بیا خورشید معنی را ببین ازروزن مینا
که یاد صبح صادق میدهد خندیدن مینا
ز زهد خشک زاهد نیست باکی سیر مستان را
که ایمن از خزان باشد بهارگلشن مینا
زنام می، زبانم مست و بیخود در دهان افتد
نگاهم رنگ می پیداکند از دیدن مینا
مسیح وقت اگرکس باده را خواند عجب نبود
که هردم باده جان تازه بخشد در تن مینا
سلامت یکقلم در مرکزسنگست اگر دانی
شکست یأس میپیچد به خود بالیدن مینا
وداع معنیات از لبگشودنهاست ای غافل
پریگردد پریشان آخر از خندیدن مینا
سرشتما و میناگویی ازیک خاک شد بیدل
که ما را دل به تن میخندد از خندیدن مینا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و شادی میپردازد که از نوشیدن شراب (مینای دیوانگی) به دست میآید. شاعر از خصلتهای خوشایند مینا و تأثیر آن بر روح و جان انسان سخن میگوید. او تأکید میکند که زهد و خشکسالی زاهدان هیچ ارزش ندارد و بهتر است انسان از خوشیها و لذتهای زندگی بهرهمند شود. مینا به عنوان نماد زندگی و شادی، به انسان جان تازه میبخشد و شخص را از غم و ناامیدی رهایی میدهد. شاعر در نهایت تأکید میکند که جان و دل انسان در پی خندیدن و شاد زیستن در میناست.
هوش مصنوعی: بیا و نور حقیقت را از درون ظرف شفاف ببین که یادآور صبح روشن و صادقانه است و سبب شادی و سرزندگی میشود.
هوش مصنوعی: از زهد و پرهیزکاری خشک زاهدان، هیچ نگرانی نیست، چرا که افرادی که در حال نوشیدن هستند، از پاییز و مشکلات دورند و بهار و زیباییهای باغ مینا را تجربه میکنند.
هوش مصنوعی: ز نام شراب، زبانم به مستی و بیخودی میافتد و نگاه من از دیدن مینا رنگی میگیرد.
هوش مصنوعی: اگر زمانی مسیح نوشیدنی را صدا کند، چیز عجیبی نیست که همیشه این نوشیدنی جان تازهای به بدن میدهد.
هوش مصنوعی: اگر بفهمی که یک قلم در مرکز سنگ چقدر میتواند با دوام و سالم باشد، متوجه میشوی که یأس و ناامیدی به خود میپیچد و زیبایی و شکوه زندگی مانند مینا (سفال) درخشان است.
هوش مصنوعی: با باز کردن لبان و گفتن وداع، مفهوم تو نمایان میشود. ای کسی که غافل هستی، در نهایت پری به خاطر خندیدن مینا دچار آشفتگی میشود.
هوش مصنوعی: ما و مینا از یک سرشت و خاک هستیم، بیدل (دلسوخته) که دل ما از خندیدن مینا به خنده میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر این بار می آید به دستم گردن مینا
چو درد می نخواهم داشت دست از دامن مینا
خرابم می کند بی لعل او در بزم میخواران
تکلف کردن ساقی، تواضع کردن مینا
دو صبح صادقند از یک گریبان سربرآورده
[...]
ز روح باده صد ره گرچه خالی شد تن مینا
ولی دست هوس کوته نشد از گردن مینا
چرا دود از دماغ میپرستان برنمیآرد
که برق باده آتش میزند در خرمن مینا
نوای بیغلط زن امشب ای مطرب که مستان را
[...]
ازین محفل چه امکان است بیرون رفتن مینا
که پالغز دو عالم دارد امشب دامن مینا
نفس سرمایهٔ عجزاست از هستی مشو غافل
که تا صهباست نتوان برد خم ازگردن مینا
سلامت بیخبر دارد ز فیض عالم آبم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.