رنگ شوخی نیست درطبع ادب تخمیر ما
حلقه میسازد صدا را نسبت زنجیر ما
مزرع بیحاصل جسم آبیار عیش نیست
ناله بایدکاشتن در خاک دامنگیر ما
بیسبب چون سایه پامال دوعالم عبرتیم
خوابکوتا مخملی بافد به خود تعبیر ما
نسخهٔ جمعیتدلگر بهاین آشفتگیست
نیست ممکن لب به هم آوردن ازتقریر ما
سطری ازمشق دبستان جنون آشفته نیست
بر خط پرگار نازد حلقهٔ زنجیر ما
صبح از وهمنفسگر بگذردشبنمکجاست
غیر شرم اعتبار، آبی ندارد شیر ما
آخر از ناراستی با دورگردون ساختیم
بسکهکج بود، ازکمان بیرون نیامد تیر ما
آرزوها در طلسم لاغری میپرورد
خانهٔ صیاد یعنی پهلوی نخجیر ما
انتظار رنگهای رفته میباید کشید
خامهٔ نقاش مژگان ریخت درتصویر ما
حسرتمنزلجنونایجادچندینجستجوست
شامگردد صبح تاکوته شود شبگیر ما
در بنای رنگماگردشکستامروز نیست
ابروی معمار چینی داشت در تعمیر ما
عبرت انشابود بیدل نسخهٔ ایجادشمع
از جبین بر نقش پا زد سر خط تقدیر ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی بازتابی از احساسات عمیق و تفکرات فلسفی شاعر درباره زندگی، هنر و سرنوشت انسان است. شاعر با استفاده از نمادها و تصاویری زنده به بررسی دردها و آرزوهای بشر میپردازد. او به تضاد میان واقعیت و خیال اشاره کرده و از ناچاریها و کجرویهای زندگی میگوید. بهخصوص تأکید دارد که رنگ و زیبایی در زندگیاش پررنگ نیست و این رنگها در واقع نمایانگر حالتهای درونی او هستند. در نهایت، شاعر از حسرت و انتظار برای دستیابی به آرزوها و تغییر وضعیت فعلی سخن میگوید و به ضرورت تلاش برای برقراری تعادل بین واقعیت و آرمانها اشاره میکند.
هوش مصنوعی: شوخی و فریب در طبیعت ادب ما جایی ندارد؛ ما با صدایمان حلقهای میسازیم که نشاندهندهٔ ارتباط و پیوند ماست.
هوش مصنوعی: بدن بیفایده مانند مزرعهای است که محصولی ندارد و زندگی خوشی را به ارمغان نمیآورد؛ بلکه باید ناله و اندوهی بر دل ما باشد که به زراعت در خاک زندگیمان بپردازیم.
هوش مصنوعی: بدون دلیل، مانند سایهای که زیر پا گذاشته میشود، ما عبرتی برای این دو جهان هستیم. خواب ما کوتاه است و این خواب، به نوعی تعبیر ما را به خود میگیرد.
هوش مصنوعی: نسخهٔ دلگرمی جامعه به این بینظمی است؛ نمیشود که از بیان ما، لبها را به هم آورد.
هوش مصنوعی: این جمله به تصویر کشیدن حالتی است که از نظم و ترتیب خارج شده و بیانگر نوعی بیسامانی و آشفتگی است. همچنین به نوعی به طبیعت کنترل شدهای که از طریق قواعدی مانند پرگار ایجاد میشود، اشاره دارد و در مقابل آن، از وابستگی و زنجیری که ممکن است فرد را محدود کند، سخن میگوید. به طور کلی، این متن به تضاد میان آزادی و محدودیت پرداخته است.
هوش مصنوعی: صبح که از خیال نفس فراموش شود، شبنم کجا است جز اینکه نشانهای از شرم و اعتبار باشد، چرا که شیر ما آبی ندارد.
هوش مصنوعی: در نهایت به خاطر نادرستیهایی که داشتیم، با چرخش روزگار به توافق رسیدیم. چون تیر ما آنقدر کج بود که هرگز از کمان خارج نشد.
هوش مصنوعی: آرزوها در تأثیر لاغری پرورش مییابند و به عبارتی، زندگی ما تحت تأثیر صید و شکار است.
هوش مصنوعی: برای به رنگ آوردن حسرتها و یادها، باید با دقت و ظرافت، احساسات و زیباییهای مژگان خود را در تصویر زندگیامان به تصویر بکشیم.
هوش مصنوعی: حسرت و longing برای مکانهای ناشناخته، باعث شده است که جستجوهای زیادی انجام دهم. شب به پایان میرسد و صبح میآید تا اینکه ما از شب تیره رها شویم.
هوش مصنوعی: امروز در ساختن و خلق اثر، به دلیل مشکلاتی که دارم، نمیتوانم مانند معمار چینی خود را به خوبی نشان دهم یا به نتیجه برسانم.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر این است که سرنوشت ما با تقدیر مشخص شده است و به نوعی ما توسط حوادث و پیشامدها به راهی هدایت میشویم. شمع به عنوان نمادی از روشنایی و زندگی، از جبین (پیشانی) فردی ناشناخته، نور خود را بر پاهای ما میتاباند و نشانی از سرنوشت ما میگذارد. به این معنا که رویدادها و تجربیات گذشته، به نوعی بر ما تأثیر میگذارند و مسیر آیندهمان را شکل میدهند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
خرقه رهن خانه ی خمّار دارد پیر ما
ای همه رندان مرید پیر ساغر گیر ما
گر شدیم از باده بدنام جهان تدبیر چیست
همچنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما
سرو را باشد سماع از ناله ی دلسوز مرغ
[...]
ره، خرابات است و درد سالخورده، پیر ما
کس نمیداند به غیر از پیر ما، تدبیر ما
خاک را از خاصیت اکسیر اگر، زر میکند
ساقیا میده، که ما، خاکیم و می، اکسیر ما
ما که از دور ازل مستیم و عاشق، تا کنون
[...]
مایل عشق خرابات است عقل پیر ما
تا چه آرد بر سر ما پیر بیتدبیر ما
من به جز تقدیر تدبیری ندارم عشق را
این چنین رفته است گویی در ازل تقدیر ما
عشق را اکسیر گویند، وجهی ظاهرست
[...]
دوش از مسجد سویِ میخانه آمد پیرِ ما
چیست یارانِ طریقت بعد از این تدبیرِ ما؟
ما مریدان روی سویِ قبله چون آریم چون؟
روی سویِ خانهٔ خَمّار دارد پیرِ ما
در خراباتِ طریقت ما به هم منزل شویم
[...]
ما مرید راه عشقیم و جوانان پیر ما
التفات خاطر پیران بود تدبیر ما
زآب چشم ما کند زنجیر سازی باد آه
تا کشد سرو قدت را پای در زنجیر ما
«والضحی » باشد کنایت زان دوزخ «والشمس » نیز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.