فسون عیش، کدورتزدای ما نشود
نفس به خانهٔ آیینهها، هوا نشود
قسم به دام محبت که از خم زلفت
دل شکستهٔ ما چون شکن جدا نشود
خروش هر دو جهان گرد سرمه بیختهایست
تغافل تو مگر همّتآزما نشود
گشاد دل نتوان خواستن ز قطع امید
به ناخنی که بریدند عقده وا نشود
چنان به فقر ز دام تعلق آزادیم
که عرض جوهر ما نقش بوربا نشود
چه ممکن است رود داغ بندگی ز جبین
زمین فلک شود وآدمی خدا نشود
تقدس تو همان بیغبار پیداییست
گل بهار تو را رنگ رونما نشود
به ذوق گوشهٔ چشمیست سرمهسایی شوق
غبار ما چه خیال است توتیا نشود
چو سبحه آنقدرم کوته است تار امید
که صد گره اگرش واکنی رسا نشود
به غیر سرکشی از ابلهان مجو بیدل
که نخل این چمن از بیبری دوتا نشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مضامین عشق، امید و درد دل میپردازد. شاعر از دشواریهای عشق و کدورتهایی که در زندگی وجود دارد صحبت میکند و بیان میکند که عشق نمیتواند تمامی این موانع را از بین ببرد. او به اهمیت وفاداری و محبت اشاره دارد و میگوید که دل شکسته نمیتواند به سادگی التیام یابد. همچنین به آزادی از قید و بندها و فقر روحی اشاره میکند و بیان میکند که انسانها نمیتوانند به سادگی به مقام عالی خود برسند. در نهایت، شاعر از تلاش و کوشش در عشق و دوری از افراد نابخرد سخن میگوید و از ناامیدی عمیق خود در زندگی گلایه میکند.
هوش مصنوعی: زندگی خوشیهای زیادی دارد، اما هیچکدام نمیتوانند غم و کدورت ما را از بین ببرند. در خانهای که مملو از زیبایی و آینههای شفاف است، هیچچیز به اندازهٔ تنفس در هوای آن آرامشبخش نخواهد بود.
هوش مصنوعی: به عشق و زیبایی تو قسم، که دلهای شکسته ما هیچگاه از زلفهای تابدار تو جدا نخواهد شد.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که شور و هیاهویی که در دو جهان وجود دارد، به خاطر بیاعتنایی تو است. آیا همچنان تلاش نخواهی کرد تا این وضعیت تغییر کند؟
هوش مصنوعی: دلی که باز و گشاده است، نمیتواند از قطع امید چیز زیادی بخواهد؛ مانند اینکه اگر یک رشته را ببریم، نمیتوانیم با یک ناخن، آن را دوباره به هم وصل کنیم.
هوش مصنوعی: ما از بند فقر آنچنان آزادیم که ماهیت ما تحت تاثیر آن قرار نمیگیرد و تغییر نمیکند.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است انسان، در حالتی که از خاک است و به بندگی مشغول، به مقام خدایی برسد و آسمان را تحت تأثیر قرار دهد؟
هوش مصنوعی: قدسیت و زیبایی تو همانند گل بهاری است که همیشه زینتبخش و باصفاست و هیچ زنگاری نمیتواند آن را کدر کند.
هوش مصنوعی: نگاه خیره و شوقی که در گوشهٔ چشمی نهفته است، همانند سرمهرهای است که میتواند دل را شاد کند. اما غبار و غمهای ما چه خیالهایی هستند که هرگز به حقیقت نخواهند پیوست.
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که به اندازهی کوتاه است رشتهی امید، که حتی اگر صد بار هم تلاش کنی تا گرههای آن را باز کنی، به نتیجه نمیرسد و وضوح پیدا نمیکند. در واقع، اشاره به ناامیدی یا محدودیت در پیشرفت دارد.
هوش مصنوعی: به جز نافرمانی از نادانان چیزی را جز بیدلی نجوید؛ چرا که در این باغ، درخت نخل به خاطر بیمیوه بودنش دو برابر نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به باده صوفی ما صاف از ریا نشود
که تار سبحه به مضراب خوش نوا نشود
به گل نگویم اما شهید نام گلم
که از فسون نیاز بهار وا نشود
ترا چه جرم که حکم غرور حسن اینست
[...]
لبم ز بستگی دل اگر چه وا نشود
چو لاله خون جگر خوردنم قضا نشود
بیک لباس مقید مشو که ساختگیست
اگر گهی به تنت پیرهن قبا نشود
دل ضعیف چنان جذبه قوی دارد
[...]
بر آستان تو تا جبهه نقش پا نشود
حق نیاز به این سجدهها ادا نشود
ز تیره بختی خود میل در نظر دارد
به خاک پای تو هر دیدهای که وانشود
چه ممکن است که در بوتهٔ گداز وفا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.