پر تیرهروزم از من بی پا و سر مپرس
خاکم به باد تا ندهی از سحر مپرس
در دل برون دل چو نفس بال میزنم
آوارگی گل وطن است از سفر مپرس
صبح آن زمان که عرض نفس داد شبنم است
پروازم آب میشود از بال و پر مپرس
هستی فسانه است کجا هجر و کو وصال
تعبیر خوابت اینکه شنیدی دگر مپرس
گشتیم غرق صد عرق ننگ از اعتبار
دریا ز سرگذشت رموز گهر مپرس
ما بیخودان ز معنی خود سخت غافلیم
هرچند سنگ آینه است از شرر مپرس
فرسود چارهای که طرف شد به رنج دهر
با صندل از معاملهٔ دردسر مپرس
هرکس درین بساط سراغ خودست و بس
نارفته در سواد عدم زان کمر مپرس
دل را به فهم معنی آن جلوه بار نیست
ناز پری ز کارگه شیشهگر مپرس
ثبت است رمز عشق به سطر زبان لال
مضمون نامه اینکه ز قاصد خبر مپرس
بیدل نگفتنی است حدیث جهان رنگ
صد بار بیش گفتم از این بیشتر مپرس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حالتی از دردمندی و جستجوی معنا در زندگی میپردازد. شاعر از تجربههای تلخ و تیرهروزی سخن میگوید و از دیگران میخواهد که درباره دردها و رنجهای او نپرسند. او به آوارگی و دوری از وطن اشاره میکند و در پی معانی عمیق زندگی، عشق و احساسات است. همچنین به نداشتن درک واقعی از خود و تلاش در مواجهه با مشکلات اشاره میکند. شاعر به صورت نمادین میگوید که هر کس باید به جستجوی خود برود و در نهایت نتیجه میگیرد که بعضی از حقایق را نمیتوان به راحتی بیان کرد. شعر، به نوعی دعوت به تفکر عمیق و گریز از سطحینگری در زندگی است.
هوش مصنوعی: در روزگار تیره و تار من، از حال و وضعیت من سؤال نکن. من همچون خاکی هستم که در باد میرقصد، پس از صبح و سپیده دم، از من چیزی نپرس.
هوش مصنوعی: در دل من، مانند پرندهای که بال میزند، نوعی بیقراری وجود دارد و میل و عشق به وطن در من به شدت احساس میشود؛ بنابراین از من درباره سفر و دوری نپرس.
هوش مصنوعی: صبح زمانی که شبنم بر روی چمن نشسته است، مانند پرواز من میشود، و در این لحظه از من نپرس که چگونه پرواز میکنم.
هوش مصنوعی: هیچچیز در این جهان واقعی نیست و داستانها و توهمات ما را در بر گرفتهاند. در جستوجوی عشق و وصال، فقط درد جدایی را تجربه میکنیم. آنچه را که درباره خوابهایت شنیدهای، دیگر نپرس.
هوش مصنوعی: ما در دریایی از عرق و شرم غرق شدیم، پس از داستانهای پنهان و رازهای گنج، سوال نکن.
هوش مصنوعی: ما نسبت به معنای واقعی خود ناآگاهیم و در عین حال وقتی به ظاهر خود توجه میکنیم، نباید از زخمها و آسیبها بپرسیم؛ زیرا آنچه درون ماست، فراتر از آنچه به چشم میآید است.
هوش مصنوعی: به خاطر سختیها و مشکلات زندگی، باید از راه حلهایی که استفاده میشود آگاه باشی، اما بهتر است از جزئیات دشواریها سوال نکنی.
هوش مصنوعی: هر فردی در این دنیا به دنبال خودش و نیازهای خود است و نباید از مکانی که غیبت و عدم وجود است نگران باشد. بر این اساس، از او درباره آنچه در آنجا وجود ندارد سوال نکنید.
هوش مصنوعی: دل قادر به درک عمق زیبایی آن جلوهگری نیست، پس از زیبا رویی که در کارگاه شیشهگری است، سوال نکن.
هوش مصنوعی: عشق به گونهای عمیق و دردناک در دل من نوشته شده است که حتی زبان من نیز نمیتواند آن را بیان کند. بنابراین، نگران خبرهای قاصد نباش و از او نپرس.
هوش مصنوعی: بیدل به این موضوع اشاره میکند که داستانهای جهان و رنگ و راههای آن بسیار گسترده و عمیقتر از آن هستند که بتوان به راحتی دربارهشان صحبت کرد. او به شنونده میگوید که از او بیشتر نپرسد، زیرا هر بار که در مورد این موضوع صحبت کرده، به تفصیل بیان کرده و دیگر چیز جدیدی برای گفتن ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۴
هستی فسانه است کجا هجر و کو وصال
تعبیر خوابت اینکه شنیدی دگر مپرس
طغرل کشا به مصرع بیدل تو چشم را
تعبیر خوابت اینکه شنیدی دگر مپرس!
آهنگ کوهسار تو از گوش کر مپرس
تشویش پای آبله از نیشتر مپرس!
از مهر سوی ذره توانی تو راه برد
گر خوی یار دیدهای وضع شرر مپرس!
در عصر و شام طره او خفتنت قضاست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.