رستن چه ممکنست ز قید جهان لاف
واماندهایم همچو الف در میان لاف
از انفعال کوشش معذور ما مپرس
پر میزنیم چون مژه در آشیان لاف
گرد نفس چو صبح به گردون رساندهایم
زه کرده است تیر هوایی کمان لاف
آخر ز خودفروشی اجناس ما و من
لب بستن است تخته نمودن دکان لاف
در عالمیکه دعوی تحقیق باطل است
صدق مقال ماست همان ترجمان لاف
خجلت متاع ما و من از خویش میرویم
دارد همین صدای جرس کاروان لاف
زحمت مبر در آرزوی امتداد عمر
فرصت چه لازم است کفیل زمان لاف
این است اگر سواد و بیاض کتاب دهر
بیخاتم است تا به ابد داستان لاف
ما را تردد نفس از شرم آب کرد
تا کی شود کسی طرف امتحان لاف
از آفت ایمن است سپردار خامشی
مفکن به لب محرف تیغ زبان لاف
شور غبار ما به فنا نیز کم نشد
دیگر کسی چه خاک کند در دهان لاف
بیدل به خوان دعوی هستی نشستهایم
اینجا به جز قسم چه خورد میهمان لاف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی تناقضها و پوچیهای زندگی و جهان میپردازد. شاعر با اشاره به بیثمری تلاشها و آرزوها، به درجا زدن و بیتحرکی در میان وعدهها و حرفهای بزرگ اشاره میکند. او به تلاشهایی که به نتیجه نمیرسند و واقعیات غیرقابل تحققی که در زندگی وجود دارند، اشاره میکند. در نهایت، شاعر به این نکته میرسد که در جهانی پر از ادعاهای بیاساس، تنها صداقت و حقیقت خودشان ماندگار است و هیچ چیز مطمئن نیست. او از شنیدگی در این دنیای پوچ و پر از حرف و حدیث نیز سخن میگوید و به بیمعنایی زندگی و عدم ارزش شخصیت انسانی در این فضا اشاره میکند.
هوش مصنوعی: رهایی از قید و بندهای دنیای فریب و ادعاها چقدر ممکن است؟ ما همچون حرف «الف» در میان فریبها و دروغها گیر کردهایم.
هوش مصنوعی: از آنچه که سبب ضعف و ناتوانی ما شده نپرسید. ما همچون پرندهای که در آشیانش پرواز میکند، تلاش میکنیم و نمیتوانیم از تلاش خود دست بر داریم.
هوش مصنوعی: ما همچون صبح زود به آسمان رسیدهایم و به گواهی تیر هوایی که از کمان پرتاب شده، در دل کارهای بزرگ و بلندپروازانه ایم.
هوش مصنوعی: در نهایت، پس از اینکه خود را به فروش گذاشتیم و از ارزشهای انسانیمان کاستیم، دیگر جایی برای فخر و لاف زدن باقی نمیماند و باید مغازهی این خودفروشی را بسته و از آن دست بکشیم.
هوش مصنوعی: در دنیایی که ادعای حقیقتجوئی بیاساس است، گفتار ما با صداقت همانند داستانی تو خالی است.
هوش مصنوعی: ما از خودمان شرمندهایم و به خاطر همین صدای جرس کاروان که در حال حرکت است، احساس میکنیم که باید برگردیم.
هوش مصنوعی: در زندگی، نباید در آرزوی طولانی شدن عمر خود سختی بکشید، چون آنچه نیاز است، خود زندگی و فرصتهای آن کافی است و نیازی به ادعاهای بزرگ در مورد زمان نیست.
هوش مصنوعی: این دنیا مانند کتابی است که هیچ پایانی ندارد و داستانهایش همیشه ادامه دارند. در واقع، دانستهها و ناگفتههای زندگی بهطور نامحدود وجود دارند و افراد میتوانند هر بار چیزهای جدیدی از آن کشف کنند.
هوش مصنوعی: ما به خاطر شرم و حیا، نمیتوانیم در شرایط سخت و امتحانها به راحتی نفس بکشیم و تمایلی به نشان دادن قدرت و توانایی خود نداریم. تا کی باید این وضعیت ادامه داشته باشد و کسی جرأت کند در چنین شرایطی خود را نشان دهد؟
هوش مصنوعی: کسی که سکوت را برمیگزیند، از خطرات محفوظ است. زبان تیز و حرفهای بیمورد میتوانند آسیبزننده باشند.
هوش مصنوعی: شور و شوق ما حتی با نابودی هم کم نشده است، حالا دیگر کسی نیست که در سخن خود به ما افتخار کند.
هوش مصنوعی: ما در این جمع دعوی وجود و حقیقتی داریم، اما به جز سوگند، چه چیزی میتواند این مهمان را به خود بقبولاند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.