آن عجز شهیدم که به صد رنگ تپیدن
خونم نزند دست به دامان چکیدن
بی وضع رضا بهره ز هستی نتوان برد
از خاک که چیدهست گهر جز به خمیدن
دندان طمع تیز مکن بر هوس گنج
از موج چه حرفست لب بحرگزیدن
وحشت نسبان درگرو خانه نباشند
مانع نشود چشم، نگه را ز رمیدن
از دل به خیال آنهمه مغرور مباشید
تاکیگل عکس از چمن آینه چیدن
هر جاست سری نیستگریزش زگریبان
در چاه میفتید ز رفعت طلبیدن
تاکی چو نگه در هوسآباد تخیل
یک رشتهٔ موهوم به صد رنگ تنیدن
سر رشتهٔ وصلش زکف جهد برونست
کس پیش ره عمر نگیرد به دویدن
طاووس من و داغ فسردن چه خیالست
بر بال وپرم دوخته صد چشم پریدن
کس مانع جولان ره عجز نگردد
نتوان قدم سایه به شمشیر بریدن
آن فاختهام کز تپش سعی جنونم
از طوق چو زنجیر توان ناله شنیدن
گر نشئهٔ نیرنگ تماشای تو این است
از حیرت آیینه توان باده کشیدن
حیرت به دلم جرات انداز تپش سوخت
چونگوهر ازین قطره چکیدهست چکیدن
ابنای زمان منفعل چین جبیناند
بیدل ثمر عطسه دهد سرکه چشیدن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حسرت و ناکامی شاعر در زندگی و عشق میپردازد. او از عجز خود سخن میگوید و اشاره میکند که از زندگی نمیتوان بهرهای برد مگر با رضایت. شاعر به دندان طمع میزند و میگوید که نمیتوان به راحتی به اهداف دست یافت. او همچنین به چالشهای زندگی و عشق اشاره میکند، و به دوری و فرار از واقعیتها میپردازد. شاعر تأکید میکند که نباید فریب ظواهر را خورد و از اینکه زندگی تحت تأثیر زمان و شرایط قرار دارد، ابراز ناخشنودی میکند. در نهایت، او به درد و رنجی که از این ناکامیها و تلاشهای بیفایده میکشد، اشاره میکند و از تمایلات ناپایدار انسان سخن میگوید.
هوش مصنوعی: عجز و ناتوانی من همچون شهید است که با وجود همه رنگها و احساساتی که در خونم جاری است، نمیتواند دستش را به سمت چیزی که میخواهد دراز کند.
هوش مصنوعی: اگر انسان از رضایت و سازگاری برخوردار نباشد، نمیتواند از زندگی و امکاناتی که دارد استفاده صحیحی ببرد. زیرا زیباییها و نعمتها، مانند جواهراتی که در خاک نهفتهاند، تنها با تلاش و سازگاری به دست میآیند.
هوش مصنوعی: باید مراقب بود که خواستههای بیجا و طمعورزانه به سراغ ما نیاید. چه نیازی به جاهطلبی و آرزوی چیزهای نایاب است، وقتی که در واقعیت، عمیقاً به سرچشمهها و امکانات موجود دسترسی داریم؟
هوش مصنوعی: نگرانی و ترس از وضعیت نسبی نباید مانع دیدن واقعیات و فرار از واقعیتها شود. باید با چشمی باز و آگاهی به مواجهه با مشکلات پرداخت.
هوش مصنوعی: دل را از خیال و احساسات فریبنده دور نگهدارید، زیرا تا کی میخواهید زیباییهای ظاهری را همچون گلهایی که در آینه میبینید، به خود بپسندید؟
هوش مصنوعی: هر جایی که انسانی وجود دارد، در آنجا سر و صدا و مشکلاتی هم هست. اگر کسی بخواهد بالاتر برود و آرزوهای بزرگ داشته باشد، ممکن است به عواقب بدی دچار شود که مانند افتادن در چاه است.
هوش مصنوعی: تا کی باید به خیالپردازی در دنیای آرزوها ادامه داد و در این بافت خیالی، خوابهای بیاساس و رنگارنگ را به هم بافت؟
هوش مصنوعی: رابطهٔ وصل او در دست کسی نیست و هیچکس نمیتواند با تلاش و دویدن عمر را به دست آورد.
هوش مصنوعی: طاووس من در حالتی است که فکر کردن به زخم و رنجی که کشیدم در حقیقت چه تفکری است. بر بال و پر من صد چشم وجود دارد که به پرواز کردن ترغیب میکنند.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند مانع حرکت و تلاش کسانی شود که در شرایط دشوار و ناتوانی قرار دارند. حتی اگر کسی بخواهد به زور جلوگیری کند، تلاش و اراده آنها را نمیتوان به سادگی متوقف کرد.
هوش مصنوعی: من همچون فاختهای هستم که به خاطر شور و شوق دیوانگیام، از زنجیر عاطفهام ناله میزنم.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و جذابیت تو به این شکل باشد، من از حیرت نمیتوانم حتی به باده کشیدن (نوشیدن) فکر کنم.
هوش مصنوعی: حیرت و شگفتی در دل من ایجاد کن، زیرا تپش قلبم مثل جواهری در اثر این قطرهای که چکیده، میسوزد.
هوش مصنوعی: فرزندان زمان تحت تأثیر وضعیت کنونی هستند و بیدل به یادآوری میآورد که گاهی حتی یک عطسه میتواند طعم ترشی را به ما بچشاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از یار بریدن بسزا وار گزیدن
مستم ز بنفشه بسمن برگ گزیدن
چون سیم کشیده شده مویم بجوانی
از راز نهان کردن و اندیشه کشیدن
از بسکه سخندانم هر گونه بگویم
[...]
جانا ز لب آموز کنون بنده خریدن
کز زلف بیاموختهای پرده دریدن
فریادرس او را که به دام تو درافتاد
یا نیست ترامذهب فریاد رسیدن
ما صبر گزیدیم به دام تو که در دام
[...]
با روی تو کفر است به معنی نگریدن
یا باغ صفا را به یکی تره خریدن
با پر تو مرغان ضمیر دل ما را
در جنت فردوس حرام است پریدن
اندر فلک عشق هر آن مه که بتابد
[...]
گر باز میسّر شودم رویِ تو دیدن
جان پیش کشم تا به کی از جور کشیدن
طاقت برسیدهست ز طوفانِ فراقم
فریاد ز من وز تو به فریاد رسیدن
بر من چه ملامت اگرم طاقتِ آن نیست
[...]
امروز درین شهر هر آن دل که شود گم
در حلقه گیسوی تو باید طلبیدن
چون سرو ثبات قدمی گیر که رشته ست
چون بلبل ازین شاخ بدان شاخ پریدن
باید قدمی بر سر هستی زدن اوّل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.