ای ابر! نی به باغ و نه در لالهزار بار
یادی ز اشک من کن و درکوی یار بار
قامت به جهد، حلقه شد، اما چه فایده
ما را نداد دل به در اختیار بار
آیینهٔ وصال ندارد غبار وهم
بندد اگر ز کشور ما انتظار بار
از درد زه برآکه در این انجمن هنوز
ننهاده است حاملهٔ اعتبار بار
ای شمع گریهٔ تو دل انجمن گداخت
ای اشک شعلهبار به خاک مزار بار
درد شکست دل همه را در زمین نشاند
یک شیشه کردهاند بر این کوهسار بار
هرچند آستان کرم تشنهٔ وفاست
آب رخ طلب نتوان ریخت بار بار
گر در مزاج جوش غنا کسب پختگیست
دیگ شعور را نسزد ننگ و عار بار
ناموس یک جهان غم از این دشت میبریم
پیری تو هم به دوش من از خم گذار بار
گلچینی حدیقهٔ تسلیم آگهیست
باغ بهار خیرهسری گو میار بار
بیدل ز هر دو کَون فراموشیت خوش است
زین بیش نیست گر همه گویم هزار بار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره حسرت و درد عاطفی است که شاعر از فراق یار و یاد او دارد. شاعر از ابر تقاضا میکند که به باغ نیاید و فقط یادی از اشکهای او کند. او در تلاش برای وصال است، اما دلش به در اختیار دادن نمیآید. در ادامه، شاعر به غم و درد دلها اشاره میکند و میگوید که عشق و انتظار هیچ کدام از غبار غمها نمیکاهد. او به سختیهای زندگی و تنهاییاش اشاره کرده و دلشکستگی را حس میکند. در نهایت، شاعر با اشاره به این که فراموش کردن یار خوشایندتر است، به عمق غم و اندوه خود اعتراف میکند.
هوش مصنوعی: ای ابر! نه اینکه به باغ و گلزار باران بباری، بلکه یاد من را ز اشکهایم زنده کن و در کوی محبوب ببار.
هوش مصنوعی: قد و قامت بس کوشش کرد تا در حلقهای بیفتد، اما افسوس که دل ما همچنان در اختیار بار نیست.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که در عشق و وصال به محبوب، اگر از روی خیالات و اوهام باشد، هیچ گونه روشنی و صفایی ندارد. انتظار و امید به وصال باید واقعی و صادقانه باشد تا بتواند دل انسان را روشن کند و غبار ناامیدی را از بین ببرد. در غیر این صورت، صرفاً در اوهام و خیالات باقی میماند و ارزش واقعی ندارد.
هوش مصنوعی: در این جمع، کسی که به تازگی برآمده و در آغوش دارد، هنوز نتوانسته است بار اعتبار و درد را به دوش بکشد.
هوش مصنوعی: ای شمع، اشکهای تو دل جمعی را سوزاند و ای اشکهای شعلهور، بر خاک مزار بریز.
هوش مصنوعی: همه را به خاطر درد و رنجی که از شکست دل دارند، به زمین انداخته است. این درد مانند یک شیشهای است که بر روی کوهها فشار میآورد و سنگینی آن را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: هرچند در آستانه رحمت و کرم، نیاز به محبت و وفا احساس میشود، اما نمیتوان بارها و بارها از چهرهی زیبای آن محبت آب طلب کرد.
هوش مصنوعی: اگر در طبع و سرشت انسان، زیبایی و هنر به کمال برسد، دیگر نیازی نیست که درک و فهم او از عیب و ننگ انتقاد شود.
هوش مصنوعی: ما درد و غم فراوانی را از این سرزمین به دوش میکشیم، حتی تو که پیر شدهای، هنوز این بار سنگین را بر دوش من میگذاری.
هوش مصنوعی: بهار با زیباییهایش و گلهایش، فضایی از تسلیم و آرامش را به نمایش میگذارد. در این باغ، لطافت و زیبایی نباید با افکار و خواستههای ناشی از شوق و شلوغی دگرگون شود.
هوش مصنوعی: دوری از یاد تو برای بیدل بسیار خوشایند است و هیچ چیز برای او از این بیشتر اهمیت ندارد، حتی اگر هزار بار دربارهاش صحبت کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.