در حسرت آن شمع طرب بعد هلاکم
پروانه توان ریخت ز هر ذرهٔ خاکم
خونم به صد آهنگ جنون ناله فروش است
بیتاب شهید مژهٔ عربدهناکم
بیطاقتیم عرض نسب نامهٔ مستی است
چون موج می از سلسلهٔ ریشهٔ تاکم
امروز که خاک قدم او به سرم نیست
نامرد حریفی که نفهمد ز هلاکم
عالم همه از حیرت من آینه زارست
بالیده نگاهی ز سمک تا به سماکم
گو شاخ امل سر به هوا تاخته باشد
چون ریشه به هر جهد همان در ته خاکم
فریاد که دیوانهٔ من جیب ندارد
چون غنچه مگر دل دهد آرایش چاکم
عمریست نشاندهست به صد نشئه تمنا
اندیشهٔ مژگان تو در سایهٔ تاکم
تر نیستم از خجلت آیینهٔ هستی
تمثال کشیدهست ته دامن پاکم
از بال هما کیست کشد ننگ سعادت
بیدل ز سرما نشود سایهٔ ما کم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به حسرت و اندوه شاعر در پی یک عشق ناتمام اشاره دارد. شاعر در حسرت شمع طرب، پروانهشکلی را بیان کرده که به خاطر عشقش از هر ذرهی خاکش نمیتواند جدا شود. او با صدای نالههای خود، غم و درد عشق را به تصویر میکشد و نشان میدهد که در حسرتی عمیق به سر میبرد. در ادامه، به بیتابی و جنون خود اشاره میکند و دلیلی برای این احساسات را در سرگردانیاش جستجو میکند. شاعر به ناتوانی دیگران در درک عمق اندوهش و نیز به تمایل به رهایی از زندان خویشتن اشاره دارد. در نهایت، او از درماندگی خود در برابر عشق و درد ناشی از آن سخن میگوید و روشن میسازد که در برابر عشق و خجلت از خود، همچنان در آرزوی وصال باقی مانده است.
هوش مصنوعی: من به یاد آن شمع خوشحالی بعد از مرگم حسرت میخورم، حتی اگر پروانه هم از هر ذره خاک من بریزد.
هوش مصنوعی: خون من به هزار و یک نوا از دیوانگی ناله میزند و بیتابم به خاطر آن کسی که در حال جان دادن است و چشمانش پر از ناز و طعنه است.
هوش مصنوعی: ما هر لحظه بیتابیم و نشاندهندهٔ اصل و نسب سرخوشیام همانند موجی است که از ریشهٔ تاک برمیخیزد.
هوش مصنوعی: امروز که قدمی از او بر سرم نیست، حریف نادانی که نمیفهمد چقدر در خطر هستم.
هوش مصنوعی: آسمان و زمین و همه موجودات به خاطر شگفتی و حیرت من زنده و پرانرژی هستند؛ نگاهی از موجودی بینظیر تا موجودی دیگر، همگی به سویی مینگرند.
هوش مصنوعی: اگر چه ممکن است که آرزو و امید به آسمان رفته باشد، اما من همچنان ریشهام در خاک هستم و به هر سختی که شده، در همانجا باقی میمانم.
هوش مصنوعی: فریاد که دیوانه من پولی در جیب ندارد، مثل غنچه که فقط دلش میخواهد زیبایی شکافتن را تجربه کند.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که با آرزوی چشمان تو در زیر سایهی تاک زندگی کردهام و این فکر، به شدت در وجودم ریشه دوانده است.
هوش مصنوعی: من از خجالت به خود نمیبالم، چون زندگی تصویری از من به نمایش گذاشته که در آن عیب و ناپاکی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: از دمنوش پرندگان زیبا، چه کسی میتواند ننگ خوشبختی را از بیدل بگیرد؟ سایه ما هرگز از سرمای سرد کمرنگ نخواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون قامت آن سرو سهی کرد هلاکم
سروی بنشانید، روان، بر سر خاکم
رفتی و دلم چاک شد از دست تو دلبر
باز آ و قدم رنجه نما در دل چاکم
گفتی که: هلاکت کنم از ناز و کرشمه
[...]
تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم
زنجیر به گردن بسپارید به خاکم
نگذاشت به خواب عدمم شیون بلبل
گل ریخته بودند مگر بر سر خاکم؟
از کین تو ترسم، نه ز بیمهری افلاک
[...]
از شوق تو ای شمع طرب بعد هلاکم
جوشد پر پروانه ز هر ذرهٔ خاکم
بیتابی من عرض نسبنامهٔ مستی است
چون موج می از سلسلهٔ ریشهٔ تاکم
دود نفس سوختهام طرهٔ یار است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.