رنگ گل تعبیر دمید از کف پایش
تا چشم به خونکه سیهکرده حنایش
عمریستکه عشاق به آنسوی قیامت
رفتند به برگشتن مژگان رسایش
چون صبح به سیر چمن دهر ندیدیم
جز در نفس سوخته تغییر هوایش
سامان تماشاکدهٔ عبرت امکان
سازیستکه در سودن دست است صدایش
از ما و من آوارهٔ صد دشت خیالیم
این قافله را برد ز ره بانگ درایش
خالی نشد این انجمن ازکلفت احباب
هرکس زمیان رفت غمی ماند به جایش
از پردهٔ اینخاکهمیننوحهبلند است
کای وای فسردیم و نگشتیم فدایش
ما را چه خیال است بر این مائده سیری
چشمی نگشودیم به کشکول گدایش
تا حشر چو افلاک محالست برآییم
با قد خم از معذرت زلف دوتایش
با هیچکسان قاصد پیغام چه حرفست
از ما به سوی او برسانید دعایش
جز سجده ندیدیم سرو برگ تماشا
چشمی که گشودیم جبین شد ز حیایش
هیهاتکه در انجمن عبرت تحقیق
بر روی کسی باز نشد بند قبایش
راهی اگر از چاک گریبان بگشایید
با دل خبری هست بپرسید سرایش
یک لحظه حباب آیینهٔ ناز محیط است
بر بیدل ما رحم نمایید برایش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به توصیف حالات عشق و غم میپردازد. شاعر از رنگ گل و نمادهای عاشقانه سخن میگوید و به یاد معشوقی میافتد که زمان زیادی از او دور شده است. او اشاره میکند که عشق و زیبایی معمولاً در جاهایی که انسان به دنبال آن است، یافت نمیشوند و زندگی در حال تغییر و ناپایدار است. شاعر همچنین درباره یادگاریهای دوستان و غمهای باقیمانده از آنها نالیده و بر تفکرات عمیق و تأمل برانگیز خود و دیگران تأکید میکند. او در نهایت از وضعیت ناامیدی و احساس تنهایی سخن میگوید و از آدمها میخواهد که به افرادی که در جستجوی عشق و حقیقت هستند، توجه کنند.
هوش مصنوعی: رنگ گل به گونهای به وجود آمد که از زیر پای او جاری شد و از آنجا تا جایی که چشمها به خون رسیده بود، حنایش را تیره کرده بود.
هوش مصنوعی: سالهاست که عاشقان به سوی قیامت رفتهاند و تنها به خاطر بازگشت چشمان زیبا و فریبندهشان به زندگی امید دارند.
هوش مصنوعی: وقتی صبح به تماشای دشت و چمن میرفتیم، چیزی جز تغییرات ناخوشایند و غمانگیز در هوای آنجا مشاهده نکردیم که ناشی از دلسوختگی و رنجی عمیق بود.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به اینکه دنیا و امکانات آن مانند صحنهای است که در آن عبرتها و درسهای مختلف به نمایش گذاشته میشود. این صحنه به گونهای طراحی شده که ما میتوانیم از آن بهرهبرداری کنیم و در واقع، با توجه به آنچه در اطرافمان میبینیم، به تفکر و تأمل بپردازیم. صدای زندگی و تجربیات در این محیط موجود است و ما میتوانیم از آن استفاده کنیم.
هوش مصنوعی: ما در سرزمین خیال سرگردان و دور افتادهایم و این کاروان را صدا و ندا از مسیرش دور کرده است.
هوش مصنوعی: این جمع هرگز از دوستان نزدیک خالی نمیشود؛ زیرا هر کسی که از میان ما برود، غمی را به جا میگذارد.
هوش مصنوعی: از این دنیا و وضعیت خاکی که داریم، فقط همین ناله و شکایت باقی مانده است که افسوس، در این دنیا سرد و بیروح زندگی کردیم و نتوانستیم به اوج خود برسیم.
هوش مصنوعی: ما چه خیالی داریم که از این سفره بهرهمند شویم، در حالی که حتی یک نگاه به کشکول گدایی نکردهایم.
هوش مصنوعی: تا روز قیامت، مانند ستارهها برنخواهیم خاست و با قامت خمیدهام، از زلفهای دوگانهات معذرت میخواهم.
هوش مصنوعی: با هیچکس نمیتوان پیامی از ما به او منتقل کرد، پس دعا و خواستهاش را به کجا برسانید؟
هوش مصنوعی: جز به سجده نرفتیم و هیچ زیبایی را ندیدیم. هرگاه چشمی باز کردیم، پیشانیمان به خاطر حیا و عفت آن زیبایی، به زمین افتاد.
هوش مصنوعی: هیچگاه در جمع عبرتآموزی، بررسی و کنکاش درباره کسی که بند قبایش را نگه داشته، ممکن نشد.
هوش مصنوعی: اگر راهی پیدا کنید و از چاک گریبان خود چیزی را بیرون بکشید، با دل یک خبری وجود دارد که میتوانید از او بپرسید.
هوش مصنوعی: در یک لحظه، حبابی که در آیینهٔ ظرافت وجود دارد، به حالت شکننده و آسیبپذیری بیدل اشاره میکند. لطفاً برای او رحم کنید و به حال او توجه داشته باشید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جز چشم توای شوخ جانهاست فدایش
بیمار ندیدم که توان مرد برایش
ازحلقه به زنجیر محال است رسد نقص
کوتاه نگردد به گره زلف رسایش
دربسته نازست سراپرده محمل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.