دل بیمدعا رنگی ندارد تا کنم فاشش
صدف در حیرت آیینه گم کردهست نقاشش
درین محفل نیاوردند از تاریکی دلها
چراغی را که باشد امتیاز از چشم خفاشش
جهان رنگ با تغییر وضع خود جدل دارد
به هر جا شیشه و سنگی است با وهم است پرخاشش
به تشویش دل مأیوس رنجی نیست مفلس را
شکست کاسه در بزم کرم کردهست بیآشش
به این شرمی که میبیند کریم از جبههٔ سایل
گهر هم سرنگون میافتد از دست گهرپاشش
به ملک بینیازی رو که گاه احتیاج آنجا
چوناخن میکشد درهم به پشت دست قلاشش
خط لوح امل جز حک زدن چیزی نمیارزد
همهگر ریش زاهد در خیال آید که بتراشش
شئون هر صفت مستوری عاشق نمیخواهد
کفن هر چند پوشد ذوق عریانیست نباشش
بساط زندگی مفت حضور اما به دل جاکو
نفس میگسترد در خانهٔ آیینه فراشش
ندارد کاوش دل صرفهٔ امن کسی بیدل
در این ناسور توفانهای خون خفتهست مخراشش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر دردی عمیق و تفکری عمیق دربارهٔ عشق، ناکامیها و واقعیتهای تلخ زندگی است. شاعر به تمایز میان دلهای بیادعا و دنیای رنگارنگی که در آن زندگی میگذرانیم، اشاره میکند. او کنایه میزند که انسانها در دنیای پر از وهم و تضاد زندگی میکنند و چراغ اخلاق و محبت در دلها خاموش است.
شاعر به ناامیدی و رنج ناشی از فقر روحی و مادی میپردازد و به این نکته میپردازد که زندگی با همهٔ زرق و برقهایش باید درونیتر و عمیقتر دیده شود. او به عدم توانایی بشر در درک حقیقت و عشق واقعی اشاره میکند و تأکید میکند که زندگی تنها در ظواهر خلاصه نمیشود، بلکه نیازمند توجه و کاوش در عمق وجود است.
در کل، شعر تأملی بر روی جستجوی معنا و ناامیدی در کنشهای انسانی است.
هوش مصنوعی: دل بیادعا هیچ رنگ و شمایلی ندارد؛ چنانچه میخواهم راز آن را فاش کنم، صدفی که در حیرت است، نقاشیاش را گم کرده است.
هوش مصنوعی: در این جمع، کسی را نیاوردند که روشنایی دلها را به ارمغان آورد و بتواند از ویژگیهای چشم خفاش تمایز پیدا کند.
هوش مصنوعی: جهان همیشه در حال تغییر است و در این تغییرات، درگیریها و تنشهایی وجود دارد. در هر جایی که شیشه و سنگ وجود دارد، یعنی جایی که چیزهای لطیف و سخت در کنار هم هستند، این تنشها به وضوح قابل مشاهدهاند.
هوش مصنوعی: در دل نگران و ناامید، دیگری از درد چیزی حس نمیکند. کسی که در تنگدستی است، شکست خود را در مهمانی افراد با کرامت تجربه کرده و دیگر انتظار ندارد.
هوش مصنوعی: به خاطر این شرم و خجالت که کریم در چهره سائل میبیند، حتی مرواریدها هم از دست او به زمین میافتند.
هوش مصنوعی: به سرزمین بینیازی برو، زیرا گاه احتیاج آنجا به طور ناگهانی و غیرمنتظرهای سراغ آدم میآید.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که زندگی و امید، فقط با نوشتن و ساختن معنا پیدا میکند و ارزش خاصی ندارد. حتی اگر زاهدی با ریش بلند در فکر ایستاده باشد، باز هم آن فکر به تنهایی ارزش واقعی ندارد و نمیتوان به آن تکیه کرد. به عبارت دیگر، این عبارت به ما یادآوری میکند که تنها تفکر بدون عمل نمیتواند معنا و ارزشی را به ارمغان آورد.
هوش مصنوعی: هر ویژگی و صفت عاشق، نیاز به پنهانی دارد و شاید یک عاشق حتی با وجود پوشاندن خود، در واقعیت حس عریانی و بیپناهی را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: زندگی به ظاهر در دسترس و رایگان است، اما در دل انسان، ناخودآگاه ترس و اضطراب وجود دارد. در خانهای که همه چیز به وضوح دیده میشود، احساسات و افکار پنهان درونش بیداد میکند.
هوش مصنوعی: دل کسی در جستجوی امنیت نیست، زیرا در این درد و رنج، طوفانهای خونی خوابیدهاند که زخمهای عمیق دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.