در تجرد تهمتی دیگر ندوزی بر تنم
غیر من تاری ندارد چون نگه پیراهنم
رفت آن فرصتکه ساز شوق گرم آهنگ بود
چون سپند از سرمهگیر اکنون سراغ شیونم
حیرتی گلکن گر از تمثال او خواهی نشان
یعنی از آیینه ممکن نیست بیرون دیدنم
با که گویم ور بگوبم کیست تا باورکند
آن پریروبیکه من دیوانهٔ اوبم منم
چون حبابم پردهٔهستی فریبی بیش نیست
بحر عریانست اگر بیرونکنی پیراهنم
قید الفتگاه دل را چاره نتوان یافتن
عمرها شد چون نفس در آشیان پر میزنم
در سراغم ای نسیم جستجو زحمت مکش
رفتهام چندانکه نتوانی به یاد آوردنم
بسکه سر تا پای من وحشت کمین بیخودیست
نیست بی آواز پای دل شکست دامنم
سوی بیرنگی نفس هردم پیامم می برد
میرسد گردم به منزل پیشتر از رفتنم
بیدل از بس ماندهام چون کوه زیر بار درد
ناله جای گرد میگردد بلند از دامنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس تنهایی و دلتنگی گوینده اشاره دارد. او در تجرد و جدایی خود را به نوعی گم شده میبیند و تلاش دارد تا عشق و شور و شوق خود را بیابد، اما نمیتواند چون زمان و فرصتها از دست رفتهاند. در حالی که گوینده به تمثال معشوقش اشاره میکند، میگوید که نمیتواند خود را از این عشق رهایی بخشد و هر چه تلاش میکند، نمیتواند فراموش کند. او خود را شبیه حبابی میداند که در دل دریا پنهان شده و در عمیقترین لایههای وجودش درد و وحشت احساس میکند. در نهایت، او به شدت تحت تأثیر احساساتش قرار دارد و از این احساسات نمیتواند فرار کند.
هوش مصنوعی: شاید نتوانی به من اتهامی وارد کنی، زیرا در وجودم هیچ چیزی جز وحدت و یکدستی وجود ندارد. مانند این است که هیچ لکهای بر روی پیراهن من نیست.
هوش مصنوعی: فرصتی که باعث شوق و هیجان من بود، سپری شده است و اکنون تنها دلی پر از غم و نوای دلتنگی از من باقی مانده است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از تصویر او نشانهای بیابی، حتماً باید در آینه نگاه کنی، زیرا نمیتوانم به جز در آینه خود را نشان دهم.
هوش مصنوعی: با چه کسی صحبت کنم و به چه کسی بگویم که آن زیبای دلربا که من عاشق او هستم، هیچکس جز من دیوانهٔ او نیست؟
هوش مصنوعی: من مانند حبابی هستم که در واقعیت وجودم فریبی بیش نیست. اگر لباس از تنم بیرون بیاوری، در حقیقت دریای وجودم عریان و بدون پوشش است.
هوش مصنوعی: دوست داشتن و عشق ورزیدن به جای خاصی بند و وابسته شده و نمیتوان راه حلی برای آن پیدا کرد. سالهاست که مانند پرندهای در آشیانی که عاشقش هستم، در حال پروازم.
هوش مصنوعی: ای نسیم، لطفاً برای پیدا کردن من زحمت نکش؛ من آنقدر دور رفتهام که حتی نتوانی مرا به یاد بیاوری.
هوش مصنوعی: من از شدت ترس و وحشت، تمام وجودم درگیر احساساتی است که در خودم میپرورانم. به قدری این اضطراب عمیق است که حتی صدای پای دل شکستهام را نمیشنوم و دامنم پر از آن تنشها و احساسات شده است.
هوش مصنوعی: هر لحظه پیامم را به سوی بیرنگی نفس میفرستم؛ انگار به مقصد میرسد قبل از اینکه من حرکت کنم.
هوش مصنوعی: من از شدت درد و رنجی که تحمل کردهام، مثل کوهی تحت بار سنگین هستم و نمیتوانم به آرامش برسم؛ نالهام به آسمان میرسد و دامنم پر از غم و اندوه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نی تو گفتی از جفای آن جفاگر نشکنم
نی تو گفتی عالمی در عشق او برهم زنم
نی تو دست او گرفتی عهد کردی دو به دو
کز پی آن جان و دل این جان و دل را برکنم
نور چشمت چون منم دورم مبین ای نور چشم
[...]
عزم آن دارم که با پیمانه پیمانی کنم
وین سبوی زرق را بر سنگ قلاشی کنم
من خراب مسجد و افتاده سجادهام
میروم باشد که خود را در خرابات افکنم
ساقی دوران هر آن خون کز گلوی شیشه ریخت
[...]
چون کمانت تا پیئی بر استخوان دارد تنم
گر کنی صد پی مرا، دوتاه پیمان نشکنم
رشتهٔ تن گر نبودی غرق خون از تیغ هجر
کس ندانستی مرا از رشتهٔ پیراهنم
گر به سوی مهر رخسارت که چشم کس ندید
[...]
با تو عمری شد که لاف دوستداری میزنم
لاجرم اکنون ز هجرانت به کام دشمنم
غنچهوار از دست دل خواهم گریبان چاک زد
چند سوزم لب به مهر و شعله در پیراهنم
گفتهای: خون ریزمت دست ار به دامانم زنی
[...]
شب که سر از حلقه سلک سگانت برزنم
طوقدار حلقه دم باد از ایشان گردنم
مهر و مه تابد ز روزن ور تو مهمانم شوی
بر فلک تابد فروغ مهر و ماه از روزنم
در تن از پیوند دل هر جا فتاده آتشیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.