تا ز حسن وگلستان تماشا رنگ داشت
حیرت از آیینهام دستی به زیر سنگ داشت
یاد آن عیشیکه از نیرنگ جولانکسی
گرد من در پرده چون صبح بهارانرنگ داشت
تا نفس بال فغان زد رنگ صحرا ریخت دل
عمرها این شمع خامشکلبهام را تنگ داشت
کامرانیها بالا شد ورنه از بیحاصلی
دست برهم سودهٔ من دامنی در چنگ داشت
آب میگشتیمکاش از عرض صافیهای دل
کان تنزه جلوه از آیینهداران ننگ داشت
ترک تمکین جوهر ادراک ما بر باد داد
آتش ما اعتبار آبرو در سنگ داشت
عشق هم دارد تلافیهاکه چون مینای می
هرقدر خون بود در دل چهرهٔ ما رنگ داشت
تا کی از شرم تماشا بایدمگردید آب
ای خوش آن آیینهکز هستی نقاب زنگ داشت
بسکه ما بیچارگان آفت نصیب افتادهایم
رنگ ما بشکست اگر دل با تپیدن جنگ داشت
منفعل از دعوی نشو و نمای هستیام
ساز من در خاک بیدل بیش ازین آهنگ داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حیرت و زیبایی میپردازد و احساسات عمیق شاعر را نسبت به عشق و زندگی بیان میکند. شاعر به یاد لذتها و عیشهای گذشته میافتد که تحت تأثیر نیرنگها و سرنوشت قرار گرفتهاند. او به ناپایداری عمر و تنگی فضای زندگیاش اشاره میکند و از ناکامیها و بیحاصلیها سخن میگوید. عشق به عنوان نیرویی آتشین و پر از تلافی، باعث درد و رنجهای او شده و در عین حال، حس شرم و ندامت را در او ایجاد میکند. شاعر در نهایت از بیچارگی و نامرادی خود و رنگ باختن روحش صحبت میکند و بر این موضوع تأکید میکند که وجودش بیشتر به خاک شبیه است تا به جولان زندگی.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و تماشای گلستان، من در حیرتم و تصویرم مانند آینهای است که زیر سنگی پنهان شده است.
هوش مصنوعی: به یاد آن شادیای هستم که از نیرنگ کسی به دور من مانند صبح بهار زیبا و رنگین بود.
هوش مصنوعی: این متن به این معناست که وقتی نفس انسان به شدت به شکایت و فریاد میافتد، رنگ و بوی زندگی و زیباییهای آن مانند رنگ صحرا به تلخی بدل میشود. در این شرایط، زندگی و وجود انسان مانند شمعی خاموش، احساس تنگی و محدودیت در کلبهاش را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: موفقیتها و شادیهایم بالا رفتهاند، اما اگر نبودند، من از ناامیدی و بینتیجه بودن تلاشهایم، دستانم را به هم میسودم و دامن امیدم را در چنگ داشتم.
هوش مصنوعی: در جستجوی آب بودیم، ای کاش که در دلهای صاف و خالص، زیبایی و پاکی وجود داشت و از آینهدارانی که عیبجویند، شرم نداشتیم.
هوش مصنوعی: عدم پذیرش و نافرمانی از درخواستها و الزامات، فهم و شناخت ما را به باد میدهد. در حالی که آتش وجودی ما نیز از آبرو و اعتبار خود در برابر سختیها و چالشها برخوردار است.
هوش مصنوعی: عشق گاهی عواقب و نتایج خاصی دارد که مانند شراب، هر چقدر هم که غم و درد در دل باشد، تاثیری بر چهرهٔ ما خواهد گذاشت.
هوش مصنوعی: تا کی باید از شرم دیگران دوری کنم و از خودم پنهان شوم؟ ای کاش آن آیینهای که زنگ زده و آلوده است، به من نشان دهد که واقعاً کیستم.
هوش مصنوعی: ما به قدری بدبخت و گرفتار مشکلات هستیم که اگر دلمان هم بخواهد به تپش ادامه دهد، رنگرویمان شکست میخورد.
هوش مصنوعی: از ادعای وجود و هستیام خجالت نکش، که در دنیای ناامید و بیرحم از من بیشتر انتظار میرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سرگرانی زلف جانان با خط شبرنگ داشت
از پریشانی همی با سایهٔ خود جنگ داشت
حسن مستور تو از جامی که پنهان می زدی
شمع شوخی زیر دامان پرند رنگ داشت
با وجود آنکه خاک رهگذار او شدیم
[...]
تا جنون نقد بهار عشرتم در چنگ داشت
طفل اشکی همکه میدیدم به دامن سنگ داشت
عمری از فیض لب خاموش غافل زیستم
نغمهٔ عیش ابد این ساز بیآهنگ داشت
با همه وحشت غبار دامن خاکیم و بس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.