یارب امشب آن جنونآشوبِ جان و دل کجاست
آن خرامِ ناز کو، آن عمرِ مستعجل کجاست
زورقی دارم، به غارترفتهٔ توفان یأس
جز کنار الفتآغوشاش دگر ساحل کجاست
تا به کی تهمتنصیبِ داغ حرمان زیستن
آن شررخویی که میزد آتشم در دل کجاست
جنس آثار قدم آنگه به بازار حدوث
پرتو شمعی که من دارم درین محفل کجاست
از تپیدنهای دل عمریست می آید به گوش
کای حریفان! آشیانِ راحتِ بسمل کجاست
غیرجو افتادهای، ای غافل از خود شرم دار
جز فضولیهای تو در مُلک حق، باطل کجاست
آبیاریهای حرص اوهام خرمن میکند
هرکجا کشتی نباشد جلوهگر حاصل کجاست
چون نفس عمریست در لغزشْ قدم افشردهایم
دل اگر دامن نگیرد در ره ما گل کجاست
بینقابی برنمیدارد ادبگاه وفا
شرم لیلی گر نپوشد چشم ما محمل کجاست
احتیاج ما تماشاخانهٔ اکرام اوست
رمز استغنا تبسم میکند سایل کجاست
معنی ایجادیم از نیرنگ مشتاقان مپرس
خون ما رنگ حنا دارد، کفِ قاتل کجاست
شب به ذوق جستجوی خود دَرِ دل میزدم
عشق گفت: این جا همین ماییم و بس بیدل کجاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به جستجوی حالتی از شور و جنون عاشقانه میپردازد که در لحظهای خاص گم شده است. او از ناز و زیبایی محبوبش یاد میکند و در پی یافتن آرامش و پیوندی عمیق با او است. شاعر به ناامیدی و حرمان خود اشاره میکند و میپرسد که چگونه میتواند در دنیای پر از تهمت و بیوفایی زندگی کند. او به یاد خاطراتی میافتد که دلش را میسوزانده و از وجود محبت و آشتی سخن میگوید. در انتها، عشق را به عنوان حقیقتی بر میشمارد که باید جستجو کرد و تأکید میکند که همواره باید در پی عشق و حقیقت بود.
هوش مصنوعی: خداوندا، این شب کجاست آن شوق و جنونی که جان و دلم را به تلاطم میآورد؟ کجاست آن زیبایی که به ناز میخرامید و آن عمر گرانبهایی که به سرعت گذشت؟
هوش مصنوعی: من قایقی دارم که در دل طوفان ناامیدی چیریز شده است، جز در کنار آغوش محبت و دوست داشتن، ساحل دیگری نمیبینم.
هوش مصنوعی: چقدر باید به این بیعدالتی و حسرت حرمان ادامه دهم؟ آن شمعی که آتش عشق را در دلم شعلهور میکرد، اکنون کجاست؟
هوش مصنوعی: میپرسم که جنس آثار و نشانههایی که نشاندهنده قدمت و دیرینگی است، کجاست؟ و در این جمع، نور و روشنی که من دارم کجا قرار دارد؟
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که دل من به شدت میتپد و از آن جا صدایی به گوش میرسد. این صدا به حریفان میگوید: آشیانهای امن و آرام برای پرندهای زخمخورده کجاست؟
هوش مصنوعی: ای کسی که در بیخبری به سر میبری، کمی به خودت شرمنده باش. جز کنجکاویها و دخالتهای بیمورد تو در امور خداوند، حقیقت کجاست که باطل باشد؟
هوش مصنوعی: حرص و آرزوهای بیجا باعث ویرانی و نابودی میشود؛ هر جا که تلاش و زحمت برای بدست آوردن چیزی نباشد، نتیجهای هم حاصل نخواهد شد.
هوش مصنوعی: زمانی که عمر انسان به کم کردن اشتباهات و لغزشها میگذرد، ما به دنبال گامهای محکم هستیم. اگر دل از ما دور نشود و در مسیر ما گل و سرسبزی وجود نداشته باشد، چه چیز ارزشمندی در این راه خواهد بود؟
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به مسأله عشق و وفا اشاره دارد. او میگوید که اگر لیلی، به عنوان معشوقهاش، خود را محجوب و بدون پرده نگه دارد و عفت ورزد، چشمان عاشق چگونه میتوانند خود را کنترل کنند؟ او احساس میکند که در این حالت، جایی برای ابراز عشق و وفا وجود ندارد. به نوعی، این ابراز عواطف عاشقانه و تأثیر آن بر ادب و رفتار انسانی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ما نیازمند تماشای لطف و کرامت او هستیم، و نشانهٔ بینیازی در لبخند او نمایان است. حالا سائل کجاست؟
هوش مصنوعی: در این شعر به احساسات پیچیده و تضادهای انسانی اشاره شده است. شاعر به نیرنگ و فریب عشق و علاقهها اشاره میکند و به این نکته میپردازد که اگرچه ظاهر عشق زیبا و رنگین است، اما در واقع ممکن است پر از درد و رنج باشد. همچنین، با اشاره به خون و رنگ حنا، به تأثیرات عمیق و غمانگیز عشق و خیانت اشاره دارد، و این که باید از قاتل یا کسی که به او صدمه زده، بپرسیم. در کل، بیانگر دلمشغولیها و آسیبهای ناشی از روابط عاطفی است.
هوش مصنوعی: در شب به شوق جستجوی عشق، به درِ دل میزدم. عشق به من گفت که ما همینجا هستیم و هیچجا نروم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای که می پرسی ز من کان ماه را منزل کجاست؟
منزل او در دلست، اما ندانم دل کجاست
جان پاکست آن پری رخسار، از سر تا قدم
ور نه شکلی این چنین در نقش آب و گل کجاست؟
ناصحا، عقل از مقیمان سر کویش مخواه
[...]
سایه گرد تیغ بیدم،طالع بسمل کجاست
دشنه سوسن به پهلو می رسد، قاتل کجاست
کس نمی بینم که خالی باشد از دیوانگی
در جنون آباد گیتی، آدم عاقل کجاست
یار را از من چه میپرسی بپرس از دل کجاست
محفل لیلی ز مجنون پرس در محمل کجاست
عالمی شد کشتهٔ شمشیر غم کو شاهدی
تا برآید از میان گوید به ما قاتل کجاست
سیر دارم تا سحر امشب کنشت و کعبه را
[...]
ای که میپرسی ز من کان ماه را منزل کجاست
منزل او در دل است اما ندانم دل کجاست
اختلاف اهل دل خوبس اهل دل کجاست
آنکه حل سازد یکی از این همه مشکل کجاست
روزگاری شد که سرگردان دشت حیرتم
یک نفر پیدا نشد تا گویدم منزل کجاست
غرقه در دریای خودبینی شدم دردا که نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.