باده ندارم که به ساغرکنم
گریه کنم تا مژهای تر کنم
کو تب شوقی که دم واپسین
آینه را آبله بستر کنم
صف شکن ناز تواناییام
تیغ گر از پهلوی لاغر کنم
تا نگهی در تپش آرام شمع
ناخن پا تا مژه شهپر کنم
تهمت آسودگیام داغ کرد
رفع خجالت به چه جوهرکنم
کاش درین عرصه به رنگ شرار
از نفس سوخته سر برکنم
در همهکارم اگر این است جهد
خاکبه سر از همه بهترکنم
نیست کسی دادرس هیچکس
رعد نیام گوش که را کر کنم
تر شود از شرم لب تشنهام
خشکی اگر تهمت ساغر کنم
عزتم این بس که چو موج گهر
پای به دامن کشم و سر کنم
حسرت دیدار نیاید به شرح
تا بهکجا آینه دفترکنم
بیدل از آن جلوه نشان میدهد
قلزمی از قطره چه باورکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از فقدان باده و شوق زندگی سخن میگوید و به احساسات عمیق خود اشاره میکند. او آرزو دارد که در لحظات آخر زندگی، زیبایی و عشق را در آینه ببیند و به شکلی خلاقانه از ناتوانیهایش با استفاده از عشق و هنر عبور کند. احساس تنهایی و غم نیز در شعر مشهود است، چرا که هیچکس نیست که به او کمک کند و او را در این حال و روز درک کند. در نهایت، شاعر به زیبایی و قدرت زندگی و هنر اشاره میکند، هر چند که حسرت و تردید در دلش باقی مانده است.
هوش مصنوعی: من شرابی ندارم که در پیاله بریزم، پس فقط میزنم به گریه تا شاید مژههایم خیس شود.
هوش مصنوعی: آیا شوقی در خود داری که در لحظههای آخر زندگی خود، آینهای را به خاطر عشق و علاقهام، با خود شکوفا و زیبا کنم؟
هوش مصنوعی: من با مهارت و زیباییام، میتوانم با یک ضربهی کاری، حتی از پهلوهای نحیف هم عبور کنم.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به آرامش و زیبایی پرداخته و میگوید که با یک نگاه میتواند دل و جانش را به تپش بیندازد و زندگی را با لطافت و عشق رنگین کند. اشاره به شمع ممکن است نماد روشنایی یا امید باشد، و ناخن پا و مژه به زیباییهای ظریف و دلربا اشاره دارد که میتواند احساسات عمیق و شادی را در وجود انسان برافروزد.
هوش مصنوعی: اتهام به آرامش و راحتی من، قلبم را سوزانده است. حالا نمیدانم چگونه میتوانم این خجالت را از خود دور کنم.
هوش مصنوعی: ای کاش در این دنیا، با شعلههای آتشین، از نفس سوختهام سر بلند کنم.
هوش مصنوعی: اگر در هر کاری که انجام میدهم، تلاش کنم و خودم را به خاک بزنم، آنگاه بهتر از همه خواهم بود.
هوش مصنوعی: هیچکس نیست که به کمک دیگری بیاید، من هم چون رعدی در آسمان، نمیدانم صدایم را به که برسانم.
هوش مصنوعی: اگر لب تشنهام از شرم تر شود، به دلیل اینکه به نوشیدنی تهمت زدهام، این خشکی برای من مشکلساز خواهد بود.
هوش مصنوعی: عزت من به اندازهای است که وقتی به دریا نزدیک میشوم، مانند موجی از گنجینههای باارزش، پا را به دامن دریا میزنم و خود را در آن غوطهور میکنم.
هوش مصنوعی: هیچ توصیفی نمیتواند عمق حسرتِ دیدار را بیان کند، تا جایی که بخواهم تمام صفحات دفترم را به این موضوع اختصاص دهم.
هوش مصنوعی: بیدل از زیبایی خود نمایشی دارد که نمیتوانم باور کنم این زیبایی تنها نتیجهی یک قطرهی باران باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۱
باده ندارم که به ساغرکنم
گریه کنم تا مژهای تر کنم
طغرل مخمور می بیدلم
باده ندارم که به ساغر کنم!
ناله همان به که ز دل سر کنم
گوش فلک را ز فغان کر کنم!
طفل دبستان جنونم کنون
نسخه دیوان غم از بر کنم
دهر شود صفحه نیستان قلم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.