قفای زانوی پیری مقیم خلوت خویشم
کشیده پیکر خم درکمند وحدت خویشم
صفای آینه میپرورم به رنگ طبیعت
چراغ در ته دامان گرفته ظلمت خویشم
هزار زلزله دارم ز پیچ و تاب تعین
به هرنفسکهکشد صبح من قیامت خویشم
غبار هرزه دویهای آرزو که نشاند
بهگل فرو نبرد گر نم خجالت خویشم
فضول دعوی عرفان سراغ امن ندارد
به زینهار چو سبابه از شهادت خویشم
چو شمع چندکشم ناز پایداری غفلت
به باد میروم و غرهٔ اقامت خویشم
مگر عرق برد از نامهام سیاهی عصیان
بر آستان حیا سایل شفاعت خویشم
چو شبنمم بگذارید عذر خواه تردد
چه سازم آبله پای تلاش راحت خویشم
به پیریام ز حوادث چه ممکن است خمیدن
نفس اگر نکشد زیر بار منت خویشم
ز آبروی حبابم کسی عیار چه گیرد
جز این نیم نفس انفعال مهلت خویشم
میام کم است دماغم فروغ محو ایاغ است
گلی ندارم و، باغ و بهار حیرت خویشم
ز خاک راه قناعت کجا روم من بیدل
به این غبار که دارم سراغ عزت خویشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بررسی حال و وضعیت روحی و جسمی خود میپردازد. او به نکوهش پیرسالی و تنهاییاش اشاره میکند و احساس میکند که در دنیای پر از غبار و ناامیدی زندگی میکند. با تصویرسازی از زلزلهها و پیچ و تابهای وجودی، نشان میدهد که هر لحظه ممکن است دچار تغییراتی شدید شود.
شاعر همچنین به تلاش برای عرفان و جستجوی حقیقت میپردازد و در این مسیر از عدم ثبات و ناامیدی خبر میدهد. او به ناپایداری زندگی مانند شمعی در باد و عدم توانایی در تغییر اوضاع اشاره میکند. در نهایت، او از عجز و ناتوانی در دستیابی به آرامش و قناعت میگوید و به جدال خود با ناامیدی و سرنوشت مینگرد. در این شعر، احساساتی عمیق از تنهایی، بیقراری و جستجوی معنا در زندگی به تصویر کشیده شده است.
هوش مصنوعی: من در خلوت خودم به پیری و تنهایی نشستهام. تا حدی که بدنم خم شده و به حالت انزوا قرار گرفتهام، اما در عین حال احساس میکنم که در عمیقترین ارتباط با وجود و هستی خود قرار دارم.
هوش مصنوعی: من زیبایی آینه را به رنگهای طبیعی پرورش میدهم و نوری در دل تاریکی که در وجودم دارم، ایجاد میکنم.
هوش مصنوعی: من از شدت تغییرات و تحولات درونیام، مانند زلزلهای هزارباره، دچار تشویش و ناآرامی هستم و هر لحظه که صبح میرسد، به نوعی قیامت و دگرگونی درونی را تجربه میکنم.
هوش مصنوعی: دود آرزوهای بیثمر و بیمعنا که رهایی برای آنها پیدا نکردم، در دل به حضور خودم حس شرم و خجالت میکنم.
هوش مصنوعی: دروغین و بیاساس بودن ادعای عرفانی، هیچگونه امنیتی را به همراه ندارد. به مانند دستی که خود شاهد بر حقیقت من است، میگویم که نمیتوان به این ادعاها اطمینان کرد.
هوش مصنوعی: شبیه شمعی هستم که در حال ذوب شدن است و ناز و لطافت را برای مدتی حفظ کردهام. در حالی که به سادگی غفلت میکنم، دارم به سمت زوال میروم و تصور میکنم که در اینجا باقیام.
هوش مصنوعی: آیا گناه و نافرمانیام باعث شده که نامه اعمالم تیره و تار شود؟ ای پروردگار، به تو پناه میبرم و از تو میخواهم که شفاعت من را بپذیری.
هوش مصنوعی: وقتی به حالت افسردگی و ناراحتی دچار میشوم، از من عذرخواهی کنید. برای من سخت است که در این وضعیت تلاش کنم و آرامش خود را حفظ کنم.
هوش مصنوعی: در پیریام، با توجه به تجربیات زندگی، چه چیز ممکن است که مرا به زانو درآورد؟ تنها نفس من است که اگر زیر بار سختیها و مشکلات خم نشود، هیچ چیز نمیتواند مرا تسلیم کند.
هوش مصنوعی: هیچکس از آبروی من به اندازهٔ حباب انتظار ندارد و من تنها در آستانهٔ زوال و بیعملی خودم را باقی گذاشتهام.
هوش مصنوعی: من کم دارم و حال من خراب است؛ روح و وجودم در دست غم و اندوه است. گلی در اختیار ندارم و درختان و بهار هم به من بیتوجهند. حیرت و تنهایی شدهام.
هوش مصنوعی: من از خاک و طبیعت قناعت دور نمیروم، زیرا این غبار و نشانههایی که دارم، مرا به عزت و مقام واقعیام میرساند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به آنکه بر سرلطفی مکش ز منت خویشم
سگ وفای خود و بندهٔ محبت خویشم
سزای خدمت شایسته است لطف چه منت
ز خدمتم خجل و حقگزار خدمت خویشم
عنایت تو به پاداش صبردارم و طاقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.