جنون ما بیابانهاست از آوارگی بیرون
چو مجنون کاش سازد گرد ما با دامن هامون
سراغ عافیت از برگ برگ این چمن جستم
کجا آرام کو راحت جهانی میتپد در خون
مقیم سایهٔ بید از چمن دارد فراغتها
به رفع بیکسیکم نیست مو هم برسر مجنون
درین گلزار ممکن نیست از تحقیق گلچیدن
ز دامان زمین یکچشم حیران گیر تا گردون
تبسم نسخه از لعلشکه دارد تاب بردارد
رگ یاقوت میگردد نمایان زین خط موزون
فنون نرگسش هر جا کتاب سحر پردازد
به جیب خم نگاه چشم حیرانست افلاطون
تب شوق که میجوشد ز مغز استخوان من
که از نبضم چوتار شمع آتش میجهد بیرون
سواد اضطراب موج این توفان نشد روشن
حباب آن به که عینک بشکند در دیدهٔ جیحون
گرفتم واشکافی پردهٔ رمز نفسها را
چه خواهی خواند جز اوهام از این سطر هوا مضمون
بهغیر از عشق رنگی نیست حسن بینیازی را
همه گر نام لیلی بردهای گل میکند مجنون
مپرسید از نسیم ناتوان پرواز ایجادم
دم صبح ازل بودم نفس گل کردهام اکنون
به این عجزی که در بنیاد طاقت دیدهام بیدل
مگر کوهی شوم تا ناله پردازم من محزون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و دردناک شاعر میپردازد که به دنبال آرامش و عافیت در زندگی است. شاعر خود را همچون مجنونی میبیند که در جستجوی عشق و راحتی در دنیای پرآشوب و بیابانی گرفتار شده است. وی در تلاش است تا در میان گلها و چمنها، آرامشی پیدا کند، اما حس اضطراب و تنهایی او را رها نمیکند. شاعر از عشق به عنوان تنها رنگ و زیبایی زندگی یاد میکند و میگوید که بدون عشق، احساس بینیازی و خوشبختی ممکن نیست. در نهایت، او به احساس ناامیدی و ضعف خود اشاره میکند و در تلاشی برای بیان دردش، خواهان رسیدن به یک وضعیت بالاتر و آزادتر از این رنجهاست.
هوش مصنوعی: دیوانگی ما مانند بیابانهایی است که از سرگردانی به دورند، ای کاش کسی مانند مجنون بیاید و با دامن خود، گرد و غبار ما را بگیرد.
هوش مصنوعی: در جستجوی آرامش، تمام گوشههای این چمن را گشتم، اما نمیدانم کجا باید آرام بگیرم، زیرا همه جا زندگی در حال تلاطم و رنج است.
هوش مصنوعی: در زیر سایه درخت بید، احساس آرامش میکند و از تنهایی خود کاسته شده است. حتی موی سر مجنون نیز به شکلی از خوشی پر شده است.
هوش مصنوعی: در این باغ واقعاً ممکن نیست که از میان گلها به انتخاب بپردازیم. بهتر است که با نگاهی حیرتزده به آسمان بیندازیم و از زیباییهای آن لذت ببریم.
هوش مصنوعی: لبخند او همچون نسخهای از زیباییاش است که توانسته است بر جواهرات درخشان تأثیر بگذارد و رگهای یاقوت را به نمایش بگذارد؛ این زیبایی در این خط موزون نمایان است.
هوش مصنوعی: هر جا که زیباییهای چشمانش نقش میبندد، به مانند کتابی سحرآلود، نگاه خیره و حیرتزده افلاطون را به یاد میآورد.
هوش مصنوعی: احساس قوی شوق و اشتیاقی در من وجود دارد که به شدت از درونم میجوشد، به طوری که حتی نبض من مانند شعله شمعی در حال سوختن و درخشیدن است.
هوش مصنوعی: در این بیت، به نظر میرسد که صحبت از ناتوانی در فهم و درک مشکلات بزرگ است. در اینجا، “موج توفان” نماد چالشها و نگرانیهای زندگی است که روشنایی و وضوح را از ما میگیرد. همچنین، “عینک” میتواند به برداشتهای فردی یا نقطه نظرهایی اشاره داشته باشد که اگر شکسته شوند، ممکن است ما به واقعیت دست یابیم، حتی اگر این واقعیت دشوار باشد. در کل، این بیت به پیوند بین احساسات و درک واقعی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به بررسی عمیق و تدقیق در معانی و رازهای درونی اشاره میکند. او میگوید که وقتی به تجزیه و تحلیل افکار و احساسات خود میپردازد، جز تصورات و خیالات بیشتر چیزی به چشم نمیخورد. به عبارت دیگر، وقتی تلاش میکند تا حقیقت را کشف کند، ممکن است به نتایجی جز اوهام و توهمات نرسد.
هوش مصنوعی: عشق تنها رنگ و جذابیت واقعی را به زندگی میبخشد و در واقع، زیبایی، به جز عشق، هیچ کلام و مفهومی ندارد. همه آنچه درباره لیلی گفته میشود، فقط سبب میشود که مجنون به عشق او دچار شود و دیوانهوار به او عشق ورزد.
هوش مصنوعی: از نسیم ضعیف نپرسید که چرا پرواز میکنم. در ابتدای صبح ازل به وجود آمدهام و اکنون رنگ و بوی گل را دارم.
هوش مصنوعی: به این ضعفی که در ابتدا و بنیاد قدرت خود مشاهده کردهام، مگر لازم است که مانند کوهی باشم تا بتوانم از درد و غم خود به فریاد و ناله بیفتم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه روز است آنکه هست او را شب تاریک پیرامون
سپهر از بوی او مشگین زمین از رنگ او گلگون
مگر ترسید رخسارش ز زلف مار کردارش
که گرد خویشتن عمدا نوشت از غالیه افسون
دو آذرگون شدند از خون مرا دو چشم از هجرش
[...]
خدایا دور کن چشم بد از این دولت میمون
وزین شاه مبارک رای ملک آرای روزافزون
شهشرق ارسلان ارغو که هست اندر جهانداری
به بهروزی چو اسکندر به بیروزی چو افریدون
به هر ماهی که نوگردد نصیب او ز هفت اختر
[...]
ایا از چنبر اسلام دایم برده سر بیرون
ز سنت کرده دل خالی ز بدعت کرده سر مشحون
هوا همواره شیطانی شده بر نفس تو سلطان
تنت را جهل پیرایه دلت را کفر پیرامون
اگر در اعتقاد من به شکی تا به نظم آرم
[...]
بهشتی نقد شد حاصل سپهری تازه گشت افزون
از این خوش مرکز معمور و عالی منظر میمون
خجسته کعبه دولت مبارک خطه عشرت
به برجیس آن یکی مختص به زهره این دگر مقرون
اگر جنت نهی نامش نه مدحی باشدش در خور
[...]
چه دانی تو خراباتی که هست از شش جهت بیرون
خرابات قدیم است آن و تو نو آمده اکنون
نباشد مرغ خودبین را به باغ بیخودان پروا
نشد مجنون آن لیلی به جز لیلی صد مجنون
هزاران مجلس است آن سو و این مجلس از آن سوتر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.