و گر در سجده‌ای

غزل شماره ۲۶۴۱: گر همه رفتی چو ماه از چرخ برتر سجده‌ای

غزل شماره ۲۶۴۲: ای امل آواره فرصت را چه رسوا کرده‌ای

غزل شماره ۲۶۴۳: افسانه وفایی اگر گوش کرده‌ای

غزل شماره ۲۶۴۴: خشم را آیینه پرداز ترحم کرده‌ای

غزل شماره ۲۶۴۵: به وحشت نگاهی چه خو کرده‌ای

غزل شماره ۲۶۴۶: دور از بساط وصل تو ماییم و دیده‌ای

غزل شماره ۲۶۴۷: شده عمرها که نشانده‌ام به کمین اشک چکیده‌ای

غزل شماره ۲۶۴۸: ماییم و گرد هستی حرمان دمیده‌ای

غزل شماره ۲۶۴۹: کجا خلوت و انجمن دیده‌ای

غزل شماره ۲۶۵۰: بر اوج بی‌نیازی اگر وارسیده‌ای

غزل شماره ۲۶۵۱: داد عجز ما ندهد سعی هیچ مشغله‌ای

غزل شماره ۲۶۵۲: بی‌تو دل در سینه‌ام دارد جنون افسانه‌ای

غزل شماره ۲۶۵۳: ای لعبت تحیر! نور چه آفتابی

غزل شماره ۲۶۵۴: عرق ربز خجالت می‌گدازد سعی بیتابی

غزل شماره ۲۶۵۵: آه‌ که با دلم نبست عهد وفاق الفتی

غزل شماره ۲۶۵۶: رفتی چو می از ساغر و دیگر ننشستی

غزل شماره ۲۶۵۷: در پرده هر رنگ کمین کرده شکستی

غزل شماره ۲۶۵۸: عبث ای دشمن تحقیق دل از وسوسه خستی

غزل شماره ۲۶۵۹: مژه‌واری ز خواب ناز جستی

غزل شماره ۲۶۶۰: مژه‌واری ز خواب ناز جستی

غزل شماره ۲۶۶۱: نه اینجا سبحه ره دارد نه زنار

غزل شماره ۲۶۶۲: چه می‌شدگر نمی‌زد اینقدر رنج نفس هستی

غزل شماره ۲۶۶۳: یاد باد آن کز تبسم فیض عامی داشتی

غزل شماره ۲۶۶۴: به ذوق عافیت ای ناله تا کی در جگر پیچی

غزل شماره ۲۶۶۵: گر ازگوهر کمر سازی وگر دستار زر پیچی

غزل شماره ۲۶۶۶: جهدکن تا نروی بر اثر نیک و بدی

غزل شماره ۲۶۶۷: کیستم من نفس سوخته منجمدی

غزل شماره ۲۶۶۸: چه دارم در نفس جز شور عمر رفته از یادی

غزل شماره ۲۶۶۹: که‌ام من شخص نومیدی سرشتی‌ عبرت ایجادی

غزل شماره ۲۶۷۰: گر درین قحط سرایت نکند نان مددی

غزل شماره ۲۶۷۱: نه نفس تربیتم ‌کرد و نه دامان مددی

غزل شماره ۲۶۷۲: خوش آن ساعت‌ که چون تمثال از آیینه فردی

غزل شماره ۲۶۷۳: غبارم می‌کشد محمل به دوش ناله دردی

غزل شماره ۲۶۷۴: نیاز جلوه دارم حیرت آیینه پروردی

غزل شماره ۲۶۷۵: عبث چون چشم قربانی وبال مرد و زن بردی

غزل شماره ۲۶۷۶: اگر با پای سروی سعی آهم رهبری ‌کردی

غزل شماره ۲۶۷۷: خیالت هر کجا تمهید راحت‌پروری کردی

غزل شماره ۲۶۷۸: برخود مشکن تا همه تن رنگ نگردی

غزل شماره ۲۶۷۹: که‌ کشید دامن فطرتت ‌که به سیر ما و من آمدی

غزل شماره ۲۶۸۰: توبا این پنجه نازک چه لازم رنگها بندی

غزل شماره ۲۶۸۱: درین محفل‌که پیدا نیست رنگ حسن مقصودی

غزل شماره ۲۶۸۲: مکش رنج تأمل‌ گر زیان خواهی و گر سودی

غزل شماره ۲۶۸۳: نفس در طلب سوختی دل ندیدی

غزل شماره ۲۶۸۴: به مکتب هوس از کیف و کم چه فهمیدی

غزل شماره ۲۶۸۵: آفت ایجاد است طبع از دستگاه خود سری

غزل شماره ۲۶۸۶: بی خبر از خود مگذر، جانب دل هم نظری

غزل شماره ۲۶۸۷: تا کجا آن جلوه در دل‌ها کشد میدان سری

