مستعرفان را شراب دیگری درکار نیست
جز طواف خویش دور ساغری درکار نیست
سعی پروازت چو بوی گل گر از خود رفتن است
تا شکست رنگ باشد شهپری در کار نیست
سوختن چون شمع اوج پایهٔ اقبال ماست
داغ مظور است اینجا اختری در کار نیست
صبح را اظهار شبنم خنده دنداننماست
سینهچاک شوق را چشم تری درکار نیست
خفت وتمکینحجاب نشئهٔ وارستگیست
بحر اگر باشی حباب و گوهری در کار نیست
شانه گر مشاطهٔ زلفت نباشد گو مباش
دفتر آشفتگی را مسطری در کار نیست
آتش خورشید را نبود کواکب جز سپند
حسنچون سرشار باشد زیوریدرکار نیست
شعلهها در پرده سعی جهان خوابیده است
گر نفس سوزدکسی آتشگری درکار نیست
اضطراب دل ز هر مویم چکیدن میکشد
چون رگ ابر بهارم نشتری در کار نیست
عالم عجز است اینجا جاه کو، شوکت کدام
تا توانی نالهکن کر و فری در کار نیست
خشت بنیاد تو بر هم چیدن مژگان بس است
در تغافلخانه، بام و منظری درکار نیست
زهد و تقوا همخوش است اما تکلف بر طرف
درد دل را بندهام دردسری در کار نیست
حرص قانع نیست بیدل ورنه از ساز معاش
آنچه ما درکار داریم اکثری در کار نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به معنای عمیق و عرفانی اشاره دارد و نشان میدهد که در مسیر عرفان و حقیقت، چیزهای دیگر جز خودشناسی و تجربه در کار نیست. با توصیفاتی مانند "سوختن چون شمع" و "ظهر دل ز هر مویم چکیدن"، شاعر به تلاش و دوندگی روح اشاره میکند و تأکید میکند که در جستجوی حقیقت و معنای عمیقتر زندگی، هیچ چیز جز درک و عشق به خداوند و خویشتن، ارزش ندارد. همچنین، او به بیفایده بودن زهد و عادات ظاهری بدون عمق حقیقت اشاره میکند و این نکته را میزند که در عاشقانهترین حالات، نباید خود را از شناخت و عشق به دور کرد. در نهایت، او به قناعت و دوری از حرص اشاره میکند و تأکید دارد که آنچه در زندگی مهم است، تلاش برای درک حقیقتی عمیقتر از دنیا است.
هوش مصنوعی: عرفانپیشگان دچار مستیای هستند که تنها به دور خود بچرخند و از هیچ چیز دیگر جز حافظه و وجود خود لذت ببرند.
هوش مصنوعی: اگر برای پرواز کوشش کنی و خود را فراموش کنی، مانند بوی گل خواهی بود. در این حالت، دیگر هیچ پرندهای وجود نخواهد داشت که بتواند رنگین کمانی را شکسته کند.
هوش مصنوعی: سوختن مانند شمع، نشانهای از اوج موفقیت و خوشبختی ماست. در اینجا، نشان از عشق و غم وجود دارد و اثری از ستارهای خوشحال نیست.
هوش مصنوعی: صبح با لبخند شبنم، خود را نشان میدهد و نیازی به اشک و غم برای کسی که دلش پرشور است، نیست.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خواب و سستی انسان باعث میشود تا از حالت آزادگی دور شود. اگر انسان به عمق وجود خود پی ببرد، به مانند بادی که بر سطح دریا میوزد، ناچیز و بیاهمیت خواهد بود. برعکس، اگر در درون خود به جواهر وجودی خود آگاه شود، دیگر جایگاهش به حبابی نسبت به دریا محدود نمیشود و ارزشی فراتر پیدا خواهد کرد.
هوش مصنوعی: اگر آرایشگری برای شانه زدن موهایت نباشد، پس در حالتی که موهایت آشفته و نامرتب است، نیازی به نوشتن یادداشت و برنامهریزی برای ساماندهی آنها نیست.
هوش مصنوعی: خورشید را در آتش نمیتوان دید، مگر با زیبایی و جذابیت، چون زینتی که در کارهایش وجود دارد.
هوش مصنوعی: شعلهها در پس پرده کوشش و تلاش عالم نهفتهاند و اگر کسی به نفس خود دامن بزند، هیچ آتشزنی در کار نیست.
هوش مصنوعی: دل من به شدت مضطرب است و از هر مویی که دارم، نگرانی و اضطراب میچکد. مانند رگهای ابر در بهار، هیچ چیز نمیتواند این ناراحتی را تسکین دهد.
هوش مصنوعی: در این دنیا، همه جا ناتوانی و کمتوجهی وجود دارد و هیچ نشانهای از شکوه و عظمت نیست. تا زمانی که نتوانی با صدای بلند فریاد بزنی و اعتراض کنی، هیچ خبری از تغییر و بهبود نخواهد بود.
هوش مصنوعی: با نگاهی به مژگان تو، میتوانم سکوت دنیای غفلت را بشکنم و نیازی به سقف و دیدن افقهای دور نیست.
هوش مصنوعی: پرهيزكاری و پرهیز از گناه خوب است، اما ریاکاری و ظاهر نمایی فایدهای ندارد. من به درد دل خود واقفم و هیچ مشکلی برایم وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر حرص و طمع وجود نداشت، بیدل، ما میتوانستیم به سادگی از وسایل و امکانات زندگی لذت ببریم. اما در واقع، آنچه که ما در این دنیا به دنبال آن هستیم، در واقع چیز زیادی نیست و بسیاری از آن چیزها در دسترس ما قرار دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۱۲
زهد و تقوا همخوش است اما تکلف بر طرف
درد دل را بندهام دردسری در کار نیست
وه چه خوش گفتست طغرل بیدل بحر سخن
درد دل را بندهام دردسری در کار نیست!
حسن عالمسوز او را ساغری در کار نیست
چهره خورشید را روشنگری در کار نیست
آتش از خود می دهد بیرون سپند شوخ ما
این سبکسیر فنا را مجمری در کار نیست
قطره آبی به هم پیچد بساط خواب را
[...]
بزم ارباب ریا را ساغری در کار نیست
زاهدان خشک را چشم تری در کار نیست
از گرانجانی است گر زاهد نشد محتاج می
تیغهٔ کهسار را روشنگری در کار نیست
هست چون بحر توکل سیرگه درویش را
[...]
در طریق رفتن از خود رهبری درکار نیست
وحشت نظاره را بال وپری درکارنیست
کشتی تدبیر ما توفانی حکم قضاست
جز دم تسلیم اینجا لنگری درکار نیست
هر سر مو بهر غفلتپیشه بالین پر است
[...]
در طریق عشق کس را رهبری در کار نیست
خانه آیینه را بام و دری در کار نیست
میکشد قلاب جذب عشق سویت دم به دم
بسمل شوق توام بال و پری در کار نیست
کی بود شیرازه در جزو کتاب عاشقان؟!
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.