ای ز عنایت آشکار شخص تو و مثال تو
آینهٔ جمال تو آینهٔ جمال تو
از تب و تاب آب و گل تا تک و تاز جان و دل
ریشهٔ کس نمیدود در چمن خیال تو
چرخ به صد کمند چین بوسه زده است بر زمین
بس که بلند جسته است گرد رم غزال تو
بر در ناز کبریا چند غبار ماسوا
در کف وهم من که داد آینهٔ محال تو
این بم و زیر و قیل و قال نیست به ساز لایزال
نقص و کمال فهم ماست بدر تو و هلال تو
خلق ز سعی نارسا سوخت جبین به نقش پا
برهمه داغ سایه بست سرکشی نهال تو
شیشهٔ ساعت فلک از چه حساب دم زند
راه نفس گرفته است غیرت ماه و سال تو
پیریام از قد دو تا راه نبرد هیچ جا
هم به در تو میبرم حلقهٔ انفعال تو
تشنهٔ بوس آن لبم لیک ز ننگ ناکسی
جرأتم آب میکند از تری زلال تو
باید از اقتضای شوق بر سر غفلتم گریست
از تو جدا چسان شوم تا طلبم وصال تو
طایر آشیان عجز ناز فروش حسرت است
رنگ شکسته میپرد بیدل خسته بال تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به تحسین و زیبایی محبوبی میپردازد که در وجود او تجلی یافته است. او با اشاره به جذابیت و زیبایی محبوبش، از تاثیر عمیق آن بر دل و جان خود سخن میگوید. تشبیهها و تصاویری که در متن به کار رفته، نشاندهنده شور و شوق شاعر نسبت به محبوب است و از ناکامیها و سختیهایی که برای رسیدن به او متحمل شده، پرده برمیدارد. شاعر از عشق و اشتیاقی صحبت میکند که او را به سمت محبوب میکشاند و از ترس و ضعف خود در برابر زیبایی او یاد میکند. در نهایت، شاعر با بیتابی از جدایی و آرزوی وصال محبوب سخن میگوید و آرزوی عشقی پایدار را در دل دارد.
هوش مصنوعی: ای شخص تو به خاطر لطف و کرمات، چون آینهای هستی که زیباییهای تو را به وضوح نشان میدهد.
هوش مصنوعی: از هیاهوی آب و گل تا شور و شوق جان و دل، هیچ کس در چمن خیال تو ریشه نمیدواند.
هوش مصنوعی: جهان با هزار و یک دام، بوسهای بر زمین زده است، چون که بهقدری بلند پرواز کرده که به دور غزال تو میچرخد.
هوش مصنوعی: در آستانه ی بزرگی و عظمت الهی، چه مقدار غبار و آلودگی وجود دارد که در دنیای خیالات من نشسته است، اما تو به من آینهای دادهای که حقیقتی ناممکن را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که آنچه در زندگی و جهان دیده میشود، فقط صداها و جنجالها نیست. در واقع، همه چیز به درک و فهم ما از کمال و نقص مربوط است که به تو و زیباییات بازمیگردد.
هوش مصنوعی: مردم از تلاش ناکافی رنج میبرند و جبینشان با نشانههایی از سختی مملو از زخم و آثار گذر بر آنهاست. در عین حال، سایهی سرکشی و سرزندگی تو بر همه جا نقش بسته است.
هوش مصنوعی: زمان به مانند شیشه ساعتی است که به حساب میآید و نفس کشیدن آن نشاندهندهٔ غیرت و اهمیت به ماه و سال توست.
هوش مصنوعی: سالیان زیادی از عمرم گذشته و در این مدت هیچ راهی به جایی نبردم، اما همچنان در درگاه تو احساس ضعف و ناتوانی میکنم.
هوش مصنوعی: تشنگی برای بوسیدن آن لبانم دارم، اما به خاطر شرم از بیلیاقتیام، جسارت نمیکنم و آب زلال تو مرا میترساند.
هوش مصنوعی: باید به خاطر اشتیاقی که دارم بر بیخبری خودم گریه کنم. چگونه میتوانم از تو جدا شوم در حالی که هنوز به دنبال وصل تو هستم؟
هوش مصنوعی: پرندهای که در آشیانهی ناتوانی نشسته، به حسرت ناز و زیبایی مینگرد. رنگهای شکسته نشان از درد و ناامیدی اوست. بیدل، که خسته و پژمرده است، میخواهد پرواز کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دل و جان کاملان، گم شده در کمال تو
عقل همه مقربان، بی خبر از وصال تو
جمله تویی به خود نگر جمله ببین که دایما
هجده هزار عالم است آینهٔ جمال تو
تا دل طالبانت را از تو دلالتی بود
[...]
گوهر دیده کرده ام، پیشکش جمال تو
اطلس رخ کشیده ام، در قدم خیال تو
جان و خرد در آستین، بر طمعی همی درم
بو، که عنایتی کند، در حق من وصال تو
در تو کجا رسد کسی، تا برسد بپای تو
[...]
ای دل و جان عاشقان شیفتهٔ جمال تو
هوش و روان بیدلان سوختهٔ جلال تو
کام دل شکستگان دیدن توست هر زمان
راحت جان خستگان یافتن وصال تو
دست تهی به درگهت آمدهام امیدوار
[...]
عید نمیدهد فرح بینظر هلال تو
کوس و دهل نمیچخد بیشرف دوال تو
من به تو مایل و توی هر نفسی ملولتر
وه که خجل نمیشود میل من از ملال تو
ناز کن ای حیات جان کبر کن و بکش عنان
[...]
رفتی و یک نفس نرفت از نظرم خیالِ تو
بیخبرم ز خود ولی با خبرم ز حالِ تو
جانِ به لب رسیده را در قدمِ صبا کشم
گربه من آورد شبی مژدۀ اتّصالِ تو
مهرِ تو بر که افکنم بوی تو از که بشنوم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.