غزل شماره ۲۶۸۸: دوستان این خاکدان چون من ندارد دیگری

غزل شماره ۲۶۸۹: عالمی بر باد رفت از سعی بی‌پا و سری

غزل شماره ۲۶۹۰: مزد تلاشم به رهت دیده ندارد گهری

غزل شماره ۲۶۹۱: ای سعی نگون‌، زین دشت‌، در سر چه هوا داری

غزل شماره ۲۶۹۲: به جلوه تو نگه را ز حیرت اظهاری

غزل شماره ۲۶۹۳: به یأس هم نپسندید ننگ بیکاری

غزل شماره ۲۶۹۴: خطاپرست مباش‌ ای ز راستی عاری

غزل شماره ۲۶۹۵: دمی‌ که عجز شود دستگاه بیکاری

غزل شماره ۲۶۹۶: به این تمکین خرامت فتنه در خوابست پنداری

غزل شماره ۲۶۹۷: قدح از شوق لعلت چشم بی‌خوابست پنداری

غزل شماره ۲۶۹۸: ای گشاد و بست مژگانت معمای پری

غزل شماره ۲۶۹۹: آسوده است شوق ز دل پیش نگذری

غزل شماره ۲۷۰۰: دلدار قدح برکف‌، ما مرده ز مخموری

غزل شماره ۲۷۰۱: سرشکم صد سحر خندید و پیدا نیست تاثیری

غزل شماره ۲۷۰۲: فریبم می‌دهد آسودگی ای شوق تدبیری

غزل شماره ۲۷۰۳: بیحاصلی‌ام بست به‌ گردن خم پیری

غزل شماره ۲۷۰۴: مژه بهم نزنی آینه به زنگ نگیری

غزل شماره ۲۷۰۵: به یمن سبقت جهد از هزار قافله‌ گیری

غزل شماره ۲۷۰۶: حریف مشرب قمری نه‌ا‌ی طاووسی نازی

غزل شماره ۲۷۰۷: غبار هوش توفان دارد ای مستی جنون تازی

غزل شماره ۲۷۰۸: نمی‌باشد دل مایوس بی‌کیفیت نازی

غزل شماره ۲۷۰۹: به گلزاری که آن شوخ پری‌پیکر کند بازی

غزل شماره ۲۷۱۰: تبسم از لبت چون موج در گوهر کند بازی

غزل شماره ۲۷۱۱: درین مکتب‌ که باز آن طفل بازیگر کند بازی

غزل شماره ۲۷۱۲: گرفتم شوخیت با شورصد محشرکند بازی

غزل شماره ۲۷۱۳: من و دیوانه‌خو طفلی ‌که هر جا سر کند بازی

غزل شماره ۲۷۱۴: نگه از مستی چشم تو با ساغر کند بازی

غزل شماره ۲۷۱۵: الهی سخت بی‌برگم به ساز طاعت‌اندوزی

غزل شماره ۲۷۱۶: چه دولت است نشاط تجدد اندوزی

غزل شماره ۲۷۱۷: مشکل از هرزه دوی جز به تب و تاب رسی

غزل شماره ۲۷۱۸: چه غافلی ‌که ز من نام دوست می‌پرسی

غزل شماره ۲۷۱۹: پیرو تسلیم باش آخر به جایی می‌رسی

غزل شماره ۲۷۲۰: خوشست از دور نذر محفل همصحبتان بوسی

غزل شماره ۲۷۲۱: که‌ام من از نصیب عالم اظهار مأیوسی

غزل شماره ۲۷۲۲: که دم زند ز من و مادمی‌ که ما تو نباشی

غزل شماره ۲۷۲۳: چو قارون ته خاک اگر رفته باشی

غزل شماره ۲۷۲۴: ز چه ناز بال دعوی به فلک گشاده باشی

غزل شماره ۲۷۲۵: گریک مژه چون چشم فراهم شده باشی

غزل شماره ۲۷۲۶: ز نفس اگر دو روزی به بقا رسیده باشی

غزل شماره ۲۷۲۷: نبری گمان که یعنی به خدا رسیده باشی

غزل شماره ۲۷۲۸: تا چند ناز غازه و رنج حنا کشی

غزل شماره ۲۷۲۹: چه شد آستان حضور دل ‌که تو رنج دیر و حرم کشی

غزل شماره ۲۷۳۰: می جام قناعت اگر بچشی المی ز جنون هوس نکشی

غزل شماره ۲۷۳۱: ازین ‌نه منظر نیرنگ تا برتر زنم جوشی

غزل شماره ۲۷۳۲: تا چند کشد دل الم بیهده ‌کوشی

غزل شماره ۲۷۳۳: خیالش بر نمی‌تابد شعور، ای بیخودی جوشی

