شکوه فقر ملک بینیازی کرد تسلیمم
به اقبالی که دل برخاست از دنیا به تعظیمم
بلندی سرکش است از طینتم چون آبله اما
ادب روزی دو زیر پا نشستن کرد تعلیمم
اگر دامن نمیافشاندم از پس ماندهها بودم
چو فرصت بینیازی بر دو عالم داد تقدیمم
هوس تا رنگی از شوخی به عرض آرد فضولی کو
فرو در کوه رفت از شرم استغنا زر و سیمم
نقوش ما و من آخر ورق گرداندنی دارد
به درد کهنگی پیش از رقم فرسود تقویمم
طلبکردم ز همت خاتم ملک سلیمانی
فشار تنگی دل داد عرض هفت اقلیمم
مژه هر جاگشودم دولت بیدار پیش آمد
به رنگ شمع سر تا پاست استقبال دیهیمم
بهشت نقد، آزادیست، وعظ دردسر کمتر
هلاک عالم امید نتوان کرد از بیمم
غبار صبحم از پرواز موهومم چه میپرسی
پری بودم که در چاک قفس کردند تقسیمم
ز قدر خلق بیدل صرفه در نیمی نمیباشد
بر اعداد همه هر گه مضاعف میشوم نیمم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تضاد فقر و بینیازی پرداخته و از تأثیرات آن بر روح و روانش سخن میگوید. او در ابتدا به عنوان آدمی که فقر را تجربه کرده، خود را تسلیم تقدیر میداند و به وجدانی فراتر از دنیای مادی دست یافته است. شاعر به یادگیری ادب و فروتنی از طریق دشواریها اشاره میکند و بیان میکند که اگر فرصت بینیازی به او داده نمیشد، به زحمتهایش ادامه میداد. او همچنین به هوس و عشق به دنیا پرداخته و از شرم ناشی از استغنای خود سخن میگوید. شاعر با اشاره به نقش تقدیر در زندگیاش، در نهایت به طلب قدرت و موفقیت میپردازد و بر این نکته تأکید دارد که آزادی واقعی ارزشمندتر از هر چیز دیگری است. او در پایان به حسرتها و آرزوهایش اشاره میکند و میگوید که وجود او همواره در حال تغییر و تحول است.
هوش مصنوعی: فقر به قدری درخشان و با عظمت است که باعث شده است تا به خوبی از نعمت بینیازی آگاه شوم. من تسلیم سرنوشتی هستم که دل من به خاطر عظمت دنیا از آن سر بلند کرده و به احترام ایستاده است.
هوش مصنوعی: من سرشت و طبیعتی سرکش دارم که مانند آبله برمیخیزد، اما ادب و تربیت به من آموخته است که هر روز دو بار خود را زیر پا بگذارم و فروتنی کنم.
هوش مصنوعی: اگر در زندگی خود به دنبال زیباییها و خوشیها نمیرفتم، حالا فقط به چیزهایی محدود و کمارزش قناعت میکردم. اما تقدیر به من فرصتی داد که از دنیا و نیازهای آن فراتر بروم و به استقلال و آرامش دست یابم.
هوش مصنوعی: آرزوها و خواستهها گاهی با شوخی و طنز به سراغ آدم میآیند، اما اگر کسی بخواهد به کنکاش در این احساسات بپردازد و در دنیای مادی غرق شود، باید از احساسات خود خجالت بکشد و به ارزشهای واقعی و معنوی رو بیاورد.
هوش مصنوعی: نقشها و اثرات ما بر زندگی، به زودی به پایان میرسند و باید پیش از آنکه زمان و عمرمان به پایان برسد و فرسوده شود، درباره آنها فکر کنیم.
هوش مصنوعی: درخواستم از نیروی ارادهام که همچون خاتم سلیمان، قدرت و وسعتی به من بدهد تا از فشار و تنگی دل رهایی یابم و بتوانم بر زمین و آسمان تأثیر بگذارم.
هوش مصنوعی: هر جا که چشمانم را باز کردم، شانس و موفقیت خود را در مقابل خود دیدم، مثل شمعی که روشن است و نورش همهجا را فراگرفته، پذیرای تاج و مقامم شد.
هوش مصنوعی: بهشت واقعی، آزادی است و نصیحت کردن مشکلات کمتری دارد. اما نمیتوانم از ترس اینکه به امید دیگران آسیب برسانم، بیخیال بشوم.
هوش مصنوعی: در غبار صبح، از پرواز خیالی من سؤال میکنی؛ من پری بودم که در چاک قفس، مرا تقسیم کردند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ارزش انسانها در مقایسه با یکدیگر به اندازهای نیست که بتوان به راحتی آنها را بر اساس عدد و ارقام دستهبندی کرد. به عبارتی، نمیتوان یک فرد را تنها با یک عدد نشان داد، زیرا هر شخص ویژگیها و خصوصیات خاص خود را دارد که او را منحصر به فرد میکند. همچنین، هر بار که به این موضوع فکر میکند، احساس میکند که معنای حقیقی انسانیت و ارزش واقعی آدمها فراتر از محاسبات عددی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۱
شکوه فقر ملک بینیازی کرد تسلیمم
به اقبالی که دل برخاست از دنیا به تعظیمم
خوشا از مصرع سلطان اورنگ سخن بیدل
شکوه و فقر ملک بینیازی کرد تسلیمم
نباشد جز حساب غم به جدول خط تقویمم
که مجنون در دبستان جنون دادست تعلیمم
شمارم نقد امروز از کمال فرصت فردا
چو ماه نو بود در مسند تاریخ تقدیمم
بسی لاف محبت میزدم در سلک عشاقش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.