تجدید سحرکاریست در جلوهزار عنقا
صدگردش است و یکگل رنگبهار عنقا
هرچند نوبهاریم یا جوش لالهزاریم
باغ دگر نداریم غیر ازکنار عنقا
سطری نخواند فطرت ز درسگاه تحقیق
تقویمها کهنکرد امسال و پار عنقا
آیینه جزتحیر اینجا چه نقش بندد
از رنگ شرم دارد صورتنگار عنقا
تسلیمعشق بودن مفتاست هرچه باشد
ما را چهکار وکو بار درکار و بار عنقا
شهرتپرستی وهم تا چند باید اینجا
نقش نگین رهاکن ای نامدار عنقا
همصحبتیم و ما را ازیکدگر خبر نیست
عنقا چه وانمایدگر شد دچار عنقا
نایابی مطالب معدوم کرد ما را
دیگرکسی چه یابد در انتظار عنقا
مرگ است آخرکار عبرتنمای هستی
غیر از عدمکه خندد بر روزگار عنقا
زیرپرندگردون، رسواست خلق مجنون
عریانیکه پوشد این جامهوار عنقا
گفتیم بینشانی رنگی به جلوه آرد
ما را نمود بر ما آیینهدار عنقا
در خاکدان عبرت غیر از نفس چه داریم
پر روشناست بیدل شمع مزار عنقا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.