رنگم درین چمن به هوس پر زننده نیست
یعنی پر شکسته به جایی رسنده نیست
عمریست موج گوهر ما آرمیده است
نبض نگه به دیده حیران جهنده نیست
افتادهایم در قدم رهروان بس است
ما راکه همچو آبله پای دونده نیست
گرد نیازم از سرکویت کجا روم
بسمل اگر پری بفشاند پرنده نیست
حسرت به نام بوسه عبث فال میزند
نقش تبسمی به نگین تو کنده نیست
از حرص بیقناعتی خاکیان مپرس
تا نام بندگی است خدایی بسنده نیست
بگذار تا هوس پر و بالی زند به هم
آنجاکه جلوه است نظرها رسنده نیست
میتازد از قفای هم اجزای کاینات
این مشت خاک غیر عنان فکنده نیست
چون سایه باش یک قلم آیینهٔ نیاز
آن را که سجده جزو بدن نیست بنده نیست
چون صبح این دری که به رویت گشودهاند
پاشیدن غبار نفسهاست خنده نیست
ای بیکسی بنال به دردیکه خون شوی
عمریست رنگ باختهایم وپرنده نیست
بیدل چه انتظار وکدام آرزوی وصل
چشم به خواب رفتهٔ بختم برنده نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حالات روحی و آرزوهای شاعر میپردازد. شاعر احساس میکند که رنگ و زندگیاش بیهدف و بینتیجه است و تلاشهایش به جایی نمیرسد. او از سالها بیحرکتی و چشمانتظاری میگوید و اینکه در مسیر راهروان تنها افتاده است. حسرتها و آرزوهای او برای عشق و توجه معشوق بینتیجه مانده و او به این حقیقت پی برده که خواستههای دنیوی هیچگاه او را ارضا نمیکنند. در نهایت، شاعر به بیمحتوایی دنیای مادی و ناامیدی در رسیدن به وصال معشوق اشاره میکند و این که هیچ چیز در این زندگی پایدار نیست.
هوش مصنوعی: رنگ من در این باغ به زیبایی و آرزو درخشنده نیست؛ یعنی تلاش و زحمت بیهدف هیچ نتیجهای به بار نمیآورد.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که دریای وجود ما آرام شده و به نظر میرسد که چشمهایمان بیهدف و حیران باقی ماندهاند.
هوش مصنوعی: ما در مسیر افرادی که به پیش میروند، گرفتار شدهایم و دیگر برایمان کافی است، زیرا مانند آبله برای دوندگان نیستیم.
هوش مصنوعی: من از سر کوی تو به سوی کجا بروم، وقتی که نیازم همچون گرد بر سر من است؟ اگر پرندهای پر افشانده باشد، من چه میتوانم کرد در حالتی که گرفتار عشق تو هستم؟
هوش مصنوعی: حسرت به یاد بوسهای بیفایده، تلاش میکند تا لبخندی بر ناخنک تو ایجاد کند، اما چیزی در آن نیست.
هوش مصنوعی: از حسرت و ناراحتی انسانها بر نداشتن قناعت نپرس، زیرا تا زمانی که بندگی خداوند وجود دارد، کافی نیست.
هوش مصنوعی: اجازه بده تا آرزوها و خواستههایم کم کم شکل بگیرند و زندگی خود را به جلو ببرند، زیرا در جایی که زیبایی و جذابیت وجود دارد، نگاهها به آن نمیرسند.
هوش مصنوعی: اجزای کائنات از پشت هم به پیش میروند و این مشت خاکی که ما هستیم، هیچگاه کنترل و تسلطی بر آن ندارد.
هوش مصنوعی: برخی افراد باید مانند سایه با دیگران رفتار کنند و خود را به شکلی نشان دهند که نیازها و درخواستهای دیگران را برآورده کنند. سجده و پرستش کردن به ذات انسان وابسته نیست و در واقع، انسان واقعی بندگی نمیکند.
هوش مصنوعی: صبح که فرامیرسد، این در که به روی تو باز شده، نشاندهندهی آثاری است که ناشی از نفسها و احساسات ماست و نه تنها خنده و خوشی.
هوش مصنوعی: ای فرد تنها، فریاد بزن به خاطر دردی که به حدی عمیق است که ممکن است جانت را بگیرد. ما سالهاست که رنگ و روی خود را از دست دادهایم و دیگر پرندهای برای پرواز باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به ناامیدی و آرزوی وصالی که ممکن نیست اشاره میکند. او در حال بیان این احساس است که امید به رسیدن به معشوق و تحقق آرزوها، مانند خواب و خیالی ست که هیچگاه به واقعیت نمیپیوندد. در واقع، او به شرایطی میپردازد که در آن، هیچ چیز نمیتواند برایش محقق شود و به نوعی بیانگر حس سردرگمی و شکست است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عاشق که دور ماند ز معشوق زنده نیست
بر من مخند بخت که این جای خنده نیست
تا غایبی ز چشم من ای پادشاه حسن
بی تو چه محنت است که بر جان بنده نیست
گلگون اشک راندم و در تو نمیرسم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.