ز بزم وصل خواهشهای بیجا میبرد ما را
چو گوهر موج ما بیرون دریا میبرد ما را
ندارد شمع ما را صرفه سیر محفل امکان
نگه تا میرود از خود به یغما میبرد ما را
چو فریاد جرس ماییم جولان پریشانی
بههر راهی که خواهد بیخودیها میبرد ما را
جنون میریزد از ما رنگ آتشخانهٔ عالم
به هرجا مشت خاری شد تقاضا میبرد ما را
چو کار نارسای عاجزان با اینهمه پستی
به جز دست دعا دیگر که بالا میبرد ما را
همان چون سایه ما و سجدهٔ شکر جبینسایی
که تا آن آستان بیزحمت پا میبرد ما را
ز وحشت شعلهٔ ما مژدهٔ خاکستری دارد
پرافشانی به طوف بال عنقا میبرد ما را
ندارد نشئهٔ آزادی ما ساغر دیگر
غبار دامن افشاندن به صحرا میبرد ما را
مدارایی به یاران میکند تمکین ما ورنه
شکست رنگ از این محفل چو مینا میبرد ما را
نه گلشن را ز ما رنگی نه صحرا را ز ما گردی
به هرجا میبرد شوق تو بیما میبرد ما را
گداز درد طوفان کرد دست از ما بشو بیدل
نبرد این سیل اگر امروز فردا میبرد ما را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و آلام عاشقانه میپردازد. شاعر از بیجایی خواهشها و احساساتش گلایه میکند و اشاره دارد که این خواستهها او را از دنیای واقعی دور میکند. او توصیف میکند که شعلۀ عشق و جنونش او را به مکانهای ناشناخته میبرد و با وجود پستی و مشکلات، به دعا و امید به کمک رو میآورد. همچنین، او به بیثمری تلاشهایش و ناتوانی در کنترل احساساتش اشاره میکند و میگوید که عشق و شوق معشوقش او را از همه جا دور میسازد. در نهایت، شاعر به درد و رنج ناشی از این عشق میرسد و میگوید که اگرچه امروز درگیر این احساسات است، ممکن است فردا به نتایج متفاوتی برسد.
هوش مصنوعی: در مجالس و وصل و نشستن با محبوب، خواستههای نامعقول و بیمورد ما را از حال و وضعیت خود خارج میکند، مانند موجی که جواهر را از دریا خارج میکند و ما را هم از حالت عادی خود دور میسازد.
هوش مصنوعی: شمع ما در این محفل، برای ما فایدهای ندارد؛ زیرا هر لحظه که روشن است، ما را به خود مشغول میکند و از حقیقت وجودیمان دور میسازد.
هوش مصنوعی: ما مانند صدای زنگی هستیم که هر لحظه فریاد میزند و در دنیای بینظمی و آشفتگی، بدون توجه به مسیر خاصی، احساسات و افکار ما را به هر سمتی میکشاند.
هوش مصنوعی: دیوانگی ما مانند شعلههای آتش به هر جا میتازد و هرگاه که در جایی درد و رنجی به وجود بیاید، ما را به سوی خود میکشاند.
هوش مصنوعی: کار ناتمام و ناموفق نیازمندان، با وجود تمام دشواریها و محدودیتها، فقط به وسیله دعا میتواند بهبود یابد و ما را به نجات برساند.
هوش مصنوعی: مثل سایهای که ما را دنبال میکند و سجدهای از سپاس که در برابر آن مقام میگذاریم، ما هم بدون زحمت به آن درگاه نزدیک میشویم.
هوش مصنوعی: از ترس شعلهی وجود ما، خاکستری که به دامن خود میکشاند، نویدبخش است. طوفانی از بالهای مرغی افسانهای ما را به خود میبرد.
هوش مصنوعی: احساس آزادی ما مانند ساغری نیست که سرشار از نشئگی باشد. رهایی ما به گونهای است که با پاشیدن غبار دامنمان، به سوی دشت و صحرا میرویم.
هوش مصنوعی: اگر ما به یاران خود احترام بگذاریم و با آنها مهربانی کنیم، اوضاع بر وفق مراد خواهد بود؛ در غیر این صورت، این جمع پررنگ و زیبا به زودی تیره و نابود خواهد شد.
هوش مصنوعی: نه ما به باغ و گلستان رنگ میدهیم و نه به دشت و صحرا آلودگی میآوریم؛ عشق و شوق تو ما را به هر سمت که بخواهد میبرد، حتی اگر ما در آنجا نباشیم.
هوش مصنوعی: دردی که ناشی از طوفان است، ما را به شدت تحت تاثیر قرار داده و دیگر توان مقابله را نداریم. ای بیدل، اگر این سیل ما را امروز ببرد یا فردا، چه غمی دارید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نه بوی گل، نه رنگ لاله از جا میبرد ما را
به گلشن لذت ترک تماشا میبرد ما را
به خاک تیره آخر خودسریها میبرد ما را
چو آتشگردنافرازی ته پا میبرد ما را
غبار حسرت ما هیچ ننشست اززمینگیری
کههرکس میرود چونسایه از جامیبرد مارا
ندارد غارت ما ناتوانان آنقدرکوشش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.