بر هرگلی دمیدهست افسون آرزویی
بوی شکسته رنگی رنگ پریده بویی
ناموس ناتوانی افتاده بر سر هم
رنگ شکسته دارد بر ششجهت غلویی
سازی که چینی دل ناز ترنمش داشت
روشن شد آخر کار از پرده تار مویی
درکاروان هستی یک جنس نیستی بود
زین چار سو گزیدیم دکان چارسویی
تدبیر خانمانت در عشق خنده دارد
کشتی شکسته آنگه غمخواری سبویی
از هر سری درین بحر ناز حباب گل کرد
مست شناست اینجا بیمغزی کدویی
تا چشم باز کردیم با تو چه ساز کردیم
بر ما چو نی ستم کرد آوازی و گلویی
چونگرد باد زین دشت صد نخل بیثمر رست
ما نیزکرده باشیم بی پا و سر نمویی
جوش و خروش عشقیم زیر و بم هوس چیست
هر پشه در طنینش دارد نهنگ هویی
هستی همان عدم بود، نی کیفی و نه کم بود
در هر لب و دهانی من داشتهست اویی
در معبدی که پاکان از شرم آب گشتند
ما را نخواست غفلت تر دامن وضویی
چون شمع تا رسیدیم در بزمگاه قسمت
یاران نشاط بردند ما داغ شعله خویی
دل بر چه داغ مالیم سر بر چه سنگ ساییم
ما را نمیدهد بار آیینه پیش رویی
بیدل گذشت خلقی ماْیوس تشنهکامی
غیر از نفس درین باغ آبی نداشت جویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی آرزوها، عشق و تضادهای زندگی اشاره دارد. شاعر به پیچیدگیها و ناپایداریهای وجود اشاره میکند و از نبود امنیت و آرامش در زندگی سخن میگوید. او به عشق به عنوان یک احساس جاذبه و تضاد نگاه میکند و به ناکامیها و حسرتها در این مسیر میپردازد. در نهایت، شاعر به عدم وجود حقیقت و واقعیتهای ملموس در هستی اشاره میکند و از بیاثری و پوچی برخی از تلاشها سخن میگوید. زندگی در این شعر به دامی شبیه است که افراد را در جستجوی خوشبختی به چالش میکشد، اما در نهایت هدفی از آن برنمیآید.
هوش مصنوعی: هر دمی که به خاک میخورد، روحی از آرزوها را به خود جذب کرده و بویی خاص را در فضا پراکنده میکند، حالا این بو شبیه رنگ پریدهای است که نشاندهندهی حسرت و ناتوانی است.
هوش مصنوعی: یک شخص ضعیف و ناتوان در وضعیت ناگواری قرار دارد و در حال حاضر، به علت مشکلاتش، در تمام جوانب زندگیاش دچار سردرگمی و پریشانی است.
هوش مصنوعی: ساز و لحن دلنشینی که بسیار حساس و ظریف بود، در نهایت با روشن شدن از پشت پردهای که به ظرافت مو شبیه است، به نمایش درآمد.
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، همه چیز یکسان نیست و ما از میان تنوعهای مختلف، یک مسیر خاص را انتخاب کردهایم.
هوش مصنوعی: تدبیر و برنامهریزی تو در عشق، مانند خندهای است که بر کشتی شکسته چهره میگشاید، آنچنان که در دل اندوه و غم، پر از امید و محبت است.
هوش مصنوعی: در این متن به زیبایی و ظرافتی اشاره شده که هر کس میتواند در دریاچه عشق و زیبایی به شکلی نمایان شود. با این حال، افرادی که درک عمیقی از این زیبایی ندارند، مانند کدوهایی هستند که فقط در سطح ظاهر میدرخشند و عمق را نمیشناسند.
هوش مصنوعی: زمانی که به دنیا آمدیم، چه کارهایی با تو کردهایم! در حالی که ما مثل نی نفرین و ظلم را میپذیریم، صدای ما به گوش میرسد و دلنوازی میکند.
هوش مصنوعی: چون باد طوفانی در این دشت باعث رشد صد درخت نخل بیثمر شده است، ما هم ممکن است بدون اینکه پا و سری داشته باشیم، نمو کنیم.
هوش مصنوعی: ما به شدت درگیر و هیجانزده عشق هستیم، اما آیا واقعاً میدانیم که هوس چه معنایی دارد؟ هر موجود کوچک و بیاهمیتی مانند پشه هم در صدای خودش تأثیر نهنگ بزرگ را دارد.
هوش مصنوعی: وجود و عدم در حقیقت یکی هستند و هیچ کدام از آنها به تنهایی وجود حقیقی ندارند. در هر گفتار و هر زبانی، تنها او (حقیقت) است که بیان شده است.
هوش مصنوعی: در معبدی که افراد پاک از شرم و حیا به آب رو آوردند، ما که غافلیم و دامنمان آلودگی دارد، مورد قبول نیستیم.
هوش مصنوعی: زمانی که به میهمانی رسیدیم، دوستان خوشحالی و شادی را به سر میبرند، در حالی که ما همچنان در حسرت و درد خود باقی ماندهایم.
هوش مصنوعی: دل ما به چیزهایی که غمگینمان کرده، میسوزد و سر ما بر چیزهایی سخت و بیرحم میخورد، اما هیچکس به ما اجازه نمیدهد که در آینه خود را ببینیم و حقیقت را بشناسیم.
هوش مصنوعی: در این دنیای بزرگ، افرادی وجود دارند که به شدت ناامید و تشنهکاماند و جز خودشان چیزی برای سیراب شدن ندارند. در این باغ، آبی به جز نفس خودشان پیدا نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خوبتر ز خوبی نیکوتر از نکویی
بدخو چرا شدستی آخر مرا نگویی
در نیکویی تمامی در بدخویی بغایت
یارب چه چشم زخمست خوبیت را نکویی
گه دوستی نمایی گه دشمنی فزایی
[...]
ای طره های خوبان از نافه تو بویی
هژه هزار عالم در عرصه تو گویی
چون شمع جمله دادی پروانه غمت را
وانگه ز تو ندیده پروانه هیچ رویی
حسن هزار لیلی از گلبن تو رنگی
[...]
ای آفتاب رویت از غایت نکویی
افزون ز هرچه دانی برتر ز هرچه گویی
گر نیکویی رویت یک ذره رخ نماید
دو کون مست گردد از غایت نکویی
یارب چه آفتابی کاندر دو کون هرگز
[...]
ای طرههای خوبان، از نافهٔ تو بویی
هجدههزار عالم، در عرصهٔ تو گویی
چون شمع، جمله رویی در بزمگاه دلها
وانگه ز تو ندیده، پروانه هیچ رویی
ای دست غیرت تو، در چارسوی عشقت
[...]
ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی؟
وی بوی مهربانی، وه از کدام بویی؟
گر چه غمت به خونم تعویذ می نویسد
تعویذ جانت سازم، ای آیت نکویی
پنهان مشو ز دلها، آتش زن آشکارا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.