شمعی از وحشت نگاهی انجمن گم کردهام
بلبلی از پر فشانیها چمن گم کردهام
حسرت جاوید از نایابی مطلب مپرس
نارسایان آنچه میجویند من گم کردهام
ای تمنا نوحه کن بر کوشش بیحاصلم
جستجوها دارم اما یافتن گم کردهام
هیچکس چون من زمان فرسودهٔ فرصت مباد
تا سراغ رنگ میپرسم چمن گم کردهام
میشدم من هم به وحشت هم عنان رنگ و بو
لیک چون گل دستگاه پر زدن گم کردهام
روز و شب خون میخورم در پردهٔ بیطاقتی
گفت و گوی لالم و راه دهن گم کردهام
چون سپند از بینواییهای من غافل مباش
نالهواری داشتم در سوختن گم کردهام
یافتن گمکردنی میخواهد اما چاره نیست
کاش گم کرده چه سازم گم شدن گم کردهام
بیدل از درد بیابان مرگی هوشم مپرس
بیخودی میداند آن راهی که من گم کردهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساس عمیق گمگشتگی و نداشتن چیزهایی که برایش ارزشمند هستند، سخن میگوید. او در جستجوی چیزهایی است که قبلاً داشته، اما اکنون گمشدهاند. از درد و حسرتی میگوید که به خاطر ناکامیهایش احساس میکند و اشاره به تلاشهای بینتیجهاش دارد. او توجه میدهد که دیگران نمیتوانند احساس او را درک کنند و میگوید که در این بینهایت و فرسودگی به دنبال یافتن خود و آن چیزهایی است که گم کرده، اما در عین حال از ناکامی و ناامیدیاش نیز شکایت میکند. در نهایت، او به شرایطی اشاره میکند که در آن هیچ راهی برای بازگشت نیست و تنها خود را در دنیا ویران شدهاش میبیند.
هوش مصنوعی: من از نگرانی و ترس، مثل شمعی ناتوان و بیخبر در جمع هستم و به خاطر زیباییهایی که در زندگیام بوده، مانند بلبل، احساس گمشدگی میکنم.
هوش مصنوعی: نپرس که چقدر از چیزهای نایاب حسرت میکشم، زیرا کسانی که دیر به آرزوهای خود میرسند، آنچه را که من گم کردهام، دنبال میکنند.
هوش مصنوعی: ای آرزو، بر بیثمری تلاشهایم گریه کن. در پی چیزهایی هستم، اما آنچه را که گم کردهام پیدا نمیکنم.
هوش مصنوعی: هیچکس به اندازهٔ من زمان را در فرصتهای از دست رفته نمیسوزاند تا اینکه به دنبال رنگ و زیبایی بگردد، زیرا من چمن را گم کردهام.
هوش مصنوعی: من هم به ترس و آشفتگی دچار میشدم و رنگ و بویی از خودم نشان میدادم، اما چون گل، آرامش خود را از دست دادهام و نمیتوانم پرواز کنم.
هوش مصنوعی: در هر لحظه و شبانهروز از درد و رنجی که دارم، به شدت رنج میبرم. در حالتی بیتاب و ناآرامی هستم که نمیتوانم به درستی ارتباط برقرار کنم و زبانم بند آمده است، به طوری که نمیدانم چگونه صحبت کنم یا از کجا شروع کنم.
هوش مصنوعی: از مشکلات و بیپولیام غافل نشو، چرا که در بین دردهای دل، نالهای داشتم که در آتش عشق گم شده است.
هوش مصنوعی: برای پیدا کردن چیزی که گم شده، نیاز به تلاش و جستجو داریم. اما چارهای نیست و آرزو میکنم که بدانم چه باید بکنم؛ زیرا خودم نیز در این گمشدگی و سردرگمی گرفتار شدهام.
هوش مصنوعی: از درد طولانی و تنهایی در بیابان مرگ نمیگویم که چقدر رنج میکشم، زیرا در حالتی از بیخود بودن هستم و خودم میدانم که کدام مسیر را گم کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نورِ جان در ظلمتآبادِ بدن گم کردهام
آه ازین یوسف که من در پیرهن گم کردهام
وحدت از یادِ دویی اندوهِ کثرت میکند
در وطن، ز اندیشهٔ غربت، وطن گم کردهام
چون نمِ اشکی که از مژگان فروریزد به خاک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.