زان بهار ناز حیرانم چه سامان کردهام
چون گل امشب تا گریبان گل به دامان کردهام
بوی گل میآید از کیفیت پرواز من
بال و پر رنگ از نوای عندلیبان کردهام
بی نشانی مشربی دارم که مانند نگاه
آینه در دستم و تمثال پنهان کردهام
نقش این نه شیشه گر یادم نباشد گو مباش
سیر مینایی دگر در طاق نسیان کردهام
با شرار کاغذ عشرت گرو تاز وفاست
هر گه از خود رفتهام سیر چراغان کردهام
از جنون سامانی کیفیت عنقا مپرس
آنقدر پوشیدهام خود را که عریان کردهام
بر که نالد فطرت از بیداد تشویش نفس
خانهٔ آیینهای دارم که ویران کردهام
ز انتظار صبح باید بر چراغم خون گریست
بهر یک لب خنده چندین اشک نقصان کردهام
در غم نایابی مطلب که جز وهمی نبود
سودهام دستی که همت را پشیمان کردهام
جز غم سیل فنا دیگر چه باید خوردنم
از فضولی خویش را در دشت مهمان کردهام
ابر را گفتم چه باشد باعث سیرابیات
گفت وقتی گریه بر عاجز گیاهان کردهام
بیدل از داغ چراغ خامشم غافل مباش
نرگسستان چشمکی خسپوش مژگان کردهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر بیانگر حالت حیرت و سرگردانی شاعر در عشق و زیبایی بهار است. شاعر خود را به گل تشبیه کرده و در وصف پروازش به بوی گل و نوای پرندگان اشاره میکند. او مشرب و شخصیت خود را پنهان کرده و خانهای از آینهها دارد که ویران شده است. شاعر در انتظار صبح است و به خاطر لبخندها و خوشیهای کوتاه، اشکها ریخته است. او به غمها و مشکلات زندگی خود اشاره میکند و در نهایت از داغی که در دل دارد سخن میگوید. به طور کلی، شعر بیانگر ترکیبی از شادی و اندوه ناشی از عشق و زیباییهای زندگی است.
هوش مصنوعی: از آن بهار زیبا و دلانگیز حیران هستم که چه وضعی برای خودم درست کردهام. مانند گلی که امشب تا جایی که میتوانم خود را به گلها نزدیک کردهام.
هوش مصنوعی: بوی گل به خاطر سبک پرواز من به مشام میرسد، و من بال و پرم را با صدای بلبلان تازه کردهام.
هوش مصنوعی: من یک شیوه و طرز فکر دارم که بیعلامت و نشانه است، مثل نگاهی که به آینه میاندازم و تصویری از خودم در آن پنهان کردهام.
هوش مصنوعی: اگر یادم نمانده باشد که چه نقشی بر شیشه میزند، در این صورت دیگر به دنیای مستی و فراموشی نخواهم نگریست.
هوش مصنوعی: در پی لذت و شادی، با عواطف و احساسات شدید، هر بار که از خودم دور شدهام، چراغانی و شادی را تجربه کردهام.
هوش مصنوعی: به خاطر جنون و دیوانگی سامانی هیچ چیز در مورد زیبایی و ویژگیهای عنقا نپرس. من آنقدر خود را مخفی کردهام که انگار عریان شدهام.
هوش مصنوعی: فطرت چه کسی را مورد اعتراض قرار دهد وقتی که درون من پر از درد و اضطراب است؟ من خانهای دارم که شبیه آیینه است، اما آن را خراب کردهام.
هوش مصنوعی: باید به خاطر هر لبخندی که میزنم، برای روشنایی صبح، بر چراغم اشک بریزم، زیرا که برای این لبخندها، اشکهای زیادی ریختهام.
هوش مصنوعی: در اندوه نرسیدن به خواستهام هستم، چرا که چیزی جز خیال و توهم نبوده است. دستانم را در تلاشی که باعث پشیمانی شده رها کردهام.
هوش مصنوعی: به جز غم نابودی، دیگر چه چیزی را باید تحمل کنم؟ من خودم را در این دشت مهمان فضولیام کردهام.
هوش مصنوعی: من از ابر پرسیدم که چه چیز باعث زنده شدن و سیراب شدن تو میشود. او پاسخ داد که زمانی که برای گیاهان ضعیف و ناتوان و اشک میریزم، این باعث زندگی بخشیدن به آنها میشود.
هوش مصنوعی: در میان احساسات خود، به یاد چراغی که خاموش شده و داغ آن را در دل دارم، غافل نباش. من با نرگسها و زیباییهای مژههایم به خواب رفتهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منتی دارم به یاران کز بس افغان کرده ام
خاطر از آزار یارانش پشیمان کرده ام
بر سرم یک ره نسودی پای از این سودا چه سود
بهر من کاندر رهت با خاک یکسان کرده ام
تا کمان ابروی تیر انداز ما صورت نمود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.