گنجور

 
بیدل دهلوی

دهر، توفان دارد از طبع جنون پیمای من

قلقلی دزدیده است این بحر از مینای من

نیست خالی یک کف خاک از غبار وحشتم

چون نفس می‌جوشد از هر دل تپیدنهای من

غنچه را جز شوخی رنگ آفتی دربار نیست

خودنمایی می‌دهد آخر به باد اجزای من

هر نفس‌ کز دل کشیدم خامشی افشاند بال

می‌زند موج از زبان ماهیان دریای من

بسکه افشردم قدم در خاک راه نیستی

همچو شمع آخرسر من‌گشت نقش پای من

صافی دل در غبار عرض استعداد رفت

موج می شد جوهر آیینهٔ مینای من

راه از خود رفتنم از شمع هم روشن‌تر است

جاده پرداز است برق ناله در صحرای من

حسن هرجا جلوه‌گر شد عشق می‌آید برون

عرض مجنون می‌دهد آیینهٔ لیلای من

تا قیامت بایدم سرگشتهٔ پرواز بود

دام دارد بر هوا صیاد بی‌پروای من

همچو برق آغوش از وحشت مهیا کرده‌ام

طول صد عقبا امل صرفست بر پهنای من

پردهٔ تحقیق بیدل تا کجا خواهی شکافت

عالمی دارد نهان کیفیت پیدای من

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خاقانی

آب و سنگم داد بر باد آتش سودای من

از پری روئی مسلسل شد دل شیدای من

نیستم یارا که یارا گویم و یارب کنم

کآسمان ترسم به درد یارب و یارای من

دود آهم دوش بابل را حبش کرده است از آنک

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
مولانا

پرده بردار ای حیات جان و جان افزای من

غمگسار و همنشین و مونس شب‌های من

ای شنیده وقت و بی‌وقت از وجودم ناله‌ها

ای فکنده آتشی در جمله اجزای من

در صدای کوه افتد بانگ من چون بشنوی

[...]

نسیمی

آن شهنشاهم که از نطق «هی العلیا»ی من

ما سوی الله نقطه ای آمد به زیر پای من

آفتاب وحدتم من زان که در صبح طلوع

کثرت ذرات شد پیدا ز نور رای من

اتحاد عین و غین عالم سر حروف

[...]

حسین خوارزمی

ماه من چون آگهی از ناله شب‌های من

رحمتی کن بر دل بیچاره شیدای من

زآتش سودایت ای شمع جهان افروز دل

سوختم پروانه وار و نیستت پروای من

گر ز روی لطف خاکپای خود خوانی مرا

[...]

محتشم کاشانی

با وجود وصل شد زندان حرمان جای من

برکنار آب حیوان تشنهٔ مردم وای من

باغبان کاندر درون بر دست گلچین گل نزد

دست منعش در برون صد تیشه زد بر پای من

سایه بر هر کس فکند الا من دوزخ نصیب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه