زان خوشهکه میناگری باغ عنب داشت
هر دانه پریخانه ی بازار حلب داشت
خورشید پس از رفع سحر پرده دری کرد
تاگرد نفس کم نشد این آینه شب داشت
یکتاییاش افسون ادب خواند بر اظهار
مقراض بیانگشت زبانیکه دو لب داشت
مفهوم نگردیدکه ما و من هستی
در خوابعدم اینهمه هذیانز چهتب داشت
بیتجربه مکشوف نشد نفرت دنیا
تا وصلدماغ همهکس حرص عزب داشت
از مشتری و زهره، نه رنگیست، نه بویی
این باغ همین خار و خس راس و ذنب داشت
چیزی ننمودیمکه ارزد به خیالی
تمثال ز آیینهٔ تحقیق ادب داشت
صد هرگز به امل هرزه شمردیم وگرنه
سر تا قدمشمع همین یکدو وجب داشت
گر بر خط تسلیم قضا سر ننهادیم
پیشانی بیسجدهٔ ما چین غضب داشت
دلگیرتر از منت مرهم نتوان زیست
زخمیکه لب از خنده ندزدید طرب داشت
بیدل دل هر ذره تپشخانهٔ آهیست
نایابی مطلب چقدر درد طلب داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیباییهای زندگی و آسیبهای ناشی از آن میپردازد. از خوشهای که میناگر در باغ انگور دارد، تا نقش خورشید در روشنایی روز و رفع خواب شب. او به تنهایی و تأثیرات ادب و بیان میپردازد و میگوید که مفهوم وجود و عدم برایش روشن نیست. همچنین نارضایتی از دنیا و حرص انسانها را بررسی میکند و با بیان اینکه ما هیچ چیز ارزشمندی نداریم، به خودشناسی و حقیقت میرسد. شاعر به ضعف و زخمهای روحی اشاره میکند و میگوید زندگی با درد و خشم در پی سجده و تسلیم قضا همراه است. در نهایت، او به تپش دل و آرزوی ناکامی که در پی طلب است، میپردازد.
هوش مصنوعی: از خوشهای که میناگر در باغ انگور داشت، هر دانهاش مانند خانهای برای پریهای بازار حلب بود.
هوش مصنوعی: خورشید پس از پایان شب، پرده را کنار زد و نورش را به دنیا تاباند تا روح شب و تاریکی کمتر شود و بتواند زیباییهای خود را به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: تنهایی او با ظرافت خاصی به ادب و نزاکت تبدیل شده است، به طوری که وقتی خواسته احساساتش را بیان کند، زبانش به گونهای میشود که انگار فقط دو لب دارد و نمیتواند چیزی بگوید.
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که ما و وجود ما در حالی که در خواب و بیخبری هستیم، به خاطر افکار و گفتار بیمعنی خود، در حال حواسپرتی و سردرگمی هستیم. به عبارتی، ذهن ما مشغول مسائلی است که از واقعیت دور است و به نوعی از وضعیت آشفتهای خبر میدهد.
هوش مصنوعی: دنیا در نگاه بیتجربهها ظاهری زیبا و دلپذیر به نظر میرسد، اما حقیقتاً در آن، نفرت و زشتی نهفته است. همه افراد به نوعی آرزوی داشتن بیشتر و خوشیهای دنیوی را در سر دارند.
هوش مصنوعی: این باغ نه رنگ و بویی از مشتری و زهره دارد، بلکه تنها پر از خار و علفهای بیارزش است که در اعماقش وجود دارد.
هوش مصنوعی: ما هیچ چیزی را به نمایش نگذاشتیم که ارزش خوبی داشته باشد، فقط تصوری از آن داریم که مانند یک تصویر در آینهٔ علم و ادب است.
هوش مصنوعی: هرگز به آرزوهای بیهوده توجه نکردیم، وگرنه متوجه میشدیم که تمام وجودمان فقط به اندازه یک یا دو وجب نور و روشنایی است.
هوش مصنوعی: اگر بر سر تسلیم سرنوشت نرفتیم، پس پیشانی ما که بر زمین نرفته، نشانی از خشم و نارضایتی دارد.
هوش مصنوعی: در زندگی نمیتوان بیشتر از انتظار و دلتنگی از درماندگی رنج کشید، زیرا زخمهایی که شادی و خنده را از ما گرفتهاند، نتوانند به خوبی درمان شوند.
هوش مصنوعی: دل بیدل مانند هر ذرهای از کائنات، به تپش و احساسات زنده است. این دل، خواستههایی عمیق و ناشناخته دارد که نشاندهندهی درد و craving آن است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.