الفت تن باعث فکر پریشان دل است
دانه صاحب ریشه از آمیزش آب وگل است
عمرراکوتاهی سعی نفس آسودگیست
پیچ و تاب جاده هرجا محوگردد منزل است
هر قدم عرض نزاکت داشت سعی رفتگان
کزهجوم آبله این دشت سرتا پا دل است
شسته می گردد نمایان سر خط موج از محیط
نقشما زینصفحهپیش از ثبتکردن زایل است
وهم هستی بست برآیینهام رنگ دویی
تاکسی خود را نمیبیند بهوحدت واصل است
بسکه الفتگاه عجزم دلنشین بیخودیست
آب اگرکردم ازین خاکم روانی مشکل است
در غبار دل تسلیگونهای داریم و بس
موج راگرد شکست آیینهدار ساحل است
تیغ عبرت در بغل دارد هوای باغ دهر
چونشفقگردیکهبالافشانداینجا بسمل است
نیست عالم جای عرض بیقراریهای دل
پرتوی زین شمع اگر بالد برون محفل است
غیر را در عالم وحدت نگاهان بار نیست
کاروان وادی مجنون غبار محمل است
از سر هستی به ذوقگریه نتوانمگذشت
تا نمی در چشمدارم خاکاینصحرا گل است
چیدهام از خویش بر غفلت بساط آگهی
این حباب آیینهٔ دل دارد اما بیدل است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مضامین عاشقانه و فلسفی پرداخته و به بررسی طبیعت وجود و ارتباط انسان با دنیای اطرافش میپردازد. شاعر به احساسات عمیق و دردهای درونی خود اشاره کرده و بیان میدارد که الفت و وابستگی به دنیا باعث پریشانی دل انسان میشود. او از گذر عمر و سعی برای آسایش سخن میگوید و اصرار دارد که زندگی همواره با چالشها و پیچیدگیها همراه است. در عین حال، شاعر به یکپارچگی و وحدت وجود اشاره میکند و میگوید که وجود انسان در واقع ترکیبی از عناصر مختلف و تحت تأثیر محیط است. نهایتاً، او بر دوگانگی و عدم ثبات در دنیای مادی تأکید میکند و نشان میدهد که حقیقت هستی فراتر از ظاهر و خواستههای دنیوی است.
هوش مصنوعی: دوستی و نزدیکی باعث میشود که دل انسان درگیر افکار پیچیده شود. مانند اینکه دانهای برای رشد نیاز به آمیزش آب و خاک دارد تا ریشهاش شکل بگیرد.
هوش مصنوعی: عمر انسان کوتاه است و تلاش برای آسایش نفس، محلی از آرامش ندارد. در هر جایی که فرد تسلیم شود، همانجا منزل و مقصود اوست.
هوش مصنوعی: هر گامی که در این مسیر برداشته میشود، نشانهای از ادب و نزاکت است. تلاشهایی که قبلاً شده، همچون ویروسی در این دشت به پیوستگی دل و احساسات جاری است.
هوش مصنوعی: خطوط موج از محیط خود پاک میشوند و پس از آن، شکل و نمایی که از آنها باقی میماند، قابل دیدن است. پیش از اینکه چیزی بر روی این صفحه ثبت شود، این نقشها محو و زائل خواهند شد.
هوش مصنوعی: وجود من مانند آینهای است که رنگهای مختلفی را به خود میگیرد و نمیتواند واقعیت اصلی خود را ببیند؛ زیرا در اصل به حالت اتحاد و یگانگی رسیدهام.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و دلنشینی احساسات و عواطف عمیق خود اشاره میکند. او بیان میکند که به قدری به این احساسات نزدیک شده که خارج شدن از آنها برایش دشوار شده است، چنانکه اگر بخواهد مانند آب از خاک جدا شود، به سادگی نمیتواند. این نشاندهندهی وابستگی و همجواری عمیق او با احساساتش است.
هوش مصنوعی: در دل ما تنها یک آرامش و تسلی وجود دارد و بس، این موج است که گویی با شکستن خود، به ساحل شکوه میبخشد، مانند آیینهای که زیبایی را منعکس میکند.
هوش مصنوعی: در دل این دنیا، تجربیات و درسهای گذشته مانند شمشیری پنهان وجود دارد. مانند پرندهای که بالهایش را میگشاید، ما نیز در این باغ زندگی، شاهد درد و رنجها هستیم. در اینجا، کسانی وجود دارند که به شدت آسیبدیدهاند و بیدفاع هستند.
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره میشود که در عالم، جایی برای بروز احساسات و نگرانیهای دل وجود ندارد. اگر این حالت به مانند نوری از شمع باشد، آن نور باید در جمع و محفل دیگران نمایان شود.
هوش مصنوعی: در دنیای وحدت، براى دیگران جایی نیست و کاروانهای عاشقان سرزمین مجنون تنها غباری از بارهای سنگین هستند.
هوش مصنوعی: نمیتوانم از احساسات خود عبور کنم و به راحتی از آن بگذرم، زیرا تا زمانی که عشق و زیبایی در چشمم وجود دارد، این دنیا برای من پر از زیبایی و گلهای زیبا است.
هوش مصنوعی: من از درون خودم آگاهی و بصیرتی را آماده کردهام، اما این آگاهی مانند حبابی است که تنها در دل من وجود دارد و در واقع بیفایده و بیمعنا است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پای دل در کوی عشقت تا به زانو در گِل است
همّتی دارید با من زانکه کاری مشکل است
من ندانم کین دل دیوانه را مقصود چیست
کو همیشه سوی سرگردانی من مایل است
فیل محمودی فرو ماند اگر بیند به خواب
[...]
تا دلم در دست آن سیمین بر سنگین دل است
زیر پای من ز آب چشم و خون دل گل است
جز جفای من نگردد در دل سنگین او
بر ندارد سنگ خارا آنچه او را در دل است
نیست نرمی در دلش با دیده پرآب من
[...]
بار دل بر تن نهادن کار ارباب دل است
این که عیسی بار خر بر دوش گیرد مشکل است
ای عزیزان رهرو راه دلارام است دل
چون سبکبار است پیش از کاروان در منزل است
مرغ عرشی آرزوی آشیان دارد ولی
[...]
من خیال یار دارم، گر کسی را بر دل است
کز خیال او شوم، خالی، خیالی باطل است
چشم عیارش، به قصد خواب هرشب تا سحر
در کمین مردم چشم است و مردم، غافل است
عشق، در جان است و می، در جام و شاهد، در نظر
[...]
گرچه از باران دیده خاک آن کو پر گل است
پای عاشق در گل از دست دل از دست دل است
بنده را گر پیش خویش از مقیلان خوانی رواست
هر که رو در قبله روی تو دارد مقبل است
دل همه تن اشک خونین گشت و آمد سوری چشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.