باز بر خود تهمت عیشی چو بلبل بستهام
آشیانی در سواد سایهی گل بستهام
نسخهی آیینهی دل دستگاه حیرتست
چون نفس ناچار پیمان با تأمل بستهام
بر تو تا روشن شود مضمون از خود رفتنم
نامهی آهی به بال نکهت گل بستهام
تا نفس باقیست باید بست در هر جا دلی
عالمی بر جلوه و من بر تغافل بستهام
چون صدا سیرم برون از کوچهی زنجیر نیست
گر ز گیسو برگرفتم دل به کاکل بستهام
نیستم دلکوب این محفل چو مینای تهی
پیشتر از رفتن خود بار قلقل بستهام
از گهر ضبط عنان موج دریا روشن است
جزوی از دل دارم و شیرازهی کل بستهام
دوش آزادی تحملْطاقتِ اسباب نیست
خفتهام بر خاک اگر بار توکٌل بستهام
از هجوم ناتوانیها به رنگ آبله
تا ز روی قطرهآبی بگذرم پل بستهام
یاد شوخیهای نازت دارد ایجاد بهار
محو دستار توام گل بر سر گل بستهام
گردش رنگ از شرارم شعلهی جواله ریخت
نقش جامی دیگر از دور و تسلسل بستهام
خط او شیرازهی آشفتگیهای من است
از رگ یک برگ گل، صد دسته سنبل بستهام
در خیال گردش چشمی که مستی محو اوست
رفتهام جایی که رنگ ساغر مل بستهام
میدهم خود را به یادش تا فراموشم کند
مصرعی در رنگ مضمون تغافل بستهام
اوج عزت نیست بیدل دلنشین همتم
پرتو خورشیدم، احرام تنزّل بستهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با استفاده از تصاویری زیبا و استعاری به بیان احساسات عمیق خود میپردازد. او با تشبیه خود به بلبل، در پی یافتن آرامش و آسایش است و به نوعی در جستوجوی عشق و زیبایی میباشد. شاعر از تردیدها و مشاهدات خود در زندگی میگوید و به تأمل و تفکر درباره وجود و احساساتش اشاره میکند. او همچنین از تمنای آزادی و سنگینی بار مشکلات زندگی سخن میگوید و در نهایت، به زیبایی و دلانگیزی عشق و یاد معشوق خود به عنوان منبع امید و جذابیت زندگی اش ارج مینهد. به طور کلی، این شعر به عمق احساسات انسانی و جستجوی عشق و معنا در زندگی میپردازد.
هوش مصنوعی: باز هم مانند بلبل، به خودم این اتهام را زدهام که در لذت زندگی غرق شدهام. در سایهی گل، جایی برای خودم ساختهام.
هوش مصنوعی: دل مانند آیینهای است که حیرت و شگفتی را درون خود منعکس میکند، و من به دلیل ناتوانی نفس، ناگزیر به تأمل و فکر کردن پرداختهام.
هوش مصنوعی: برای تو که وقتی موضوع را بفهمی، من از خودم دور شدم، نامهای از حسرت و غم را به خوشبویی گل سپردهام.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندگی وجود دارد، باید در هر مکانی دل ببندیم. در اینجا، من بر نمایش و جلوههای زیبای دیگران تمرکز کردهام و از بعضی مسائل غافل شدهام.
هوش مصنوعی: صدا من را به بیرون از کوچهی زنجیر نمیبرد. اگر هم گیسوانت را به دست بگیرم، دل و احساس من به موهایت وابسته است.
هوش مصنوعی: من در این محفل دلشکسته مانند میناکی هستم که از قبل از رفتن، خود را آمادهی خداحافظی کردهام و نور و جلا ندارم.
هوش مصنوعی: از دل من بخشی وجود دارد که مانند کنترل یک موج دریاست و این نشان میدهد که همهچیز به یکدیگر متصل است.
هوش مصنوعی: دیروز احساس کردم که آزادی و تحمل، برای من سنگین و غیرقابل تحمل شده است. اگر روی زمین خوابیدهام، به این دلیل است که بار اعتماد و توکل به خدا را بر دوش دارم.
هوش مصنوعی: من برای گذر از مشکلات و ناتوانیها، راهی را ایجاد کردهام که مانند پلی است تا بتوانم به سادگی از روی سختیها عبور کنم.
هوش مصنوعی: به خاطر یادآوری لطافتهای تو، بهار در دل من شکوفا میشود. من گلهایم را چون دستار زیبای تو به سر میزنم.
هوش مصنوعی: رنگها به خاطر آتش وجودم در حال تغییرند و من نقش جدیدی از جام را خلق کردهام که در دورهای مختلف تکرار میشود.
هوش مصنوعی: خط او اساس و بنیاد بینظمیهای من است. از ساقه یک گل، صد دسته سنبل برایم فراهم کردهام.
هوش مصنوعی: در خیال خود، به جایی رفتم که در آن چشمی وجود دارد که زیباییاش مرا سرمست کرده و رنگ ظرف شراب در آن فضا به تماشای من درآمده است.
هوش مصنوعی: میخواهم خودم را با یاد او مشغول کنم تا او مرا فراموش کند. من شعری سرودهام که موضوع آن به فریب و نادیده گرفتن است.
هوش مصنوعی: من در اوج عزت نیستم و دلنشینی که دارم، نتیجه تلاش و همت من است. همچون پرتو خورشید، به روشنی میتابم، اما در عین حال، روح خود را در قید و بندهای تنزّل قرار دادهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.