گنجور

 
بیدل دهلوی

درین وادی که می‌یابد سراغ اعتبار من

مگر آیینه ‌گردد خاک تا بینی غبار من

کجا بال وچه طاقت تا زنم لاف پرافشانی

نفس در خجلت اظهار کم دارد شرار من

ز ساز مدعا چون سبحه جز کلفت نمی‌بالد

به‌جای نغمه یکسر عقده پرورده‌ست تار من

به‌این آتش که دل در مجمر داغ وفا دارد

چه امکانست گردد شمع خامش بر مزار من

درین عبرت سرا بگذار محو چشم حیرانم

مباد از بستن مژگان گره افتد به کار من

فنا مشتاقم اما سخت بی‌سرمایه آهنگم

فلک چون سنگ بر دوش شرر بسته‌ست بار من

چو آن شمعی‌که پرتو در شبستان عدم دارد

سفیدی ‌کرد راه زندگی در انتظار من

ندارد هستی‌ام غیر ازعدم مستقبل و ماضی

چو دریا هر طرف در خاک می‌غلتد کنار من

نگاه عبرت از هر نقش پا با سرمه می‌جوشد

تو هم آیینه روشن کن ز وضع خاکسار من

به صد تمثال رنگ رفته استقبال من دارد

به هر جا می‌روم آیینه می‌گردد دچار من

چو شبنم یکدو دم فرصت‌ کمین وحشتم بیدل

نی‌ام ‌گوهر که خودداری تواند شد حصار من

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حکیم نزاری

مرا جانانه‌ای باید که باشد غم گسارِ من

میانِ نازکش باشد همه شب در کنارِ من

چه خوش باشد دل آرامی که چون از خواب برخیزد

به غمزه چشمِ مستِ او کند دفعِ خمار من

اگر باشد قیامت باشد اللّهمَّ ارزُقنا

[...]

اوحدی

سر بارندگی دارد دو چشم تند بار من

که فتح‌الباب هجرانست و تحویل نگار من

مرا چون ماه در عقرب خوش آمد روی و زلف او

از آن نیکی نمیبینم، که بد بود اختیار من

من آن چرخم، که از جانست مهرم در میان دل

[...]

جامی

پس از مردن به خاک من گذر کن غمگذار من

ببین صد حرف غم در هر خط از لوح مزار من

به کویت بس که آه آتشین از دل برآوردم

سگت را داغها مانده ست بر جان یادگار من

نبیند کس فروغ مهر را تا حشر اگر ناگه

[...]

اهلی شیرازی

چنان گردد خیالش چشم اشکبار من

که میپندارم اینک خواهد آمد در کنار من

شب هجران چه سان بر بستر راحت نهم پهلو

که هر مو دور ازو خاریست در جسم فکار من

ز من دارد فراغ آنشوخ و من در آتش محنت

[...]

صائب تبریزی

به یک خمیازهٔ گل طی شد ایام بهار من

به یک شبنم نشست از جوش، خون لاله زار من

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه