چون سبحه یک دو روز که با هم نشستهایم
از یکدگر گسسته فراهم نشستهایم
باز است چشم ما به رخ انجمن چو شمع
اما در انتظار فنا هم نشستهایم
هر چند طور عجز به غیر از صواب نیست
زحمتکشی خیال خطا هم نشستهایم
دود سپند مجلس تصویر حیرت است
هر چند گل کنیم صدا هم نشستهایم
غافل نهایم از غم درماندگان خاک
چندی چو آبله ته پا هم نشستهایم
نا قدردان راحت عریان تنی مباش
گاهی برون بند قبا هم نشستهایم
خواب غرور مخمل و دیبا ز ما مخواه
بر فرش بوریای گدا هم نشستهایم
دارد دماغ تخت سلیمان غبار ما
بی پا و سر به روی هوا هم نشستهایم
دود چراغ محفل امکان بهانهجوست
در راه باد ما و شما هم نشستهایم
آسایشی به ترک مطالب نمیرسد
در سایههای دست دعا هم نشستهایم
گر التفات نقش قدم شیوهٔ حیاست
بر خاک آستان تو ما هم نشستهایم
بیدل به رنگ توأم بادام ما و تو
هر چند یک دلیم جدا هم نشستهایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تأمل دربارهی روابط و احساسات انسانی میپردازد. او به حالت نشستن دو نفر اشاره میکند که هرچند نزدیک به هم هستند، اما در واقع جدا افتادهاند. شاعر به انتظار فنا و محدودیتهای انسانی اشاره میکند و به تلاش بیهوده در زندگی و غم درماندگان نیز میپردازد. همچنین او به بیقدردانی از راحتی و خواب غفلت اشاره میکند و تأکید دارد که همواره در جستجوی آرامش و دعا هستند. خطرات و دشواریهای زندگی را یادآور شده و در نهایت به گسستگی بین انسانها و امید به ارتباط واقعی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: در این مدت کوتاه که در کنار هم بودیم، احساس میکنیم که در عین نزدیکی و دوستانه بودن، هر کدام از ما به سمت دنیای خود حرکت کردهایم و از یکدیگر فاصله گرفتهایم.
هوش مصنوعی: چشم ما به زیباییهای جمع دوخته شده است، مثل شمعی که روشنایی میدهد، اما همچنان در انتظار پایان و نابودی خود هستیم.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه ناتوانی جز راستگویی چیزی نیست، ما هم در زحمت و تلاش، به اشتباه فکر میکنیم که درستی را درک کردهایم.
هوش مصنوعی: دود اسپند در مجلس نمایانگر حیرت و شگفتی است، هرچند که ما گلی بر لب داریم و سکوت کردهایم.
هوش مصنوعی: ما از غم و اندوه افرادی که در سختیها و مشکلات به سر میبرند، غافل نیستیم و مدتی است که به آرامی در کنار آنها نشستهایم، مانند زخم پای تازه که هنوز التیام نیافته است.
هوش مصنوعی: آدم ناقدردان نباید به راحتی و آرامش زندگی خود بیتوجه باشد. گاهی اوقات باید از قید و بندها آزاد شد و از زندگی لذت برد.
هوش مصنوعی: از خواب و خوابوخیالهای پر زرق و برق و ظریف خود دست بردار و توقع نداشته باش که در محیطی ساده و بیادعا، مانند فرش گدا، حاضر شویم. ما در وضعیتی قرار داریم که با شرایط عادی و کمفروغ زندگی به نوعی سازگار شدهایم.
هوش مصنوعی: ما بدون پا و سر، در فضایی بیوزن نشستهایم و غبار بر تخت سلیمان نشسته است.
هوش مصنوعی: دود چراغ نشاندهنده این است که در دنیای امکان، همیشه بهانههایی برای دلمشغولی وجود دارد، در حالی که ما و شما نیز در این فضا حضور داریم و به تماشای این وضعیت نشستهایم.
هوش مصنوعی: آرامشی به دست نمیآید مگر با اوردن خواستهها. ما در حال دعا هستیم و در انتظار برآورده شدن آنها نشستهایم.
هوش مصنوعی: اگر توجه کن که رد پای تو نشانهٔ حیات است بر خاک درگاه تو، ما نیز همینجا نشستهایم.
هوش مصنوعی: ما هر دو به رنگ بادام هستیم و با این که یک دل داریم، جدا از هم نشستهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.