ازین بساطکسی داغ آرمیدن رفت
که با وجود نفس غافل ازتپیدن رفت
درین چمن سرتسلیم آفتیم همه
گلیکه برق خزانشنزد به چیدن رفت
ز بسگداز تمنا به دلگره کردیم
نفس چو اشک به دریوزهٔ چکیدن رفت
کباب غیرت آن رهرومکه همچوثمر
به پا شکستگی رنگ تا رسیدن رفت
زبسکه قطع تعلق زخویش دشواراست
چوگاز مدت عمرم به لبگزیدن رفت
نیام چو اشک به راه تو داغ نومیدی
سر سجود سلامت اگر دویدن رفت
مجو ز مردم بیمعرفت دم تسلیم
ز سرو از ره بیحاصلی خمیدن رفت
سراغ جلوه ز مابیخودن مگیر و مپرس
بهار حیرت آیینه در ندیدن رفت
فسانهای ز رم فرصت نفس خواندیم
به لب نکردهگذر آن سوی شنیدن رفت
خیال هستی موهوم ریشه پیداکرد
به فکر خواب متن فصل آرمیدن رفت
به جهد مسند عزت نمیشود حاصل
نمیتوان به فلک بیدل از دویدن رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از وضعیت دردناک و دشوار زندگی سخن میگوید و به احساسات ناامیدی و تسلیم در برابر مشکلات اشاره میکند. او به تلاش انسانها برای کنار آمدن با مصائب اشاره دارد و میگوید که گویا هیچ چیز حاصلی از این تلاشها نمیشود. شاعر همچنین به زیباییهای طبیعی و گذر عمر اشاره میکند و به پیوند عمیق انسان با احساسات و آرزوهایش میپردازد. در نهایت، او به ناامیدی از شناخت واقعیت و داشتن امید در زندگی اشاره کرده و انتقاد به بیتوجهی و بیمعرفتی انسانها را مطرح میکند.
هوش مصنوعی: در این دنیا، کسی نیست که با آرامش کامل و بیتوجه به زمان و مرگ، رفتاری داشته باشد؛ چرا که حتی وجود نفس هم نمیتواند او را از یاد مرگ دور کند.
هوش مصنوعی: در این باغ همه ما به استقبال پاییز رفتهایم، همچنان که گلی که به خاطر نزدیک شدن به فصل خزان به چیدن در میآید.
هوش مصنوعی: به خاطر درخواستهای زیاد و امیدواریهایی که داشتیم، نفسمان مانند اشکی که از چشم میچکد، آرام و بیصدا به سمت آنچه میخواستیم سرازیر شد.
هوش مصنوعی: غیرت و شجاعت او مثل کبابی است که با شدت و حرارت به نتیجه میرسد، همانطور که میوههای رسیده با پا شکسته میشوند تا به مقصد برسند.
هوش مصنوعی: قطع وابستگی به خود بسیار دشوار است، مانند زمانی که عمرم به پایان نزدیک شده و در حال تحمل آن هستم.
هوش مصنوعی: من مانند اشکی هستم که به خاطر ناامیدیام راهی در پیش دارم، با تمام وجود به تو احترام گذاشتهام، اگر از من بگریزی.
هوش مصنوعی: از افراد بیفهم و نادان، اطاعت و تسلیم نکن. مانند درخت سرو که به خاطر بیفایده بودن، سرش را خم نمیکند و همیشه راست و استوار باقی میماند.
هوش مصنوعی: به دنبال زیباییهایی که از دست رفته نگرد و نپرس چرا بهار شگفتیهای آینه دیگر دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: به گوشهای نشستهایم و داستانی شنیدهایم که فرصتی برای نفس کشیدن به ما نمیدهد و این داستان آنقدر جذاب است که حتی نتوانستهایم به دیگر جوانب زندگیمان توجه کنیم.
هوش مصنوعی: تصور وجودی غیرواقعی شکل گرفت و به سبب تفکر، خواب به فصل آرامش وارد شد.
هوش مصنوعی: با تلاش و زحمت، به مقام و منزلت دست نمییابیم؛ نمیتوان تنها با دویدن و کوشش بیهدف به موفقیتهای بزرگ دست پیدا کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فغان که فرصت دام تلاش چیدن رفت
پیگذشتن عمر آنسوی رسیدن رفت
چوشمعسربه هوآ سوخت جوهرتحقیق
چه جلوهها که نه درپیش پا ندیدن رفت
ز بس بلند فتاد آشیان خاموشی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.