تا چند به عیب من وما چشمگشودن
آیینهٔ ما آب شد از شرم نمودن
مانند شرر دانهٔ بیحاصل ما را
نا کاشته دیدند سزاوار درودن
زین بیش کهکاهیدی از اسباب تعین
ای صفر هوس بر تو چه خواهند فزودن
جمعیت دل وقف مقیم پس زانوست
باید به تامل مژهای چند غنودن
نا صافی دل بیخبر از وهم و گمان بود
تمثال بر آیینه ما بست زدودن
علم و عملی چند کهافسانهٔ وهم است
میجوشد ازین پرده چو گفتن ز شنودن
ما را به تصرفکدهٔ عالم اسباب
دستیستکه باید چو نفس بر همه سودن
خمیازه غنیمت شمرد ذوق وصالم
چشمم به تو وا میکند آغوش گشودن
ما خاک نشینان چمن عیش دوامیم
گل از سر تسلیم محالست ربودن
جز عجز ز پیدایی ما پردهگشا نیست
انداز خمی هست در ابروی نمودن
بیدل رم فرصت سرو برگ نفس توست
جاییکه تو باشی نتوان آنهمه بودن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ احساس شرم و عیبجویی از خود و دیگران است. شاعر به ناتوانی و عدم شایستگی خود اشاره کرده و حسرت زندگی و ارتباط عمیق را به تصویر میکشد. او به ناپایداری و بیمعنایی اعمالی که به ظاهری علمی و عملی مشهورند، انتقاد میکند. همچنین، شاعر به قدرت و وسعت عشق و علاقه اشاره دارد و میگوید که در حضور معشوق، دیگر هیچ دردی نمیتواند وجود داشته باشد. در نهایت، او به دشواریهای زندگی و نیاز به تسلیم در برابر شرایط اشاره میکند و بر اهمیت عشق و ارتباط واقعی تأکید میورزد.
هوش مصنوعی: چقدر باید به عیب من و تو توجه کرد؟ آینه ما از شرم، آب میشود و نمیتواند خود را نشان دهد.
هوش مصنوعی: ما را مانند دانههای بیثمر میبینند که هیچگاه کاشته نشدهایم و از این رو، شایستهی تحسین و ستایش نیستیم.
هوش مصنوعی: تو خود را از دنیاست جدا کردهای و دیگر نمیتوانی به چیزهای دنیوی وابسته شوی. حالا که از آن چیزها فاصله گرفتهای، چه چیز جدیدی میخواهند به تو اضافه کنند؟
هوش مصنوعی: دلهای مردم به عشق و محبت اختصاص یافته و در آن سکونت دارد. بنابراین، باید لحظهای تامل کنیم و به آرامی چشمهایمان را ببندیم و از این احساسات لذت ببریم.
هوش مصنوعی: دل نا صاف و بیخبر از خیالات و تصورات، مانند نمایی است که بر روی آینه ما نقش بسته و باید آن را پاک کرد.
هوش مصنوعی: دانش و عملی که تنها به خیال و توهم شباهت دارد، از این پرده دکان جلب نظر میآید، همانگونه که گفتن از آنچه شنیدهایم.
هوش مصنوعی: ما در دنیای مادی با شرایط و عوامل مختلفی روبهرو هستیم که باید بهگونهای با آنها تعامل کنیم. باید مانند تنفس، به طرز طبیعی و بیدردسر با این عوامل زندگی کنیم و از آنها بهرهبرداری کنیم.
هوش مصنوعی: خمیازه را فرصت میدانم و ذوق وصال تو باعث میشود که چشمانم به تو باز شود و آغوشم را برایت بگشایم.
هوش مصنوعی: ما ساکنان زمین، همیشه در حال لذت بردن از زندگی هستیم و امیدمان این است که نتوانیم خوشی و زیبایی را از دست بدهیم.
هوش مصنوعی: غیر از ناتوانی ما، چیزی نمیتواند پرده از اسرار وجود ما بردارد. مانند خمیدگی که در ابروها وجود دارد و نشاندهندهی زیبایی است، اما در واقع چیزی بیشتر از این نیست.
هوش مصنوعی: وجود تو محلی است که نمیتوان در آن به تمام امکانات و خوبیها دست یافت. تو سبب آرامش و خوشبختی هستی و وقتی تو حضور داری، دیگر نیازی به چیزهای دیگر نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صد گوش نوم باز شد از راز شنودن
بی بوددهنده نتوان زادن و بودن
استودن تو باد بهار آمد و من باغ
خوش حامله می گردد اجزا ز ستودن
بر همدگر افتادن مستان چه لطیف است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.