غزل شماره ۲۷۳۴: به گرد سرمه خفتن تا کی از بیداد خاموشی

غزل شماره ۲۷۳۵: پوچست قماش تو به اظهار تلافی

غزل شماره ۲۷۳۶: ای شیخ به تدبیر امل بیهده حرفی

غزل شماره ۲۷۳۷: جهان‌کورانه دارد سعی نخجیری به تاریکی

غزل شماره ۲۷۳۸: چند پیچد بر من بی‌دست وپا افتادگی

غزل شماره ۲۷۳۹: بسکه ‌گردید آبیار ما ز پا افتادگی

غزل شماره ۲۷۴۰: سجده بنیادی بساز ای جبهه با افتادگی

غزل شماره ۲۷۴۱: کرد شبنم را به خورشید آشنا افتادگی

غزل شماره ۲۷۴۲: عمر گذشت و همچنان داغ وفاست زندگی

غزل شماره ۲۷۴۳: بسکه بی روی تو خجلت‌ کرد خرمن زندگی

غزل شماره ۲۷۴۴: جز عافیتم نیست به سودای تو ننگی

غزل شماره ۲۷۴۵: چو بوی‌گل ز چه افسردگی مقید رنگی

غزل شماره ۲۷۴۶: دارد به من دلشده امشب سرجنگی

غزل شماره ۲۷۴۷: ز نیرنگ خیال طفل شوخ شعله در چنگی

غزل شماره ۲۷۴۸: ندارد ساز این محفل مخالف پرده آهنگی

غزل شماره ۲۷۴۹: باز آمد در چمن یاد از صفیر بلبلی

غزل شماره ۲۷۵۰: به ما و من غلو دارد دنی تا فطرت عالی

غزل شماره ۲۷۵۱: رمی‌’ بیتابیی‌، تغییر رنگی‌،‌گردش حالی

غزل شماره ۲۷۵۲: ای هوش‌! سخت داغی‌ست‌، یاد بهار طفلی

غزل شماره ۲۷۵۳: چو من به دامگه عبرت او فتاده‌ کمی

غزل شماره ۲۷۵۴: دیده‌ای داریم محو انتظار مقدمی

غزل شماره ۲۷۵۵: به وضع غربتم منظور بیتابی‌ست آرامی

غزل شماره ۲۷۵۶: خطابم می‌کند امشب چمن در بار پیغامی

غزل شماره ۲۷۵۷: گر نیست در این میکدهها دور تمامی

غزل شماره ۲۷۵۸: شب چشم نیم مستش وا شد ز خواب نیمی

غزل شماره ۲۷۵۹: ز غرور شمع و رعونتش همه‌جاست آفت روشنی

غزل شماره ۲۷۶۰: افتاده‌ام به راهت چون اشک بی‌روانی

غزل شماره ۲۷۶۱: به دل دارم چو شمع از شعله‌های آه سامانی

غزل شماره ۲۷۶۲: برداشتن دل ز جهان کرد گرانی

غزل شماره ۲۷۶۳: به عزم بسملم تیغ‌ که دارد میل عریانی

غزل شماره ۲۷۶۴: تبسم قابل چاکی نشد ناموس عریانی

غزل شماره ۲۷۶۵: تنش را پیرهن چون‌گل دمید افسون عریانی

غزل شماره ۲۷۶۶: در آن محفل ‌که الفت قابل زانوست پیشانی

غزل شماره ۲۷۶۷: درین حدیقه‌ نه‌ای قدردان حیرانی

غزل شماره ۲۷۶۸: ز بسکه‌کرد قصور نگاه مژگانی

غزل شماره ۲۷۶۹: ز پیراهن برون آ، بی شکوهی نیست عریانی

غزل شماره ۲۷۷۰: ز دستگاه مبر زحمت گرانجانی

غزل شماره ۲۷۷۱: ز عریانی جنون ما نشد مغرور سامانی

غزل شماره ۲۷۷۲: شهیدان وفا را درس دیداری ست پنهانی

غزل شماره ۲۷۷۳: عمریست همچو مژگان از درد ناتوانی

غزل شماره ۲۷۷۴: قدح پیمای زخمم در هوای آب پیکانی

غزل شماره ۲۷۷۵: مباش سایه صفت مرده تن آسانی

غزل شماره ۲۷۷۶: نشد حجاب خیالم غبار جسمانی

غزل شماره ۲۷۷۷: نمی‌باشد چو من در کسوت تجرید عریانی

غزل شماره ۲۷۷۸: نمی‌دانم ز گلزارش چه گل چیده‌ست حیرانی

غزل شماره ۲۷۷۹: نمی‌گنجم به عالم بسکه از خود گشته‌ام فانی

