بهکمین دعوی هستیام که چو شمعش از نظر افکنم
هوس سری ته پاکشم رگ گردنی به سر افکنم
ز غبار عالم مختصر چه هوای سیم و چه فکر زر
اثری نچیدهام آنقدرکه بروبم و به در افکنم
به سواد دوری حرص وکد چه امید محمل منکشد
فلک اطلسش مگرآورد که جلی به پشت خر افکنم
اگرم دهد طلب وفا به بنای داغ غمت رضا
دو جهان به آتش دلگدازم و طرح یک جگر افکنم
نتوان شدن به وفا قرین مگر از سجود ادب کمین
چو سرشک پاکشدم جبینکه به آن مکانگذر افکنم
المی که بر جگرآورم به کجا ز سینه برآورم
که بهکوه اگرگذر آورم به صدایش ازکمر افکنم
چقدر به عرصهٔ آب وگلکندم مصاف هوس خجل
مژهای زگرد شکست دل به هم آرم و سپر افکنم
به رهیکه محمل نیک وبد هوس سجودتومیکند
سرخویشم از مژه پا خورد چو به پیش پا نظر افکنم
چو سحاب میپرم از تری به هوای منصب محوری
مگر انفعال سبکسری عرقی کند که پر افکنم
به چنین بضاعت شعله زن من بیدل و غم سوختن
که چو شمع در بر انجمن شرر است اگر گهر افکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این غزل، شاعر از احساسات و تمنیات خود سخن میگوید. او به تمایلهایش اشاره میکند و از زحمتهای عالم و دلبستگی به دنیا و مسائل مادی، همچون طلا و نقره، ابراز ناامیدی میکند. شاعر میگوید که تلاشها و هوسهایش بینتیجه مانده و او به دنبال راهی برای رهایی از این وابستگیهاست. او همچنین به عشق و سوختن دل به خاطر معشوق اشاره میکند و احساس میکند که نمیتواند به وفا و صداقت دست یابد. در نهایت، شاعر از دردها و غمهایش میگوید و بر این باور است که باید فریاد سر دهد و این احساسات را بیان کند، حتی اگر در جمع دیگران باشد. این شعر به نوعی نمایانگر تنهایی و احتیاج به ابراز احساسات در برابر دنیا و عشق است.
هوش مصنوعی: در انتظار این هستم که به من توجه شود، بهطوریکه مانند شمعی که خاموش میشود، اگر به من نگریسته شود، میل به نشان دادن خود و وجودم بالا میگیرد. میخواهم با شجاعت و سرسختی، بر مشکلات و چالشها غلبه کنم.
هوش مصنوعی: از غبار دنیا، نه آرزویی از نقره دارم و نه افکارم در مورد طلا تاثیری گذاشته است؛ اینقدر غرق در این مسائل نیستم که بخواهم آنها را از خود دور کنم یا به زندگیام راهی ندهند.
هوش مصنوعی: به دوری از علم و تلاش، چه امیدی دارم که زندگیام را سامان دهم. آیا آسمان مدد خواهد کرد تا لباس زیبایی بر دوش خر بیفکنم؟
هوش مصنوعی: اگر خواستهات، وفاداری به یادگار غم تو باشد، میپذیرم و برای تو به خاطر عشق و محبت، هر دو دنیا را با آتش دل سوزانم و یک قطعه از جگرم را به تو تقدیم میکنم.
هوش مصنوعی: به وفا نمیتوان رسید مگر با تواضع و ادب، مانند اشکی که پاک و خالص است و باید به جایی برسانم که شایستهاش باشد.
هوش مصنوعی: درد و رنجی که در درونم دارم را چگونه میتوانم بازگو کنم؟ اگر بخواهم آن را فریاد بزنم، باید آنقدر بلند باشد که به کوهها برسد و در هم بشکند.
هوش مصنوعی: من چقدر در دنیای مادی و دسیسههای آن، با هوسها و آرزوها در جنگم. وقتی دلم شکست میخورد، با یک نگاه یا اشاره میتوانم تمام آن شکستگی را جمع کنم و به خودم غلبه کنم.
هوش مصنوعی: در مسیری که موجب سجود و عبادت میشود، من سرم را از مژگانم بر زمین میزنم، وقتی به پاهایم نگاه میکنم.
هوش مصنوعی: مانند ابر، از حالت رطوبتی به دنبال مقام محوری میپرم، اما شاید بیتوجهی و بیخیالی باعث شود که نتوانم به درستی پرواز کنم.
هوش مصنوعی: من با این توانایی اندک، غم و آتشِ درون خود را میسوزانم، چون شمع در کنار جمعیتی که جرقهها میزند. اگر به جمع بذرهای گوهر افکنم، چه فایدهای خواهد داشت؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.