چه لازم است کشد تیغ چشم خونخوارش
به روی دل که نفس نیز میکند کارش
به حیرتم که چه مضمون در آستین دارد
نگاه عجز سرشکی است مهر طومارش
چمن به فیض بیابان ناامیدی نیست
که از شکستن دل آب میخورد خارش
محیط فیض قناعتکه موجش استغناست
چو آب آینه سرچشمه نیست در کارش
ندارد آن همه تخمین عرصهٔ امکان
ببند چشم و بپیما فضای مقدارش
بساط خامش هستی ستیزه آهنگم
مگر رسد به نوای گسستن تارش
کباب همت آن رهروم که در طلبت
چو اشک آبله دارد عنان رفتارش
ز ناله بلبلم آسوده است و میترسم
دل دو نیم دهد باز یاد منقارش
ز جلوهٔ تو جهان کاروان آینه است
به هر چه مینگرم حیرتی است در بارش
غرور عشق تنزه بساط خودراییست
دماغ کس نخرد گلفروش بازارش
فریب عشرت طوبی که میخورد بیدل
به رنگ سایه سر ما و پای دیوارش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بررسی احساسات عمیق و پیچیده خود درباره عشق و ناامیدی میپردازد. او از قدرت نگاه معشوق خود میگوید که میتواند دل را جریحهدار کند و حسرت و عجز را در او ایجاد کند. شاعر به زیبایی و جذابیت عشق اشاره میکند و میگوید که دنیای عشق همچنان که پر از زیبایی است، میتواند تلخ نیز باشد. در نهایت، او به فریبندگی عشق و دنیای ظاهری آن اشاره میکند و با نوعی حسرت و تردید به درک واقعیات مینگرد، به ویژه در مواجهه با عشق شیطنتآمیز و فریبنده.
هوش مصنوعی: چشمان تند و خطرناک او به قدری تأثیرگذار است که حتی نفس کشیدن هم باعث درد و رنج میشود.
هوش مصنوعی: نمیتوانم از حیرت خود بیرون بیایم که چه مفهومی در نگاه ناتوانی نهفته است. گویی اشکها را در دل مهر و محبت خود نگه داشتهام.
هوش مصنوعی: چمن از نیکی و امید پر شده و بیابان ناامیدی نمیتواند بر آن اثر بگذارد، زیرا شعور و احساسات مردم همواره در تلاش برای شکستن مرزهای تلخی و تلخیهاست و این تلاش باعث زنده ماندن و رشد آن امید و نیکی میشود.
هوش مصنوعی: محیطی که در آن قناعت و بینیازی حاکم است، همانند آبی است که در آینه منعکس میشود و منبعش مشخص نیست. به عبارتی، در این فضا، ثروت و نیازمندی وجود ندارد و همه چیز در آرامش و رضایت است.
هوش مصنوعی: در دنیای ممکنات، نمیتوان همه چیز را به دقت اندازهگیری و پیشبینی کرد. بهتر است چشمانت را ببندی و با اطمینان وارد فضای ناشناخته و نامحدود شوی.
هوش مصنوعی: زندگی همچون ساز خاموشی است که من در تلاش برای شکستن سکوت آن هستم، مگر اینکه صدای زنگ شکستن آن به گوش برسد.
هوش مصنوعی: کسی که در پی توست، باید همانند کسی باشد که در جستجوی تو اشک میریزد و تمام وجودش را برای رسیدن به تو به کار میگیرد.
هوش مصنوعی: از صدای غمگین بلبل، دل من آرام است، اما نگرانم که دوباره یاد منقار بلبل دل مرا بشکند.
هوش مصنوعی: جهان به زیبایی تو مانند کاروانی از آینههاست و هر بار که به چیزی نگاه میکنم، حیرتی در وجودم ایجاد میشود.
هوش مصنوعی: غرور عشق مانع از خودرایی و خودپسندی است؛ هیچکس نمیتواند بهای آن را درک کند، مانند اینکه کسی نتواند ارزش گلفروشی را در بازار بفهمد.
هوش مصنوعی: فریب لذتهای به ظاهر زیبا و خوشایند را نخور، چرا که این زیباییها همانند سایهای به دیوار افتاده و در واقعیت، زودگذر و ناپایدار هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تمام اوست که فانی شدست آثارش
به دوستگانی اول تمام شد کارش
مرا دلیست خراب خراب در ره عشق
خراب کرده خراباتیی به یک بارش
بگو به عشق بیا گر فتاده میخواهی
[...]
دل شکسته که مرهم نهد دگربارش؟
یتیم خسته که از پای برکند خارش؟
خدنگ درد فراق اندرون سینهٔ خلق
چنان نشست که در جان نشست سوفارش
چو مرغ کشته قلم سر بریده میگردد
[...]
اگر تو محرم عشقی مگوی اسرارش
چو جان خویش ز خلق جهان نگهدارش
ز سر عشق خبر دار نیست هر عاشق
حدیث عشق ز منصور پرس و از دارش
چو لاله تا ز غمش داغ بر جگر دارم
[...]
ازین که پشت به دشمن دهد چه آزارش
سپاهیی که تو باشی سپاهسالارش
به خون تپیدن خورشید پر مکرر شد
به یک کرشمه دیگر تمام کن کارش !
مرید مولوی روم تانشد صائب
نکرد در کمر عرش دست گفتارش
گهر ز شرم عرق می کند به بازارش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.