تنگی آورده خانهٔ صیاد
یک دو چاک قفسکنید زیاد
سیرآن جلوه مفت فرصت ماست
نوبهاریم چشم بد مرساد
عشق چون شمع در تلاش سجود
سر ما را به پای ما سر داد
نفس آنست آنکهتا رسید به لب
گرد ما چون سحر قیامت زاد
دل تنگ آخر از جهان بردبم
عقده ای داشتیم و کس نگشاد
بیستون در غبار سرمهکم ست
ناله هم رفت در پی فرهاد
چیست شغل جهان حیرانی
خاک خوردن به قدر استعداد
ازکف وارثان نرفت برون
زر قارون، عمارت شداد
خفتهای زیر سقف بیدیوار
عیش این خانهات مبارک باد
یار عمریستنام ما نگرفت
این فراموشی ازکه دارد یاد
نامه دل بود درکف امید
برکه خواندم که باز نفرستاد
تا چراغم رسد به خاموشی
همه شب سرمه میکنم ایجاد
گردم این نه قفس نمییابد
گر به زیرپرمکنند آزاد
چون سپندم در آتشیکه مپرس
سرمه گردم اگرکنم فریاد
محملشمعمیکشمبیدل
خدمت پا بهگردنم افتاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به وضوح از موضوعاتی چون عشق، تنگی نفس و جدایی از دنیا سخن میگوید. او بیان میکند که در قفس تنگی سیر میکند و احساس میکند فرصت های زندگی کوتاه و محدود هستند. عشق را به شمعی تشبیه میکند که در حال سجود است و نشان میدهد که تحت تأثیر آن، سر خود را پایین آورده است. او از غم و حسرتی صحبت میکند که هیچکس نتوانسته برطرف کند و از ناکامیهای زندگی و فراموشی یاد میکند. شاعر احساس میکند که در دنیای حیرانی و ناسازگاری زندگی میکند و آرزوهایی در دل دارد که به سرانجام نمیرسند. او همچنین به تقلا برای رسیدن به آزادی و رهایی از قید و بندهای زندگی اشاره میکند و در نهایت، به سودای شعلهور عشق و وفاداری به آن پرداخته است.
هوش مصنوعی: صیاد به خاطر تنگی و کمبود جا در خانهاش، باید چند چاک به قفساش اضافه کند.
هوش مصنوعی: جلوهی زیبای زندگی فرصتی ارزشمند برای ماست، مانند بهار که باید از چشم بد دور بماند.
هوش مصنوعی: عشق مانند شمعی است که در حال فروغ و تلاش است و ما را به سمت تسلیم و احترام به خود میکشاند.
هوش مصنوعی: نفس همان چیزی است که وقتی به لب ما نزدیک میشود، مانند سحر قیامت به وجود میآید.
هوش مصنوعی: دل ما از دلتنگی به ستوه آمد و در این دنیا رازهایی داشتیم که کسی به آنها پی نبرد.
هوش مصنوعی: در دودی که بر بیستون نشسته است، صدای ناله به دنبال فرهاد نیز رفته است.
هوش مصنوعی: شغل دنیا گیج و سرگردانی است و هر کس به اندازه ظرفیت و توانایی خودش در این دنیا زندگی میکند.
هوش مصنوعی: زر و مال قارون هرگز از دست وارثان او خارج نشد و همچنین بناهای شگرف شداد نیز پابرجا ماندند.
هوش مصنوعی: در مکانی آرام و راحت، که دیواری ندارد، تو در خواب هستی. امیدوارم زندگی خوشی در این خانه داشته باشی.
هوش مصنوعی: دوست ما سالهاست که نام ما را فراموش کرده، اما این فراموشی ناشی از این است که او یاد کسی دیگر را در ذهن دارد.
هوش مصنوعی: دل من نامهای به امیدی نوشته بود، اما در دستم ماند و دوباره ارسال نشد.
هوش مصنوعی: من تا وقتی که نورم به پایان برسد، همه شب مشغول آرایش چشم خود هستم.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگرچه ممکن است در ظاهر در محدودیتهایی به سر ببرم، اما در عمل احساس نمیکنم که این محدودیتها بتوانند مرا باطل کنند یا آزادیام را از بین ببرند. در واقع، میتوانم از زیر این محدودیتها عبور کنم و خود را آزاد احساس کنم.
هوش مصنوعی: من مانند آتشی در جا هستم و اگر فریاد بزنم، مثل گرانبهایی میشوم که در گرد و غبار میافتد.
هوش مصنوعی: من شمع را در حالی که محملی از عشق دارم به دوش میکشم و در این مسیر، غم و رنج به پاهایم فشار میآورند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاد زی با سیاهچشمان، شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد
ز آمده شادمان بباید بود
وز گذشته نکرد باید یاد
من و آن جعدموی غالیهبوی
[...]
هر که بود از یمین دولت شاد
دل بمهر جمال ملت داد
هر که او حق نعمتش بشناخت
میر مارا نوید خدمت داد
طاعت آن ملک بجا آورد
[...]
پادشاهی برفت پاک سرشت
پادشاهی نشست حورنژاد
از برفته همه جهان غمگین
وز نشسته همه جهان دلشاد
گر چراغی ز پیشِ ما برداشت
[...]
آن شنیدی که حیدر کرار
کافران کشت و قلعه ها بگشاد
تا نداد او دو قرص نان جوین
هفده آیت خداش نفرستاد
روزگاریست سخت بی فریاد
کس گرفتار روزگار مباد
شیر بینم شده متابع رنگ
باز بینم شده مسخر خاد
نه به جز سوسن ایچ آزادست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.