شب حسرت دیدار توام دام کمین شد
هر ذره ز اجزای من آیینهنگین شد
خاکستر از اخگر چقدر شور برآورد
دل سفرخت به رنگیکهکبابم نمکین شد
عبرتکدهٔ دهر ز بس خصم تسلی است
چون چشم شررخانهٔ من خانهٔ زین شد
برق رم فرصت سر و برگ طلبم سوخت
صد ناله تمنا نفس بازپسین شد
زندانی نیرنگ خیالم چه توانکرد
رحم است بر آن شخصکه او آینهبین شد
انکار نمود آنچه ز صافی به در افتاد
جوهربهرخآینه روشنگرچین شد
موهومی و این لنگر ادبار چه سوداست
چون سایه نباید کلف روی زمین شد
ازبس به ره حسرت صیاد نشستم
وحشت به تغافل زد وپروازکمین شد
گر هیچ نباشد به تپش خون شدنی هست
ای آینه دل شو که نخواهی به ازین شد
بیدل عدم و هستی ما هیچ ندارد
جزگرد خیالیکه نه آن بود و نه این شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به حسرت و longing برای دیدار معشوق خود اشاره میکند. او از دل سوختهای سخن میگوید که به رنگ غم و حسرت است و از عذابهای دهر و خصومتی که با آن مواجه است، رنج میبرد. احساسات متضاد و دردهای درونی او از طریق تصاویری چون آینه و خاکستر بیان میشود. در نهایت، او به پوچی وجود و خیال میرسد و بر این نکته تأکید میکند که هیچ چیز واقعیتر از احساس و خیال نیست.
هوش مصنوعی: در شبهایی که از دیدار تو حسرت میخورم، هر ذره از وجودم مانند دامی برای جلب توجه تو شده و به نوعی به تماشا و زیبایی میپردازد.
هوش مصنوعی: خاکستر ناشی از آتش چقدر شور و تلخ شده، دل کسی که خود را به سفیدی و بیگناهی زده، به رنگی درآمده که نشاندهندهی احساس شور و شیرینی ناشی از درد و رنجی شبیه به کباب نمکین است.
هوش مصنوعی: دنیا پر از عبرت و تجربه است و به دلیل زیادی دشمنانی که وجود دارد، به نوعی دلخوشی فراهم میآورد. چون چشم من، منزلت و زیباییاش را یافته است.
هوش مصنوعی: برق ناگهانی فرصتی برای به دست آوردن چیزی که میخواستم را از من گرفت و صدای نالههای من به خاطر اشتیاقی که داشتم، به تنگی نفس تبدیل شد.
هوش مصنوعی: در دنیای خیالیام هیچ کاری نمیتوانم بکنم، حقّ رحم بر آن کسی نیست که خود را در آینه دیده و حقیقت را نمیبیند.
هوش مصنوعی: آنچه که از زلال و صاف به بیرون ریخته شد، در آینهای روشن و شفاف نمایان شد، اما او آن را انکار کرد و نادیده گرفت.
هوش مصنوعی: از آنجا که زندگی بدون هدف و موانع برای ما هیچ فایدهای ندارد، باید مراقب باشیم که در مسیر زندگی غرق نشویم و همواره به دنبال معنای واقعی و هدفهای بالاتر باشیم. زندگی نباید به صورت بیفایده و سطحی گذرانده شود.
هوش مصنوعی: زیاد نشستن در انتظار شکار، باعث ترس و غفلت من شده و در نتیجه پروازم را تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: اگر هیچ چیزی نباشد، حتی تپش خون هم وجود خواهد داشت. ای دل، از این بیشتر نخواهی کرد، پس به خود آی و بیدار باش.
هوش مصنوعی: وجود ما در واقع هیچ ارزش و حقیقتی ندارد جز خیال و تصوری که از خود داریم، که نه به گذشته تعلق دارد و نه به آینده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا نقش تو در سینه ما خانه نشین شد
هر جا که نشینیم چو فردوس برین شد
آن فکر و خیالات چو یأجوج و چو مأجوج
هر یک چو رخ حوری و چون لعبت چین شد
آن نقش که مرد و زن از او نوحه کنانند
[...]
تا گوهر ذات تو نهان زیر زمین شد
گردون چو نگین خانه افتاده نگین شد
آهی به هوا چتر زد و چرخ برین شد
داغی به غبار الم آسود و زمین شد
بشکست طلسم دل و زد کوس محبت
پاشید غبار نفس و آه حزین شد
نظاره به صورت زد و نیرنگ کمان ریخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.