غزل شماره ۲۷۸۰: ز استغنا نگشتی مایل فریاد قربانی

غزل شماره ۲۷۸۱: زین گلستان نیستم محتاج دامن چیدنی

غزل شماره ۲۷۸۲: شرر کاغذی‌، آرایش دکان نکنی

غزل شماره ۲۷۸۳: در دلی اما به قصد اشکم افسون می‌کنی

غزل شماره ۲۷۸۴: به خاک ناامیدی نیست چون من خفته در خونی

غزل شماره ۲۷۸۵: معراج ماست پستی‌، اقبال ما زبونی

غزل شماره ۲۷۸۶: بازم به جنون زد هوس طرح زمینی

غزل شماره ۲۷۸۷: به هستی از گداز انفعالم نیست تسکینی

غزل شماره ۲۷۸۸: صد رنگ نقش بستیم در یاد گل‌جبینی

غزل شماره ۲۷۸۹: اگر سیر زمین داری وگر افلاک می‌بینی

غزل شماره ۲۷۹۰: عمر سبک عنان ‌کجاست از نظرم تو می‌روی

غزل شماره ۲۷۹۱: ای نم اشک هوس مایل مژگان نشوی

غزل شماره ۲۷۹۲: تا محرم طبیعت بلبل نمی‌شوی

غزل شماره ۲۷۹۳: به طبع مقبلان یارب‌کدورت را مده راهی

غزل شماره ۲۷۹۴: به شهرت زد اقبال خلق از تباهی

غزل شماره ۲۷۹۵: در دل زد خیال پرتو مهرت سحرگاهی

غزل شماره ۲۷۹۶: ما را نه غروری‌ست نه فری نه ‌کلاهی

غزل شماره ۲۷۹۷: اگر جانی وگر جسمی سراب مطلب مایی

غزل شماره ۲۷۹۸: چشم من بی‌تو طلسمی است بهم بسته ز عالم

غزل شماره ۲۷۹۹: برون تازست حسن بی‌مثال از گرد پیدایی

غزل شماره ۲۸۰۰: بهار است ای ادب مگذار از شوق تماشایی

غزل شماره ۲۸۰۱: به نمو سری ندارد گل باغ‌ کبریایی

غزل شماره ۲۸۰۲: چو چینی شدم محو نازک ادایی

غزل شماره ۲۸۰۳: چه معنی بیانی چه لفظ آشنایی

غزل شماره ۲۸۰۴: حیرت قفسم‌کو اثر عجز و رسایی

غزل شماره ۲۸۰۵: در زندگی نگشتیم منظور آشنایی

غزل شماره ۲۸۰۶: در گرفته‌ست زمین تا به فلک بی‌سروپایی

غزل شماره ۲۸۰۷: درتن ویرانه بی‌سعی قناعت وانشد جایی

غزل شماره ۲۸۰۸: ز خویش رفته‌ام اما نرفته‌ام جایی

غزل شماره ۲۸۰۹: شور گمگشتگی‌ام زد به در رسوایی

غزل شماره ۲۸۱۰: عنانم گر نگیرد خاطر آیینه سیمایی

غزل شماره ۲۸۱۱: ماییم و دلی سرورق بی سر و پایی

غزل شماره ۲۸۱۲: نشد آیینه‌ کیفیت ما ظاهر آرایی

غزل شماره ۲۸۱۳: نقش ما شد وبال یکتایی

غزل شماره ۲۸۱۴: چه لازم است درین عرصه عجز کیش برآیی

غزل شماره ۲۸۱۵: دلت فسرد جنونی ‌کز آشیانه برآیی

غزل شماره ۲۸۱۶: سبکساری‌ست هرگه در نظرها بیدرنگ آیی

غزل شماره ۲۸۱۷: گه به رو می‌دوی و گاه به سر می‌آیی

غزل شماره ۲۸۱۸: حبابت ساغر و با بحر توفان پیش می‌آیی

غزل شماره ۲۸۱۹: ای که در دیر و حرم مست‌ کرم می‌آیی

غزل شماره ۲۸۲۰: بر هرگلی دمیده‌ست افسون آرزویی

غزل شماره ۲۸۲۱: به ناقوسی دل امشب از جنون خورده‌ست پهلویی

غزل شماره ۲۸۲۲: به وحشت برنمی‌آیم ز فکر چشم جادویی

غزل شماره ۲۸۲۳: بهار آن دل ‌که خون ‌گردد به سودای ‌گل رویی

غزل شماره ۲۸۲۴: تمثال خیالیم چه زشتی چه نکویی

غزل شماره ۲۸۲۵: محو بودم هر چه دیدم دوش دانستم تویی

غزل شماره ۲۸۲۶: به عجز کوش ز نشو و نما چه می‌جویی

غزل شماره ۲۸۲۷: چو محو عشق شدی رهنما چه می‌جویی