دور از آن در چند در هر دشت و در گرداندم
بخت برگردیده برگردد که برگرداندم
طالعی دارم که چرخ بیمروت همچو شمع
شام پیش از دیگر آگه از سحر گرداندم
آگهی در کارگاه مخملم خون میخورد
خواب پا برجاست صد پهلو اگر گرداندم
زهرهام از نام عشق آبست لیک اقبال شوق
میتواند کوه یاقوت جگر گرداندم
خاک هم گاهی به رنگ صبح گردی میکند
فقر میترسم به استغنا سپر گرداندم
ای قناعت پا به دامن کش که چشم حرص دون
کاسهای دارد مبادا دربهدر گرداندم
هم به زیر پایم آب و دانه خرمن میکند
آنکه بیرون قفس بیبال و پر گرداندم
شیشهها کردم تهی اما تنک ظرفی بجاست
بشکند دل تا خراباتی دگر گرداندم
از ضعیفی سوده میگردد چو شمع انگشت من
گر ورقهای شکست رنگ تر گرداندم
چیزی از ایثار میخواهم نیاز دوستان
تا مبادا این سلام خشک تر گرداندم
چون حنا بیدل ز گلزار عدم آوردهام
رنگ امیدی که پایش گرد سر گرداندم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی احساسات و تجربیات شاعر در مواجهه با زندگی، عشق و فقر میپردازد. شاعر از بخت شوم و چرخ زمان که مانند شمع میسوزد، گلایه میکند و از مشکلاتی که در زندگی تجربه کرده است، سخن میگوید. وی از عشق و شوق صحبت کرده و نشان میدهد که چگونه فقر و قناعت میتوانند بر روی او تأثیر بگذارند. شاعر همچنین به تلاش برای پیدا کردن امید و ایثار در روابط دوستانه اشاره میکند و در نهایت، رنگ امید را از ناپایداری و عدم میگیرد. او با تصاویری شاعرانه، بیان میکند که چگونه در تلاش است تا بر سختیها غلبه کند و آیندهای روشنتر را جستجو کند.
هوش مصنوعی: بختم را در هر دشت و کوچهای به دور از در آن مکان گرداندم و امیدوارم که دوباره به آنجا برگردد.
هوش مصنوعی: من سرنوشتی دارم که این روزگار بیرحم، مانند شمعی در شب تار، قبل از اینکه دیگران از سپیدهدم باخبر شوند، مرا از سحر آگاه کرده است.
هوش مصنوعی: در کارگاه مخمل، احساس دردی وجود دارد که گویی خون میریزد و خواب بیدار است. اگرچه بدن را به این سو و آن سو میچرخانم، اما درد و احساس ناراحتی همچنان باقی است.
هوش مصنوعی: عشق برای من مانند سم است، اما خوشبختی و شوق به من این قدرت را میدهند که کوهی از یاقوت را در دل خود تحمل کنم.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات خاک (که نماد فقر است) به رنگ صبح در میآید و من از اینکه بخواهم به بینیازی پناه ببرم، نگرانم.
هوش مصنوعی: ای قناعت، به دامن من بیا و کنارم باش، چون چشم طمع و حرص، فقط به یک کاسه کوچک هدایت میشود؛ مبادا که مرا در به در کند و دچار سردرگمی و بیقراری نماید.
هوش مصنوعی: آنکه بدون بال و پر در قفس زندگی میکند، برای من آب و دانه میآورد و همۀ نیازهایم را تأمین میکند.
هوش مصنوعی: من شیشهها را خالی کردم، اما هنوز ظرفی هست که کم است. دل من باید بشکند تا بتوانم به ویرانهای دیگر برسم.
هوش مصنوعی: از ضعف و ناتوانی به آرامی مانند شمعی که در حال ذوب شدن است، به خشم و عصبانیت میافتم، اگر به یاد شکسته شدن گذشته بیفتم.
هوش مصنوعی: میخواهم از خودگذشتگی داشته باشم و به دوستانم کمک کنم تا این سلام من سرد و خشک نشود.
هوش مصنوعی: من از باغ عدم، رنگ امیدی را همچون حنایی که بیدلی پروریده باشد، به ارمغان آوردهام و گرد آن دور میگردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.