زخمی به دل از دست نگارین تو دارم
یاربکه شود برگ حنا سنگ مزارم
آیینه جز اندیشهٔ دیدار چه دارد
گر من به خیال تو نباشم به چهکارم
هر چند به راه طلب افتادهام از پا
ننشسته چو نقش قدم آبله دارم
آغوش هوس تفرقهٔ وضع حضور است
چون غنچه اگر جمع شودگل بهکنارم
دادهست به باد تپشم حسرت دیدار
آیینه چکدگر بفشارند غبارم
چون نخل سر و برگ غرورم چه خیالست
هرچند روم سر به هوا ریشه سوارم
رنگ پر طاووس ندارد غم پرواز
درکارگه آینه خفتهست بهارم
در چشم کسان میکنم از دور سیاهی
خورشیدم و آیینهٔ تحقیق ندارم
زان پیش که آید به جنون ساغر هستی
مینا به دل سنگ شکستهست خمارم
در وصل ز محرومی دیدار مپرسید
آیینه نفهمیدکه من با که دچارم
چون رشتهٔ تسبیح خورم غوطه به صد جیب
تا سر به هواییکه ندارم به در آرم
کس قطرهکند تحفهٔ دریا چه جنون است
دل پیشکشت گر همه عذر است نیارم
شاید به نگاهیکندم شاد و بخواند
مکتوب امیدم برسانید به یارم
افسردگیگل نکشد آفت چیدن
بیدل چقدر گردش رنگست حصارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد دل و حسرت خود سخن میگوید. او از عشق و دوری محبوبش ناله میکند و به حالتی از جدایی و غم اشاره میکند. او به زیبایی خیال و عشق مینگرد و میگوید که بدون محبوبش هیچچیز ارزش ندارد. شاعر حسرت دیدار محبوب را در دل دارد و از پیچیدگیهای عشق و تنهایی سخن میگوید. همچنین به ناپایداری عشق و تأثیر آن بر روح و روان خود اشاره میکند. در نهایت، شاعر به دلتنگی و کمبود عشق اشاره کرده و از امیدی برای دیدار دوباره سخن میگوید.
هوش مصنوعی: من از عشق تو زخمی در دل دارم، ای کاش روزی برسد که این درد و عشق، نشانهای بر سنگ قبر من شود.
هوش مصنوعی: آیینه تنها تصویر افکار و آرزوهای ما را نشان میدهد و اگر من در خیال تو نباشم، وجودم بیمعنا و بیهدف است.
هوش مصنوعی: با اینکه در جستجوی هدفم به سختیهای زیادی برخورد کردهام و خسته نشدهام، اما رد پای من به خاطر زخمهایی که در این راه دارم، نشان از مشکلاتی دارد که کشیدهام.
هوش مصنوعی: خواست و تمایل به جدایی از وضعیت کنونی، مانند غنچهای است که اگر در کنار هم جمع شود، به گل تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: شوق و حسرت دیدار کسی در من مانند شوق تماشای زیباییهاست، تا آنجا که حتی سبکپریشی و بیقراریام به جانم رسیده است. حس میکنم که دلخواهم به عوض غبار و تاریکی، در آغوش روشنی و زیبایی قرار گیرد.
هوش مصنوعی: من مانند درخت نخل هستم که با سر و برگهای بلند خود به آسمان مینگرد، اما باید بدانم که ریشههایم در زمین هستند و به آنها وابستهام. هرچند که به بلندپروازی و زیبا دیدن خود بپردازم، اما واقعیت این است که ریشههای من در دنیای واقعی قرار دارد.
هوش مصنوعی: غم پرواز شبیه رنگهای زیبا و درخشان پر طاووس نیست. در جایی که آینه آرام است و بهار در حال شکلگیری است، مشکلات و ناراحتیها نمیتوانند تأثیر زیادی داشته باشند.
هوش مصنوعی: من از دور در چشمان دیگران دیده میشوم که همچون سیاهی خورشید هستم، اما خودم ابزار و وسیلهای برای شناخت و حقیقتیابی ندارم.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه به حالت جنون بیفتم، باید بگویم که دل سنگیام به خاطر مینا و ساغر هستی از درد و خمار پر شده است.
هوش مصنوعی: در زمان وصال، از محرومیت دیدار نپرس. چون آیینه نخواهد فهمید که من با چه کسی درگیر هستم.
هوش مصنوعی: مثل اینکه به جای تسبیح، در میان جیبهای زیادی غوطهور شدهام، تا بخواهم به حال و هوایی برسم که هیچگاه نداشتهام و به فضای خارج منتقل شوم.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند هدیهای از دریا به دست آورد، چه بدیع است که دل آدمی میخواهد چنین چیزی را تقدیم کند، حتی اگر بهانهها زیاد باشد، من نمیتوانم این کار را انجام بدهم.
هوش مصنوعی: شاید با یک نگاه خوشحال شوم و نوشتهام را به طرف مورد علاقهام برسانید.
هوش مصنوعی: اگر گل افسرده شود، بیتوجهی و دلسردی به آن به خاطر برداشتهای ناامیدکننده، باعث چیدن آن خواهد شد. در این میان، تغییرات رنگ و حالتهای مختلف احساسات و افکار مرا محاصره کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
از مجلستان هرگز بیرون نگذارم
وز جان و دل ودیده گرامیتر دارم
بر فرق شما آب گل سوری بارم
با جام چو آبی به هم اندر بگسارم
گفتم بشمارم سر یک حلقه زلفش
تابو که به تفصیل سر جمله بر آرم
خندید به من بر سر زلفینک مشگین
یک پیچ بپیچید و غلط کرد شمارم
بر من نظری کن، که منت عاشق زارم
دلدار و دلارام به غیر از تو ندارم
تا خار غم عشق تو در پای دلم شد
بیروی تو گلهای چمن خار شمارم
نی طاقت آن تا ز غمت صبر توان کرد
[...]
دریاب که من طاقت هجر تو ندارم
بشتاب که افتاد به جان بهر تو کارم
از من تو کران کردی و خون ماند به چشمم
گوهر ز برم رفته و دریا به کنارم
هر روز دم سرد، مگر باد خزانم
[...]
بی دوست من از باغ ارم یاد نیارم
ور جنت فردوس بود، دوست ندارم
از دست رقیبان نروم، ور برود سر
من خاک در دوست به دشمن نگذارم
پرورده به خون جگرش بودم و چون اشک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.