گنجور

 
بیدل دهلوی

به محفلی‌که دل آیینهٔ رضاطلبی‌ست

نفس درازی اظهار پای بی‌ادبی‌ست

خروش العطش ما نتیجهٔ طلب است

وگرنه وادی الفت سراب تشنه لبی‌ست

میی ز خم نکشیدیم عذر حوصله چند

تنک شرابی ما جرم شیشهٔ حلبی‌ست

کسی‌که بخت سیه سایه برسرش افکند

اگر به صبح زند غوطه آه نیم شبی‌ست

اسیربخت سیه پیکری‌که من دارم

به هرصفت‌که دهم عرضه آه نیم شبی‌ست

به عالمی‌که نگاه تو نشئه توفان است

زخویش رفتن ما موج بادهٔ عنبی‌ست

خیال محمل تهمت به دوش سرمه مبند

رم غزال تو وحشت غبار بی‌سببی‌ست

دلت مقابل و آنگاه عرض یکتایی

ثبوت وحدت آیینه خانه بوالعجبی‌ست

عروج وهم ازین بیشتر چه می‌باشد

که مرده‌ایم و نفس غرهٔ سحر لقبی‌ست

نه‌ای حریف مذلت دل از هوس پرداز

که آبروعرق شرم آرزوطلبی‌ست

دلیل جوش هوس‌هاست الفت دنیا

عجوز اگر خوشت آید ز علت عزبی‌ست

به درس دل عجمی دانشم چه چاره‌کنم

که مدعا ز نفس تا بیان شود عربی‌ست

ز دور باش غرورتغافلش بیدل

من و دلی‌که امیدش خروش زیرلبی‌ست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حافظ

اگر چه عرض هنر پیشِ یار بی‌ادبیست

زبان خموش، ولیکن دهان پُر از عربیست

پری نهفته رخ و دیو در کرشمهٔ حُسن

بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست

در این چمن گلِ بی خار کس نچید آری

[...]

قاسم انوار

طریق عشق سپردن طریق بوالعجبیست

نشان عشق نجستن نشان بی طلبیست

مگو که: عشق حرامست در طریقت شرع

که مست باده عشق اند اگر ولی و نبیست

شراب ما همه از خم لامکان آمد

[...]

ابن حسام خوسفی

دلم فریفتهٔ آن شمایل عربیست

که شکل و شیوه او را هزار بوالعجبیست

خیال لعل لبش در درون سینه من

چو باده در دل پر خون شیشهٔ حلبیست

بکشت فتنهٔ چشمش مرا و می‌بینم

[...]

نظام قاری

اگر چه عرض هنر پیش یاربی ادبیست

زبان خموش ولیکن دهان پر از عربیست

ز اطلس فلکم پرده در طنبیست

بطاقچه مه و خور جام و کاسه حلبیست

بپرده شاهد کمخاو جلوه کرمیخک

[...]

نظیری نیشابوری

جزای حسن عمل در شریعت عربیست

به عرف عفو نکردن گناه بی ادبیست

سواد دل ز می سالخورده روشن کن

که عینک بصرش ز آبگینه حلبیست

قبول بی هنران ز التفات معشوق است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه