لاله و گل چشمک رمز خوان فهمیدهاند
زعفرانی هست کاینها بر وفا خندیدهاند
زین گلستانم به گوش آواز دردی می رسد
رنگ و بویی نیست اینجا بلبلان نالیدهاند
برغرور فرصت ما تا کجا خندد شباب
آسیاها نیز اینجا رنگ گردانیدهاند
سرنگونی با همه نشو و نما از ما برفت
ناتوانان همچو مو پر منفعل بالیدهاند
به که غلتانی نخواند برگهر افسون ناز
موجها بیتاب بودند این دم آرامیدهاند
خواه برگردون سحر شو خواه در دریا حباب
در ترازوی نفس جز باد کم سنجیدهاند
منکر وضع ندامت غافلست از ساز عیش
دستها اینجا دو برگ گل به هم ساییدهاند
نیست تدبیر وداع درد سر کار کمی
بیتمیزان عقلکامل را جنون نامیدهاند
کل شوی تا دورگردون محرم عدلت کند
جزوها یکسر خط پرگار را کج دیدهاند
از ادب تا یاد آن نرگس نچیند انفعال
خانهٔ بیمار را دارالشفا نامیدهاند
حیرتی را مغتنمگیریدو عشرتها کنید
محرمان از صد بهار رنگ یک گل چیدهاند
پیش هر نقش قدم ما را سجودی بردن است
کاین به خاکافتادگان پای کسی بوسیدهاند
بیادب بی دل به خاک نرگسستان نگذری
شرمناکان با هم آنجا یک مژه خوابیدهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات و زیباییهای طبیعی و انسانی میپردازد. شاعر از گلها و بلبلان یاد میکند و به درد و ناله در این گلستان اشاره میکند. او میگوید که جوانی و فرصتها چگونه گذران میشوند و اینکه ناتوانیها در جامعه رایج است. شاعر بر اهمیت عشق و دوستی تأکید میکند و به عواطف و مظاهر زیبای زندگی اشاره دارد. در نهایت، او به این نکته میپردازد که در دنیای امروز، عواطف حقیقی و روابط انسانی به حاشیه رفتهاند و با انتقاد از بیاحترامیها و ناآگاهیها، به اهمیت ادب و احترام نسبت به دیگران تأکید میکند.
هوش مصنوعی: لاله و گل به زبان خاصی با همدیگر صحبت میکنند و راز و رمزهایی را درک کردهاند. آنها به زیبایی زعفرانی اشاره دارند و نشان از این است که این گلها بر اساس وفاداری و دوستی لبخند میزنند.
هوش مصنوعی: از این باغ، صدای دردی به گوش میرسد. در اینجا هیچ رنگ و بویی نیست و بلبلها در حال ناله کردن هستند.
هوش مصنوعی: تا چه زمانی بر غرور فرصتهای خود بخندیم؟ جوانی و زیبایی آسیا نیز در اینجا تغییر کرده است.
هوش مصنوعی: سرنگونی با تمام نشانهها و آثارش از ما دور شده است، در حالی که افراد ناتوان مانند موی نازک و ناتوان، همچنان منفعل و بیکار ماندهاند.
هوش مصنوعی: در لحظهای که امواج به شدت ناز و زیبایی را به نمایش میگذارند، دیگر هیچ چیز نمیتواند آنها را به گردش وادارد و همه چیز در آرامش است.
هوش مصنوعی: میتوانی در صبح زود به سوی روشنایی برگردی یا مانند حبابی در دریا باشی. اما در محک نفس انسان، تنها باد کم ارزش و ناپایدار شمارش شده است.
هوش مصنوعی: کسی که از وضعیت پشیمانی خود غافل است، به لذتهای زندگی توجه نمیکند. در اینجا دو برگ گل به هم چسبیدهاند و تصویر زیبایی را به وجود آوردهاند.
هوش مصنوعی: وداع، بدون تدبیر و برنامهریزی، میتواند مشکلساز باشد. بیعملی و ناپختگی عقل کامل را به جنون تشبیه کردهاند.
هوش مصنوعی: اگر به طور کلی و به شکل عمیقتری به مسائل نگاه کنیم، متوجه میشویم که برخی از افراد در زندگی خود از خط مستقیمی که باید دنبال کنند، منحرف شده و به راههای نادرست میروند. این افراد با دور شدن از اصول و عدالت، باعث به هم ریختن نظم و تعادل در زندگی خود و جامعه میشوند. در نهایت، انسانها باید تلاش کنند تا همیشه در مسیر حقیقت و انصاف حرکت کنند تا دچار انحراف نشوند.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است که به احترام و ادب نسبت به یاد آن نرگس، نباید انسان به حال بیمارگاه یا خانهای که در آن مشکلات و دردها وجود دارد، بیتفاوت باشد و آن را فراموش کند. به نوعی، این مکان باید محلی برای آرامش و درمان باشد و در کنار یاد زیباییها، فضایی برای رفع آلام و بهبود حال زندگی بیمار فراهم کند.
هوش مصنوعی: از این حیرت و شگفتی بهرهبرداری کن و از خوشیها و لذتها بهرهمند شو، چرا که پس از صد بهار، فقط یک گل چیدهاند و راز آن در دل محرمان پنهان است.
هوش مصنوعی: هر جا که پا میگذاریم، باید احترام بگذاریم و تعظیم کنیم، چون افرادی که بر زمین افتادهاند، پای کسی را بوسیدهاند و نشاندهندهی اهمیت و احترام به دیگران است.
هوش مصنوعی: آدم بیادب و بیاحساس هرگز به سرزمین نرگسها پا نمیگذارد، چراکه شرم و حیا باعث میشود کسانی که با هم هستند، در آن مکان آرام و بیدغدغه بمانند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عاقلان از غافلان اسرار خود پوشیدهاند
آب حیوان در میان تیرگی نوشیدهاند
رنگ حرص وشهوت از آیینه دل بردهاند
تا در آن آیینه عکس روی دلبر دیدهاند
جان خود در زلف کافرکیش جانان بستهاند
[...]
نیست در روی زمین، یک کف زمین بیانقلاب
وقت آنان خوش که در زیر زمین خوابیدهاند
صید خلق اهل ریا در گوشه گیری دیده اند
دامن خود را از آن چون دام ماهی چیده اند
مولوی پر تکیه بر علمت مکن پرگاروار
آهنین پایان در این ره بیشتر لغزیده اند
قدر خود بنگر به میزان تمیز اهل طبع
[...]
گفت با زنجیر، در زندان شبی دیوانهای
عاقلان پیداست، کز دیوانگان ترسیدهاند
من بدین زنجیر ارزیدم که بستندم بپای
کاش میپرسید کس، کایشان بچند ارزیدهاند
دوش سنگی چند پنهان کردم اندر آستین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.