عزت کلاه بی سر و سامانی خودیم
صد شعله نازپرور عریانی خودیم
آیینه نقشبند گل امتیاز نیست
محو خیال خانهٔ حیرانی خودیم
گوهر خمار بستر و بالین نمیکشد
سر درکنار زانوی غلتانی خودیم
پر میزنیم و هیچ به جایی نمیرسیم
واماندههای وحشت مژگانی خودیم
دوران سر ز سبحهٔ ما کم نمیشود
وانگاه تر دماغ مسلمانی خودیم
با آفتاب ذره چه نسبت عیان کند
دلدار باقی خود و ما فانی خودیم
چون کوه ناله نیز ز ما سر نمیکشد
از بسکه زبر بارگرانجانی خودیم
پوشیدگی ز هیأت آفاق بردهاند
حیرت قبای چارهٔ عریانی خودیم
خاکستریم و شعله ما آرمیده نیست
آیینهٔ کمین پر افشانی خودیم
ما را ز تیره بختی ما میتوان شناخت
چون سایه یکقلم خط پیشانی خودیم
بیدل به جلوهگاه حقیقتکه میرسد
ما غافلان تصور امکانی خودیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساسات و افکار عمیق شاعر را درباره عدم خوشبختی و ناامیدی بیان میکند. شاعر از عدم تعلق و سرگردانی خود سخن میگوید و به زندگی پر از درد و رنج اشاره میکند. او احساس میکند که در دنیایی از بیمعنایی و عدم شناخت خود قرار دارد و تلاشها و آرزوهایش بینتیجه مانده است. در این میان، او به ناتوانی خود در رسیدن به هدفها و همچنین احساس تنهایی و بیپناہی خود اشاره میکند. به طور کلی، شعر، تصویری از وضعیت روحی و اندیشههای عمیق انسانی در مواجهه با مشکلات زندگی را ترسیم میکند.
هوش مصنوعی: ما تنها با کلاهی بدون زینت و در هم ریخته، به خود میبالیم و به زینت و زیبایی خود مینازیم، هرچند که در واقع عریان و بیپناهیم.
هوش مصنوعی: ما در آیینه نقش گل را نمیتوانیم ببینیم؛ ما فقط در خیال خانهای که در آن حیرانیم غرق هستیم و آن را به واقعیت تبدیل نمیکنیم.
هوش مصنوعی: به معنای دیگر، این جمله به این نکته اشاره دارد که وجود زیبایی و جذابیت در زندگی ممکن است به راحتی در دسترس نباشد و ما ممکن است در وضعیت ناپایداری قرار داشته باشیم. در این زمینه، تصویر یک بستر نرم و دلپذیر در کنار یک نقطه ناپایدار نشان میدهد که زندگی بهطور کامل آرام و آسان نیست و ما در حال غلتیدن و تلاش برای یافتن تعادل هستیم.
هوش مصنوعی: ما تلاش میکنیم و به هیچ نتیجهای نمیرسیم و تنها بازماندگان ترسناک این وضع را به دوش میکشیم.
هوش مصنوعی: زندگی ما از ذکر و عبادت کم نمیشود و همیشه به یاد خدا خواهیم بود، هر چند در دل مسلمانیم.
هوش مصنوعی: سایهای از آفتاب نمیتواند نشاندهنده حقیقت وجود محبوب باشد، چرا که او جاودانه و ماندگار است، در حالی که ما فقط زاییده و ناپایدار هستیم.
هوش مصنوعی: هرچند که ما درون خود درد و رنج بسیاری داریم، اما مانند کوه نمیگرییم و ناله نمیزنیم، زیرا بار سنگین مشکلات بر دوش ماست.
هوش مصنوعی: پوششهایی که بر دنیای خارج وجود دارد، ما را شگفتزده کرده است و در میان مشکلات و کمبودها، ما خودمان را عریان و بیپناه احساس میکنیم.
هوش مصنوعی: من در حالتی مانند خاکستر هستم و شعلهام هرگز خاموش نشده است. ما به مانند آینهای هستیم که در انتظار بروز و ظهور زیباییها و شکوه خود هستیم.
هوش مصنوعی: ما را میتوان از بدشکلی و بداقبالیمان شناخت، همانطور که سایه یک خط در پیشانیام قابل تمایز است.
هوش مصنوعی: وقتی که بیدل به جایی میرسد که حقیقت نمایان میشود، ما هنوز در حالتی از بیخبری و تصورات غیرواقعی درباره امکانها هستیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عقلیم و طفل مکتب نادانی خودیم
گنجیم و خانه زاد پریشانی خودیم
ما را به خاک رهگذری کرد روشناس
در زیر بار منت پیشانی خودیم
طعن حسود بت پی آزار ما کم است
[...]
خلوتپرست گوشهٔ حیرانی خودیم
یعنی نگاه دیدهٔ قربانی خودیم
ما را چو صبح باگل تعمیرکار نیست
مشتی غبار عالم ویرانی خودیم
لاف بقا و زندگی رفته نازکیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.