دلبر شد و من پا به دلِ سخت فشردم
خاکم به سر ایوای که جان رفت و نمردم
جانسختی صبرم چقدر لنگ برآورد
کاین یک مژهرَه جز به قیامت نسپردم
پایم ته سنگ آمد از افسردس دل
تاب رگ خواب از گره آبله خوردم
برگ طرب من ورق لاله برآمد
آه از کف خونی که سیه گشت و فسردم
دل نیز ز افسردگیم سرمهنوا ماند
بر شیشه اثر کرد سیهروزی دردم
چون شمع قیامت به سرم میکند امروز
داغی که چرا سر به خرامش نسپردم
ای هستی مبرم چه ندامتهوسیهاست
گیرم دو سه روزت نفسی بود شمردم
بی شربت مرگ اینقدرم داغ تپیدن
فریاد ز آبی که ندادند به خوردم
بیدل مژه از خویش نبستم، گنهِ کیست؟
راحت عملی داشت که من پیش نبردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق دلشکستگی و نارضایتی شاعر از زندگی و عشق است. شاعر به جدال با درد و رنجی که از دست دادن محبوبش به او رسیده، اشاره میکند و از جانسختی خود در برابر این عواطف میگوید. او از حالتی از افسردگی و ناامیدی رنج میبرد و حسرت میخورد که چرا نتوانسته است به خوشی و آرامش برسد. شاعر به تشبیهاتی مانند شمع قیامت و داغهای سخت میپردازد که نشاندهنده شدت عواطف و نابسامانی درونیش است. در نهایت، او به ندامت از هوسها و آرزوهای ناتمام خود اشاره میکند و بر این نکته تأکید میکند که در زندگی خود، نتوانسته به راحتی و آرامش دست یابد.
هوش مصنوعی: عشق من به حدی عمیق شده که حتی با وجود سختیها و دردها، همچنان تحمل میکنم و خود را به خاک میافکنم. ایوای، جانم در این کشمکش به سر میرود اما هنوز نمردهام.
هوش مصنوعی: صبر و استقامت من چقدر طول میکشد تا این یک لحظهی پر از غم و درد را فراموش کنم، چرا که جز در روز قیامت نمیتوانم آن را واگذار کنم.
هوش مصنوعی: پایم به خاطر اندوه و غم بر روی سنگ قرار گرفت و از شدت ناراحتی، رگ خوابم تحت تاثیر قرار گرفت و از زخم پایم درد کشیدم.
هوش مصنوعی: برگ شادابی من شبیه گل لاله شده است. آه از دلی که خونین شد و در حسرت عشق پژمرده گشته است.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر اندوهی که دارم، مانند سرمهای بر شیشه باقی مانده و نشان تلخی روزهای سختی که گذراندهام، بر آن باقی مانده است.
هوش مصنوعی: امروز احساس سنگینی و داغی دارم مثل شعله شمع در روز قیامت، چون به این فکر میکنم که چرا به زیبایی او توجه نکردم و به آرامشی که میتوانستم داشته باشم، نپرداختم.
هوش مصنوعی: ای وجود، چرا اینقدر در پی ندامت و پشیمانی هستی؟ فرض کن تنها چند روز برایت عمر باقی مانده، من آن را شمردم.
هوش مصنوعی: بدون نوشیدنی مرگ، اینقدر داغ و بیتاب هستم که فریاد میزنم از حس تشنگی که به من نرسید.
هوش مصنوعی: من مژههای خود را به خواب نبردم، حالا گناهی بر گردن کیست؟ کسی آرامشی داشت که من نتوانستم به دست بیاورم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای رفته من از رفتن تو باغم ودردم
مردم زتو وزین قبل از شادی فردم
تا وصل ترا هجر تو ای ماه فرو خورد
دردی نشناسم که به صد باره نخوردم
از چهره تو بتکده بوده ست مرا چشم
[...]
ای دیده چه دیدی ز من خسته که هر دم
از خون جگر سرخ کنی چهرهٔ زردم
درمانده به درمان دلم خلق دو عالم
و آگه نه طبیب من بیچاره ز دردم
هر شب به سر آیم چو باد صبا گِرد سرایت
[...]
امروز ز شوقت همه سوز و همه دردم
نادیده رخت زین سر کو بازنگردم
بیهوده بود هر غم و دردی که نه عشق است
هرگز من بیدل غم بیهوده نخوردم
از گونه زردم زندم چهره اگر اشک
[...]
هر چند که خود دل ببلای تو سپردم
رحمی بکن ای ظالم بد مهر که مردم
سیل ستمت عاقبت از جای مرا برد
هر چند که در کوی وفا پای فشردم
مسکین من سر گشته که در وادی امید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.