خارخارت کشت و پیش حرص بیکاری هنوز
در تردد ناخنت فرسود و سر خاری هنوز
میشماریگام و راهی میکنی قطع از هوس
کعبه پر دور است در تسبیح و زناری هنوز
زینبیابانآنچهطیگردید جزکاهشکه داشت
همچو شمع از خامسوزی داغ رفتاری هنوز
ریشهات بگسیخت ساز اندیشهٔ مضراب چند
شد نفس بیبال و در پرواز منقاری هنوز
صبح جزشبنمگلی زین باغ نومیدی نچید
گریه یکسر حاصل است وخنده میکاری هنوز
عبرت آفات دهر از خواب بیدارت نکرد
بیخبر در سایهٔ این کهنه دیواری هنوز
جان پاکی، تاکیافسردن بهکلفتگاه جسم
یوسفت در چاه مرد و برنمیآری هنوز
چشمبندی بیتمیزی را نمیباشد علاج
درکف است آیینه و محروم دیداری هنوز
غنچه تاکی در عدم بفریبد افسون گلش
سر به بادت رفته و در بند دستاری هنوز
همسری با ذرهات آب حیا در خاک ریخت
زین هوس هم اندکی کم شو که بسیاری هنوز
بر در هر سفله میمالی جبین احتیاج
خاک بر فرق توهم آبروداری هنوز
نیست بیدل هرکسی شایستهٔ خواب عدم
از تو تا افسانهای باقیست بیداری هنوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حال و روز انسان در جستجوی معنا و حقیقت میپردازد. شاعر از ناکامیها و کجراهههایی که انسان در مسیر زندگی با آنها مواجه است سخن میگوید. او به بیفایده بودن تلاشها و سرگردانی در دنیای مادی اشاره میکند و از عواطفی چون ناامیدی و دلتنگی صحبت میکند. در این دلنوشته، رویای حقیقت و معنویت از بین رفته و انسان همچنان در پی ارتباط با خود و جهان بیرون است. از بغض و گریهی بینتیجه تا تمناهای بیسرانجام، همه نشانی از گرفتاریهای روح انسان است. در نهایت، شاعر تأکید میکند که تا زمانیکه انسان درک درست و عمیقی از خود نداشته باشد، به خواب و توهم خواهد ماند و باید بیدار شود تا بتواند به زندگی واقعی و معنادار دست یابد.
هوش مصنوعی: حتی پس از اینکه زحمت زیادی را متحمل شدهای، هنوز هم درگیر آرزوهای بیپایهای هستی و حسرتها تو را خسته کردهاند.
هوش مصنوعی: تو قدمهایت را میشماری و راه را مشخص میکنی، اما باید از آرزوهایت دور شوی. کعبه همچنان از تو فاصله دارد و در حالی که مشغول ذکر هستی، هنوز در بند دنیا به سر میبری.
هوش مصنوعی: در این بیابان، تمام آنچه که گذشت، جز کاهش و کم شدن چیزی نبود؛ مانند شمعی که از سوختن داغ است، هنوز تاثیرات آن را حس میکنم.
هوش مصنوعی: ریشهات را قطع کرد و سبب شد که تفکر و اندیشهات مختل شود. حالا نفس من بدون بال مانده و نمیتواند پرواز کند و همچنان در دام ماندگاری گرفتار است.
هوش مصنوعی: در صبح، تنها شبنم گلی از این باغ ناامیدی چیده نمیشود. گریه تمامی میوهها را در بر دارد، ولی هنوز میتوان خندید و امید داشت.
هوش مصنوعی: بازآفرینی مشکلات زمانه نتوانسته تو را از خواب غفلت بیدار کند؛ بیخبر از اینکه هنوز در سایهٔ این دیوار قدیمی در حال زندگی هستی.
هوش مصنوعی: جان پاک تو چرا در زندان جسم خود محبوس شده و از حالت افسردگی خارج نمیشود؟ تو مانند یوسف در چاه هستی و هنوز به آزادی نرسیدهای.
هوش مصنوعی: آدمی که به خاطر ناپاکیهایش از دیدن حقیقت بازمانده، تنها با نگاهی به آینه میتواند مشکلاتش را دریابد، ولی همچنان از دیدار واقعیات محروم است.
هوش مصنوعی: غنچهای که هنوز نشده و در کمبود وجود به سر میبرد، با جادوی گلش فریب میخورد. سرش به نسیم رفته و هنوز در زنجیر دستاری گرفتار است.
هوش مصنوعی: با همسرت، حتی یک ذره از حیا را هم در خاک ریختی، پس کمی از این هوس کم کن، چرا که هنوز چیزهای زیادی باقی مانده است.
هوش مصنوعی: در مقابل هر شخصی که به اندازهای ارزشی ندارد، خود را خوار میکنی و نیازت را به خاک میمالی، اما هنوز هم در تلاش هستی که خود را بزرگ و محترم جلوه دهی.
هوش مصنوعی: هر کسی لایق خوابیدن در نیستی نیست، زیرا تا زمانی که قصهای از تو وجود دارد، بیداری همچنان ادامه دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.