بر آسمان رسانم و گر بر هوا برم
مشت غبار خویش ز راهت کجا برم
گر استخوان من بپذیرد سگ درت
بر عرش ناز سایهٔ بال هما برم
شایان دست بوس توام نیست نامهای
دریوزهای به قاصد برگ حنا برم
عمر به غم گذشته مباد آیدم به پیش
خود را از این ستمکده رو بر قفا برم
امید فال جرأت دیدار میزند
آیینهسان عرق کنم و بر حیا برم
پر نارساست کوشش ظلمت خرام شمع
شب طی شود که من نگهی تا به پا برم
پیری نفس گداخت کنون ما و من خطاست
بیریشه چند تهمت نشو و نما برم
عریان تنان ز ننگ فضولی گذشتهاند
کو پنبهای که تحفه به دلق گدا برم
تا رنج انتظار اجابت توان کشید
دست دگر به دعوت دست دعا برم
آرایشی به غیرت مجنون نمیرسد
جیبی درم که رنگ ز بند قبا برم
امید نارساست دعاکن که چون حباب
بار نفس دو روز به پشت دوتا برم
بیدل ز حد گذشت معاصی و من همان
ردّ نیستم اگر به درش التجا برم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و احساسات شاعر نسبت به معشوق میپردازد. شاعر میگوید که تا کجا میتواند برای رسیدن به معشوق تلاش کند و از مسافتی دور به او نیاز دارد. او به انواع سختیهایی که برای دیدار و عشق متحمل میشود، اشاره میکند و از غم و رنج عمرش مینالد. همچنین، شاعر ابراز میکند که به رغم تمام مشکلات و معاصیاش، هنوز به درگاه معشوق خود التجا میبرد و امیدوار است که روزی به وصال او برسد. در کل، این شعر بیانگر عشق، ناامیدی و تلاشهای بیپایان شاعر برای نزدیکی به معشوقش است.
هوش مصنوعی: میگوید که حتی اگر بخواهم غبار و نشانههای وجود خود را به آسمان ببرم، یا در فضای نامحروم رها کنم، باز هم نمیدانم که این کار مرا از کجا به سمت تو خواهد برد.
هوش مصنوعی: اگر استخوان من را سگ بپذیرد، من بر عرش آسمان سایهٔ بال پرندهٔ هما را خواهم داشت.
هوش مصنوعی: من لایق آن نیستم که دست تو را ببوسم، اما پیامی را به قاصد میدهم و یادگاری از خودم به او میسپارم.
هوش مصنوعی: نمیخواهم که عمرم به غم بگذرد؛ دوست دارم به خودم برگردم و از این دنیای پر از ظلم و ستم فاصله بگیرم.
هوش مصنوعی: امید و شجاعت برای ملاقات به من انگیزه میدهد، مانند آینه که میدرخشد، من هم در برابر حیا و شرم خود عرق میزنم و تلاش میکنم.
هوش مصنوعی: سعی و تلاش در نور کم و تاریکی ناچیز است، اما برای من کافی است که یک نگاه محبتآمیز دریافت کنم تا بتوانم دوباره به پا برخواهم خاست.
هوش مصنوعی: زمانی که انسان به پیری میرسد، احساس میکند که دیگر نباید به جداییها و تمایزات فردی توجه کند. بنابراین، داشتن اعتقادات و قضاوتهای نادرست درباره دیگران امری بیمعنا است و بهتر است به جای برچسب زدن و ایجاد تفرقه، به یکدیگر نزدیکتر شویم.
هوش مصنوعی: بیقید و نگران از شرم و حیاء، افرادی که هوسرانی میکنند، از کجا میتوانند پنبهای پیدا کنند که در لباس یک فقیر مانند هدایتی باشد؟
هوش مصنوعی: به خاطر تحمل درد انتظار پاسخ، دستم را از دعا به سوی دعوت دراز میکنم.
هوش مصنوعی: هیچ نوع آرایشی نمیتواند به غیرت و شجاعت مجنون نزدیک شود؛ چون من پولی ندارم که برای خرید لباس مخصوص خرج کنم.
هوش مصنوعی: امید به داشتن یک زندگی بهتر ناکافی است. دعا کن که به مانند حبابی که با نفس تشکیل میشود، من هم فقط دو روز زنده بمانم.
هوش مصنوعی: بیدل به شدت از گناهان فراتر رفته و من همانند گذشته نیستم، حتی اگر به درگاه او خواستهای داشته باشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سرگشته وار بر تو گمان خطا برم
بی آنکه هیچ راه به چون و چرا برم
از جان و از تنم نتوانم به شرح گفت
کاندر رهت، ز هر دو، چه مایه بلا برم
من رخت بینوایی تن بر کجا نهم؟
[...]
تا کی من از فراق تو رنج و بلابرم
تا چند در هوای تو جور و جفا برم
بر من همه بلا ز دل مبتلا رسد
تا کی من این بلا ز دل مبتلا برم
هر شب ز سوز سینه به دوزخ مدد دهم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.