بیرخت در چشمهٔ آیینه خاک است آب نیست
چشم مخمل را ز شوق پایبوست خواب نیست
بعد کشتن خون ما رنگ است در پرواز شوق
آب و خاک بسملت از عالم سیماب نیست
شوخی مهتاب و تمکین کتان پر ظاهر است
بر بنای صبر ما شوقت کم از سیلاب نیست
کی تواند آینه عکس ترا در دل نهفت
ضبط این گوهر به چنگ سعی هر گرداب نیست
سایه را آیینهٔ خورشید بودن مشکل است
خود به خود در جلوه باش اینجا کسی را تاب نیست
خرقه از لخت جگر چون غنچه در بر کردهایم
در دیار ما قماش دل درستی باب نیست
ای حباب از سادگی دست دعا بالا مکن
در محیط عشق جز موج خطر محراب نیست
برگبرگ این گلستان پردهدار غفلت است
غنچهٔ بیدار اگر گل گشت گل بیخواب نیست
دور نبود گر فلک پیچد به خویش از نالهام
دود را از شعله حاصل غیر پیچ و تاب نیست
تا توانی چون نسیم آزادگی از کف مده
آشنای رنگ جمعیت گل اسباب نیست
از فروغ این شبستان دست باید شست و بس
آب گردیدهست سامان طرب مهتاب نیست
بیدل از احباب دنیا چشم سرسبزی مدار
کشت این شطرنجبازان دغل سیراب نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و پیچیدگی عشق و حالات روحی اشاره دارد. او از تصاویر طبیعت مانند چشمه، مهتاب، و گلستان استفاده میکند تا احساسات عمیق خود را بیان کند. به نظر میرسد که شاعر در جستجوی حقیقت و زیبایی است، اما در عین حال متوجه مشکلات و محدودیتهای درک انسان از عشق و زیبایی میباشد. احساساتی مانند شور و شوق، غفلت و درد در این نواها به شکل عمیق و شاعرانه ترسیم شدهاند، و در نهایت به این نتیجه میرسد که عشق و زیبایی فراتر از درک عادی انسان است و در عین سادگی، پیچیدگیهای خاص خود را دارد.
هوش مصنوعی: بدون حضور تو در چشمهٔ آیینه، تنها خاک است و آب وجود ندارد. چشم مخملی من به خاطر عشق و اشتیاق به پای تو خواب ندارد.
هوش مصنوعی: پس از این که خون ما ریخته شد، رنگ آن در پرواز شوق آب و خاک محو میشود و دیگر در این جهان شبیه هیچ چیز قابل لمس نمیباشد.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و ظرافت مرموزی اشاره دارد که در دل شب و نور ماه وجود دارد. با وجود جلوههای فریبنده این زیبایی، بر روی تحمل و صبوری ما تأثیر عمیقی میگذارد. احساس شگفتی و شوقی که از این زیبایی ناشی میشود، به اندازه جریان آب در یک سیلاب قوی و پرقدرت است.
هوش مصنوعی: کی توانایی دارد که تصویر تو را در دل پنهان نگه دارد؟ تنها تلاش برای به دست آوردن این گوهر ارزشمند ممکن نیست و نباید در هر تلاشی غرق شد.
هوش مصنوعی: در واقع، بودن به عنوان سایهای از خورشید کار آسانی نیست؛ بهتر است خودت نور را تابیده باشی، زیرا در این مکان هیچکس تحمل درخشش و زیبایی را ندارد.
هوش مصنوعی: ما لباس روحانی خود را مانند غنچهای بر تن کردهایم، اما در سرزمین ما وفاداری عشق و دل باطنی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ای حباب، از سادگیات دست از دعا و خواهش برندار. در فضای عشق، جز امواج خطر و صدمات چیزی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: این گلستان پر از زیباییهاست، اما هر یک از این زیباییها ممکن است ما را به خواب غفلت ببرد. اگر کسی بیدار باشد و درک عمیقتری از زندگی داشته باشد، حتی وقتی که به گل تبدیل میشود، همچنان بیدار و هوشیار خواهد ماند.
هوش مصنوعی: اگر آسمان بخواهد به خود بپیچد، به خاطر ناله و فریاد من است. از این شعله، فقط دود بیرون میآید و غیر از این، هیچ پیچ و تابی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تا جایی که میتوانی، مانند نسیم آزاد و رها باش و از دست ندهی این آشنایی با دنیای رنگارنگ جمعیت. زیرا در این دنیا، گلها و زیباییها تنها ابزار هستند.
هوش مصنوعی: باید از زیباییهای این شب تار دست کشید، زیرا حالا دیگر هیچ چیزی برای شادی و لذت وجود ندارد و نور ماه هم در اینجا نیست.
هوش مصنوعی: به دوستان دنیا امیدی نداشته باش، زیرا این بازیکنان حیلهگر دروغین هیچگاه به دلخواهت سیراب نخواهند شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون خوی او عنبر سارا و مشک ناب نیست
با سنان و نیزه او اژدها را تاب نیست
آفتاب و ماه را با طلعت او تاب نیست
چون حدیث او بپاکی لؤلؤ خوشاب نیست
کوه آهن باشرار تیغ او جر آب نیست
[...]
جمع باشید ای حریفان زانک وقت خواب نیست
هر حریفی کو بخسبد والله از اصحاب نیست
روی بستان را نبیند راه بستان گم کند
هر که او گردان و نالان شیوه دولاب نیست
ای بجسته کام دل اندر جهان آب و گل
[...]
خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب نیست
خون تو هست آخر، ای دل، گر شراب ناب نیست
ناله زنجیر مجنون ارغنون عاشقانست
ذوق آن اندازه گوش اولواالالباب نیست
عشق خصم من بس ست، ای چرخ، تو زحمت مکش
[...]
زلف هندوی تو در تابست و ما را تاب نیست
چشم جادوی تو در خوابست و ما را خواب نیست
با لبت گر باده لاف جانفزائی می زند
پیش ما روشن شد این ساعت که او را آب نیست
نرگست در طاق ابرو از چه خفتد بی خبر
[...]
چشم من گوش خیالت دارد، اما خواب نیست
هست جان را، عزم پا بوست ولی، اسباب نیست
دیده را هر شب خیالت میشود مهمان، ولی
دیده را اسباب مهمان در میان جز آب نیست
رویت آمد، قبله دل ابروت، محراب جان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.