پاکم از رنگ هوس تا به سجود آمدهام
بر سر سایه چو دیوار فرود آمدهام
آنقدر عجز سرشتمکه ز یک عقده دل
نه فلک آبلهٔ پا به نمود آمدهام
حرف بیعانهٔ سودای امیدم هیهات
در زیانخانهٔ اندیشهٔ سود آمدهام
عمرها شدکه بهکانون دل آتش زدهاند
تا ز عبرت نفسی چند به دود آمدهام
دل به خسّت گره و نقد نفس انباری
چقدر بیخبر از عالم جود آمدهام
هیأتم صورت نقش پر عنقا دارد
این چه سحر است که در چشم وجود آمدهام
غیب از اطلاق تعین گلف پیداییست
معنی مبتذلم تا به شهود آمدهام
قاصد عالم رازم که درین عبرتگاه
نامه گم کرده خجالت به ورود آمدهام
غیر رفتن به تماشاکدهٔ عالم رنگ
نیستم محرم عزمی که چه بود آمدهام
عرض حاجتچه خیالستبه خاکم بزند
عرق شرمم و از جبهه فرود آمدهام
رم فرصت سر تعداد ندارد بیدل
من درین قافله دیر است که زود آمدهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس عجز و ناتوانی خود در برابر زندگی و شرایطش صحبت میکند. او خود را از رنگ هوس و آرزوها پاک میداند و به سجود و خضوع رسیده است. با اشاره به درد دل و پیچیدگیهایی که در وجودش احساس میکند، بیان میکند که سالهاست آتش دلش شعلهور بوده و او هنوز به حقیقتی نرسیده است. شاعر به نوعی از ناامیدی و درک عمیق خود از دنیا میگوید و همچنین از عرق شرم و ناتوانی در ابراز حاجاتش سخن به میان میآورد. در نهایت، اشاره میکند که در این قافله، دیر به حقیقت رسیده و از زمان عقب است.
هوش مصنوعی: من از آلودگیهای خواستهها و تمایلات پاک هستم و تا جایی پیش رفتهام که برای خداوند، مانند سایهای که به دیواری افتاده است، به سجده رفتهام.
هوش مصنوعی: من به حدی از ناتوانی رسیدهام که حتی یک مشکل کوچک در قلبم باعث شده است که مانند زخم پای فلک نمایان شوم.
هوش مصنوعی: من با امید و آرزو به جایی آمدهام که خسارت و ضرر در آن حاکم است و هیچ نشانی از سود و منفعت نمیبینم.
هوش مصنوعی: سالهاست که در دل خود آتشی روشن کردهام تا از دلایل و تجربههای زندگی، به اندازهای عبرت بگیرم که به حالت دود دربیایم.
هوش مصنوعی: من دل خود را به تنگنظری و خساست بستهام و در حالی که روح و جانم پر از ثروت و خوبی است، چقدر بیخبر از generosity و بخشندگی وارد این دنیا شدهام.
هوش مصنوعی: من ظاهری زیبا و دلربا دارم، انگار که شگفتی خاصی در وجودم نهفته است. این چه جادویی است که در چشمانم نمایان شده است؟
هوش مصنوعی: غیب، به معنای ناشناخته و نامشخص، از عدم تعین و وضوح خود را نشان میدهد. من تا وقتی که به شناخت و درک واقعی رسیدهام، به یک معنای ساده و ابتدایی از آن پی بردهام.
هوش مصنوعی: من حامل پیامی از دنیای رازها هستم و با شرمندگی در این مکان عبرتآمیز حضور یافتهام چون نامهای را گم کردهام.
هوش مصنوعی: من فقط برای تماشای زیباییهای دنیا نیامدهام و با عزم و ارادهای خاص وارد اینجا شدهام.
هوش مصنوعی: به اصلاحات و خواستههایم که فکر میکنم، شرم و خجالت باعث میشود عرق بر پیشانیام بنشیند و احساس کنم که بهعنوان فردی کوچک در برابر خداوند، سرم را پایین آوردهام.
هوش مصنوعی: زندگی فرصت مشخصی ندارد و من در این قافله به وضوح دیر آمدهام، در حالی که دیگران سریعتر از من جلو رفتهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.