گنجور

 
بیدل دهلوی

قیامت خنده‌ریزی بر مزار من‌ گل ‌افشان شد

ز شور آرزو هر ذرّهٔ خاکم نمکدان شد

به شغل سجدهٔ او گر چنین فرسوده می‌گردد

جبین درکسوت نقش قدم خواهد نمایان شد

ندانم در شکست طرهٔ مشکین چه پردازد

که گر دامن شکست آیینه‌دار کج کلاهان شد

چه امکانست از نیرنگ تمثالش نشان دادن

اگر سر تا قدم حیرت شوی آیینه نتوان شد

حیا سرمایگیها نیست بی‌سامان مستوری

نگه در هر کجا بی‌پرده شد محتاج مژگان شد

تحّیر معنیی دارد که لفظ آنجا نمی‌گنجد

چو من ‌آیینه‌ گشتم هرچه صورت بود پنهان شد

بهاری در نظر دارم که شوخیهای نیرنگش

مرا در پردهٔ اندیشه خون ‌کرد وگلستان شد

عدم‌پیمایی موج و حباب ما چه می‌پرسی

همان‌چین‌شکست‌این شیشه‌ها را طاق نسیان شد

دو عالم داشت بر مجنون ما بازار دلتنگی

دماغ وقت سودا خوش‌ که آشفت و بیابان شد

چو شبنم ساغر دردم به آسانی نشد حاصل

سراپایم ز هم بگداخت تا یک چشم‌گریان شد

سراغ شعلهٔ دیگر ندارد مجمر امکان

تو دل‌ در پرده روشن‌ کن برون خواهد چراغان شد

طلسم ناز معشوقست سر تا پای من بیدل

غبارم‌ گر ز جا برخاست زلف او پریشان شد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیر معزی

ز فَرّ باد فروردین جهان چو خلد رضوان شد

همه‌ حالش دگرگون‌ شد همه‌ رسمش دگرسان شد

توانگر گشت و خوش‌طبع و جوان از عدل فروردین

اگر درویش‌ و ناخوش طبع و پیر از جور آبان شد

حلی بست و حلل پوشید باز اندر مه نیسان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
فضولی

بتحریک هوا برگ رزان در باغ ریزان شد

بهر سو صفحه بهر خط سبزه زر افشان شد

بموج گلشن و برگ درخت از گردباد غم

نشسته بود گردی سر بسر شسته بباران شد

مگر باد از بهار آورد پیغامی که شاخ گل

[...]

فصیحی هروی

تنم از داغ حسرت رشک آتشگاه گبران شد

ز فیض نوبهار غم سرا‌پایم گلستان شد

به آب عافیت گفتم غبار درد بنشانم

نظر در دیده‌ام اشک و نفس در سینه طوفان شد

به یاد گلرخی شب با حریفان می‌زدم ساغر

[...]

صائب تبریزی

رگ جانها به هم پیوسته شد زلف پریشان شد

لطافتهای عالم گرد شد سیب زنخدان شد

خط سبزی برون آورد لعل آبدار او

که از غیرت سیه عالم به چشم آب حیوان شد

در آن تنگ دهن زان عقد دندان حیرتی دارم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
واعظ قزوینی

سراپای وجودم، بسکه گم در عشق جانان شد

نگه در اشک من، چون رشته در تسبیح پنهان شد

چنان گردیده جا تنگ از هجوم گریه در چشمم

که نتواند شب هجران او، خوابم پریشان شد

بفکر این و آن، عمر گرامی رفت از دستم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه