گنجور

 
بیدل دهلوی

بر رمز کارگاه ازل کیست وارسد

ما خود نمی‌رسیم مگرعجزما رسد

هر شیوه‌ای کمینگر ایجاد رتبه‌ای‌ست

شکل غبار ناشده‌کی بر هوا رسد

فهم شباب قابل تحقیق ضعف نیست

پیری‌ست فطرتی‌که به قد دوتا رسد

ما را چو شمع‌ کشته اگر اوج بینش است

کم نیست ا-‌بنکه سعی نگه تا به پا رسد

در وادیی ‌که منزل و ره جمله رفتنی‌ست

اندیشه رفته است ز خود تا کجا رسد

آیینه را به قسمت حیرت قناعتی‌ست

زین جوش خون بس است ‌که رنگی به ما رسد

تا گرد ما و من به هوا نیست پر فشان

بیدل به کنه ذره رسیدن‌ کرا رسد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عین‌القضات همدانی

ملکست محبت تو و خلقیست منتظر

این کاردولتست کنون تا کرا رسد

من خود کیم که صافی وصلش طمع کنم

اینم نه بس که دردی دردت بمارسد

سید حسن غزنوی

جانا حدیث عشق چه گویی کجا رسد

آیا بود که نوبت وصلت به ما رسد؟

تا من کیم که صافی وصلت کنم طمع

اینم نه بس که دُردیِ دَردت به ما رسد؟

خاک درت به دیده رسد بی گزاف نیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سید حسن غزنوی
سیف فرغانی

ملکست وصل تو بچو من کس کجا رسد

واین مملکت کجا بمن بینوا رسد

وصل ترا توانگر و درویش طالبند

وین کار دولتست کنون تا کرا رسد

در موکب سکندر بودند خلق واو

[...]

امیر شاهی

هر دم ز عشق، بر دل من صد بلا رسد

آری، بدور حسن تو اینها مرا رسد

جانم بلب رسید در این محنت و هنوز

تا کار دل ز دیدن رویت کجا رسد

انعام عام تو همه را میرسد، چه شد

[...]

شاهدی

هر لحظه بر دلم ز تو گر صد بلا رسد

از هر بلا به درد دلم صد دوا رسد

هر صبح مژده میرسدم با صبا ز یار

خوش وقت آن سحر که خودش با صبا رسد

لرزد همیشه بر تن او پیرهن ز باد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه