گنجور

 
بیدل دهلوی

لاله و گل چشمک رمز خوان فهمیده‌اند

زعفرانی هست کاین‌ها بر وفا خندیده‌اند

زین گلستانم به گوش آواز دردی می رسد

رنگ و بویی نیست اینجا بلبلان نالیده‌اند

برغرور فرصت ما تا کجا خندد شباب

آسیاها نیز اینجا رنگ گردانیده‌اند

سرنگونی با همه نشو و نما از ما برفت

ناتوانان همچو مو پر منفعل بالیده‌اند

به که غلتانی نخواند برگهر افسون ناز

موجها بیتاب بودند این دم آرامیده‌اند

خواه برگردون سحر شو خواه در دریا حباب

در ترازوی نفس جز باد کم سنجیده‌اند

منکر وضع ندامت غافلست از ساز عیش

دست‌ها اینجا دو برگ ‌گل به هم ساییده‌اند

نیست تدبیر وداع درد سر کار کمی

بی‌تمیزان عقل‌کامل را جنون نامیده‌اند

کل شوی تا دورگردون محرم عدلت‌ کند

جزوها یکسر خط پرگار را کج دیده‌اند

از ادب تا یاد آن نرگس نچیند انفعال

خانهٔ بیمار را دارالشفا نامیده‌اند

حیرتی را مغتنم‌گیریدو عشرتها کنید

محرمان از صد بهار رنگ یک‌ گل چیده‌اند

پیش هر نقش قدم ما را سجودی بردن است

کاین به خاک‌افتادگان پای کسی بوسیده‌اند

بی‌ادب بی دل به خاک نرگسستان نگذری

شرمناکان با هم آنجا یک مژه خوابیده‌اند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
همام تبریزی

عاقلان از غافلان اسرار خود پوشیده‌اند

آب حیوان در میان تیرگی نوشیده‌اند

رنگ حرص وشهوت از آیینه دل برده‌اند

تا در آن آیینه عکس روی دلبر دیده‌اند

جان خود در زلف کافرکیش جانان بسته‌اند

[...]

صائب تبریزی

نیست در روی زمین، یک کف زمین بی‌انقلاب

وقت آنان خوش که در زیر زمین خوابیده‌اند

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
جویای تبریزی

صید خلق اهل ریا در گوشه گیری دیده اند

دامن خود را از آن چون دام ماهی چیده اند

مولوی پر تکیه بر علمت مکن پرگاروار

آهنین پایان در این ره بیشتر لغزیده اند

قدر خود بنگر به میزان تمیز اهل طبع

[...]

پروین اعتصامی

گفت با زنجیر، در زندان شبی دیوانه‌ای

عاقلان پیداست، کز دیوانگان ترسیده‌اند

من بدین زنجیر ارزیدم که بستندم بپای

کاش میپرسید کس، کایشان بچند ارزیده‌اند

دوش سنگی چند پنهان کردم اندر آستین

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه