گنجور

 
بیدل دهلوی

بر هرگلی دمیده‌ست افسون آرزویی

بوی شکسته رنگی رنگ پریده بویی

ناموس ناتوانی افتاده بر سر هم

رنگ شکسته دارد بر ششجهت غلویی

سازی که چینی دل ناز ترنمش داشت

روشن شد آخر کار از پرده تار مویی

درکاروان هستی یک جنس نیستی بود

زین چار سو گزیدیم دکان چارسویی

تدبیر خانمانت در عشق خنده دارد

کشتی شکسته آنگه غمخواری سبویی

از هر سری درین بحر ناز حباب ‌گل ‌کرد

مست شناست اینجا بیمغزی کدویی

تا چشم باز کردیم با تو چه ساز کردیم

بر ما چو نی ستم کرد آوازی و گلویی

چون‌گرد باد زین دشت صد نخل بی‌ثمر رست

ما نیزکرده باشیم بی ‌پا و سر نمویی

جوش و خروش عشقیم زیر و بم هوس چیست

هر پشه در طنینش دارد نهنگ هویی

هستی همان عدم بود، نی کیفی و نه کم بود

در هر لب و دهانی من داشته‌ست اویی

در معبدی که پاکان از شرم آب گشتند

ما را نخواست غفلت تر دامن وضویی

چون شمع تا رسیدیم در بزمگاه قسمت

یاران نشاط بردند ما داغ شعله خویی

دل بر چه داغ مالیم سر بر چه سنگ ساییم

ما را نمی‌دهد بار آیینه پیش رویی

بیدل گذشت خلقی ماْیوس تشنه‌کامی

غیر از نفس درین باغ آبی نداشت جویی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
انوری

ای خوبتر ز خوبی نیکوتر از نکویی

بدخو چرا شدستی آخر مرا نگویی

در نیکویی تمامی در بدخویی بغایت

یارب چه چشم زخمست خوبیت را نکویی

گه دوستی نمایی گه دشمنی فزایی

[...]

ادیب صابر

ای طره های خوبان از نافه تو بویی

هژه هزار عالم در عرصه تو گویی

چون شمع جمله دادی پروانه غمت را

وانگه ز تو ندیده پروانه هیچ رویی

حسن هزار لیلی از گلبن تو رنگی

[...]

عطار

ای آفتاب رویت از غایت نکویی

افزون ز هرچه دانی برتر ز هرچه گویی

گر نیکویی رویت یک ذره رخ نماید

دو کون مست گردد از غایت نکویی

یارب چه آفتابی کاندر دو کون هرگز

[...]

سراج قمری

ای طره‌های خوبان، از نافهٔ تو بویی

هجده‌هزار عالم، در عرصهٔ تو گویی

چون شمع، جمله رویی در بزمگاه دل‌ها

وانگه ز تو ندیده، پروانه هیچ رویی

ای دست غیرت تو، در چارسوی عشقت

[...]

امیرخسرو دهلوی

ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی؟

وی بوی مهربانی، وه از کدام بویی؟

گر چه غمت به خونم تعویذ می نویسد

تعویذ جانت سازم، ای آیت نکویی

پنهان مشو ز دلها، آتش زن آشکارا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه